(روزنامه شرق - 1395/12/22 – شماره 2824 – صفحه 9)
* تحرکات روسیه و بهطور مشخص ولادیمیر پوتین در خاورمیانه روزبهروز پررنگتر میشود. چه انگیزهای را میتوان برای چنین روندی متصور شد؟
** واقعیت این است که هدفهایی که روسیه و به طور مشخص پوتین در خاورمیانه دنبال میکنند، نمیتوان بهعنوان یکی از برنامههای اصولی و استراتژیک این کشور دانست. درواقع آنها دنبال این هستند تا هژمونی و تکبعدی موجود در دنیا که از سوی ایالات متحده پیگیری میشود را برهم بزنند که در این چارچوب، روسیه بیشترین وقت و انرژی خودش را صرف سوریه کرده است تا بتواند با تأثیرگذاری در بحران این کشور بحرانزده خودی نشان دهد. همچنین لازم به اشاره است که موقعیت بینالمللی روسیه اساسا تحت تأثیر دیدگاه و نوع تصمیمگیران رهبران این کشور و در رأس آنها آقای پوتین است که تمرکزشان را در راستای بازسازی مجدد و چهره بینالمللی روسیه معطوف کردهاند که وضعیت بغرنج سوریه فرصتی مناسب برای تحقق این هدفِ روسیه فراهم کرده است.
* این تحرکها حتما هدف منطقهای هم دارد؟
** صد درصد! روسها در جمع همسایهها و هم منطقهای دنبال این هستند تا دوستان و متحدانی را همراه خود کنند که در مقابله با تکبعدیاي که البته هدف اول آمریکاست، با خودشان همرأی و همنظر باشند. بنابراین به نظر میآید روسیه چند طرح را بهطور همزمان جلو میبرد؛ اول اینکه تلاششان را برای اتحادیه اوراسیا بهکار بگیرند. دومین هدفشان هم بریکس و سومین برنامهشان هم این است كه مدیریت اجلاس شانگهای را به دست گیرند. در بحث منطقهای میتوان حضورشان در سوریه را به همراه نگاه ژئوپلیتیک آنها در جنوب این کشور و سیاست مسکو در کشورهای عربی پیگیری کرد. سیاستهای روسیه در سطح جهانی هم از طرحهای سهگانه مسکو نشئت میگیرد تا این فضا اذهان را به این نتیجه برساند که روسیه نقش مهمی در خاورمیانه دارد. اگرچه همچنان دارای روابط مطلوب با کشورهای منطقه و بهویژه اسرائیل است.
* دونالد ترامپ از همان روزهای تبلیغاتی- انتخاباتی، سعیاش این بود که با روسیه تعامل داشته باشد، درحالیکه اوباما هیچ وقت تمایلی برای همکاری و هماهنگی تنگاتنگ با این کشور نداشت. آمریکای ترامپ چه فضایی را با روسیهِ پوتین تجربه خواهد کرد؟
** هم روسیه و هم آمریکا اهداف خودشان را پیگیری میکنند. اما نکته معلوم این است که روسها خلاف خیلی از کشورهای جهان، از کاخسفیدنشینشدن دونالد ترامپ راضیاند، به این دلیل که بحثهایی که ترامپ مطرح کرده، به این اشاره دارد که در قبال خاورمیانه بهویژه در بحث سوریه سیاستی ضدتروریسم اتخاذ خواهد کرد که این در چارچوب سیاستهای دیپلماتیک روسیه هم قرار دارد. از طرف دیگر ترامپ این تحلیل را دارد که برای پیشبرد اهداف کشورش در خاورمیانه باید بهنوعی نقشآفرینی روسها را به رسمیت بشناسند و دقیقا بههمیندلیل، هرگونه درگیری و چالش با روسیه و شخص پوتین را اتفاقی هزینهساز میداند. این حالت ممکن است آمریکاییها را از رسیدن به اهدافشان بازدارد. این نکتههایی است که درواقع روسیه و آمریکا را به اشتراک نظر رسانده است. البته در بسیاری از موضوعها هم احتمالا اختلاف نظرهایی هم با همدیگر پیدا خواهند کرد و حتی این امکان هم وجود دارد که در مقابل یکدیگر قرار گیرند؛ چون در حوزه مدیریتی کاخ سفید بههرحال همچنان مهرههای تأثیرگذار و قدرتمندی وجود دارند که میتوانند در تصمیمسازی ترامپ در قبال روسیه تغییرهایی به وجود بیاورند.
بنابراین زود است بخواهیم درباره چشمانداز رابطه دو کشور قضاوت یا پیشبینیای داشته باشیم و همچنان سایهای از ابهام وجود دارد که ما را به این نتیجه میرساند باید منتظر رویدادهای آتی باشیم. بااینحال، میتوان اینطور گفت پیشبینی بهبود روابط روسیه با آمریکا به نوع تحرکات کاخسفید و کرملین در آینده بستگی دارد و فکر میکنم اگر مشخصا در بحث سوریه مسائل به سمت تفاهم پیش برود، دو کشور بتوانند در موضوعهای دیگر هم تعاملی لازم و مثبت را تجربه کنند. البته تکرار و تأکید میکنم هنوز زود است که درباره نگاه آمریکا و روسیه به هم نظري داشته باشیم. همچنین این توضیح لازم است اگر در بحث سوریه با هم به تفاهم نرسند، دوباره شاهد این خواهیم بود که دو کشور در مقام دو قدرت جهانی، دوباره فضایی مملو از تنش و چالش و البته رقابت برای قدرتنمایی در سطح جهانی را تجربه خواهند کرد.
* اهداف هر کدام از کشورها، بهقدری ارزش دارد که هم آمریکا و هم روسیه بخواهند از برخی از موضعهای خود کوتاه بیایند؟
** ببینید! نکته معلوم این است هیچکدام از طرفین تمایلی به این ندارند که فضایی چالشی داشته باشند. آمریکاییها از زمان اوباما به نقش و اهمیت روسيه در خاورمیانه و بهویژه در بحث سوریه اعتراف کردهاند و معتقدند بدون روسیه، هیچ طرحی در سوریه پیش نخواهد رفت و هرگونه نادیدهگرفتن روسها از جانب ایالات متحده حتما موجب رویارویی خواهد شد. بنابراین نگاه جدید ترامپ به روسیه در بحث سوریه میتواند کارگشا باشد. اما اینکه این دو کشور در موضوعهای دیگر و هدفهای مشترک چطور تعامل خواهند کرد، باید اذعان کرد دو طرف راغبند همکاری داشته باشند.
* حتی در مسئله مربوط به چین و خاور دور؟
** آمریکاییها درباره مباحث مرتبط با کشور چین که برای روسیه اهمیتی ژئوپلیتیکی دارد، با روسها همرأی نیستند و منافع بینالمللی ایالات متحده در خاور دور با آنچه مدنظر روسیه است، همخوان نیست. بااینحال نمیتوان رقابتهای دیرینه دو کشور را نادیده گرفت. البته این توضیح را هم میتوان ارائه کرد که هدفی مشترک به نام ثبات در منطقه قابلیت این را دارد که آمریکا و روسیه را به همصدایی با یکدیگر ترغیب کند؛ با این توضیح که اگر تصورمان این باشد که جمهوری فدراتیو روسیه و ایالات متحده آمریکا سازشی پررنگ خواهند داشت، تنها یک خوشبینی محض است.
از بحث آمریکا بگذریم. به نظر میرسد پوتین بنا را بر فراموشی اتفاقهای یکی، دو سال گذشته و همراهی با ترکیه گذاشته است.
درباره بحث رابطه روسیه و ترکیه باید یکسری از مسائل را مدنظر قرار داد. ببینید! بالاخره سلسلهتحولاتی رخ داد تا ما شاهد وضعیت فعلی در رابطه این دو کشور باشیم. این را باید در نظر داشته باشیم که روسیه و ترکیه در این چند سال فضایی پرنوسان را با هم سپری کردهاند. خب! امروز در رابطه با مسئله سوریه، بین این دو کشور یکسری اشتراکنظرهایی مشاهده میشود که موجب همنشینیشان شده است که میتواند برای بازشدن برخی از گرههای منطقهای راهگشا باشد. بعد از اینکه در ترکیه آن کودتای نافرجام انجام گرفت، یک فرصتی پیش آمد تا «رجب طیب اردوغان»، نخستوزیر و بسیاری از نخبگان ترک به این تصمیم برسند که روابطشان با غرب را تقویت کنند تا از این طریق حاکمیت خودشان را قویتر کنند. در همین چارچوب میتوانند گروههای مخالف را نیز سرکوب کنند. بنابراین آنان سعی کردند به غرب نزدیک شوند اما از آنجایی که با بیتفاوتی غربیها روبهرو شدند، بهناچار به این تصمیم رسیدند تا با روسیه تعامل کنند.
* دلیل بیتوجهی غرب به ترکیه را میتوان «نگاه اقتدارگرایانه اردوغان» دانست؟
** حتما همینطور است. بههرحال دکترین غرب مخالفت سرسختی با رویکرد تمامیتخواهی دارد و دقیقا بههمیندلیل نمیتوانستند به نزدیکی با غرب تمایلی نشان دهند. بهویژه بحثهایی که اردوغان در رابطه با «فتحالله گولن»، واعظ مخالف، مطرح میکرد را به طور خیلی جدی نقد میکردند. چنین فضایی موجب شد ترکها با آگاهی لازم با مناسبات نظام بینالملل و رابطههایی که بین قدرتهای بزرگ و مهم وجود دارد، چاره را در این دیدند که برنامههایشان را به برنامههای روسیه گره بزنند و در سطح منطقهای هم تمامی هموغمشان را به کار گرفتند تا کشورهای عربی و اهلسنت را با خود همراه کنند.
بههرحال آنچه اتفاق افتاد، این بود که ایران و روسیه در اجلاس «آستانه» درباره فراهمشدن فضای مذاکره گروههای مخالف سوریه و دولت این کشور رایزنیهای لازم را انجام دهند. ترکیه هم به نمایندگی از مخالفان دولت سوریه در اجلاس اشارهشده حضور داشت و مقدمات کار را با روسها هماهنگ کردهاند. اگر این مأموریت به سرانجام مثبتی برسد، میتواند فضایی نسبی برای امید داشتن به آینده مذاکرات را موجب شود و بههمیندلیل تأکید میشود نقش ترکیه هم مانند روسیه و ایران باید جدی گرفته شود. برای اینکه اکنون مخالفان هم مانند دولت، موجودیتشان رسمیت پیدا کرده است و اصرار به نادیدهگرفتن آنها به طور حتم مذاکرات را به بنبست خواهد کشاند و بههمیندلیل، ترکیه هم میتواند در راه اقناع طرفین اختلاف تأثیرگذاری مفیدی داشته باشد.
http://www.sharghdaily.ir/News/117227
ش.د9504800