(روزنامه آسمان آبي ـ 1396/09/29 ـ شماره 138 ـ صفحه 12)
اثرات فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، چالشهای داخلی روسیه و نیز اشتیاق مسکو برای ایجاد ارتباط نزدیکتر با غرب باعث شد تا ظرفیتهای مسکو برای تقویت تاثیرگذاری خود در سطح بینالملل کاهش یابد و غرب هم دیگر تمایلی به زیر ذرهبین گرفتن سیاست خارجی روسیه و فعالیتهای بینالمللی این کشور نداشته باشد. بااینحال بازگشت ولادیمیر پوتین به ریاست جمهوری در سال 2012 که پس از چهار سال حضور در سمت نخست وزیری سیاست خارجی روسیه به طور اساسی تغییر کرد. پوتین با ذهنیت احیای قدرت و نفوذ امپراتوری روسیه خواستار خروج کشورش از لاک خود شد. به این ترتیب مسکو برای نفوذ در خارج از مرزها ابزارهای دیپلماتیک، نظامی، اطلاعاتی، سایبری، تجاری،انرژی و اقتصادی و مالی خود را برای تاثیرگذاری در نظامهای سیاسی، افکار عمومی و نخبگان در سراسر جهان ازجمله در اروپا به کار گرفت. اولین و مهمترین گام برای دستیابی به این هدف، زیر سوال بردن نظم لیبرال جهانی تحت رهبری ایالات متحده و غرب بود. در همین راستا رسانههای تحت حاکمیت پوتین ماموریت داشتند با غلو کردن درمورد جایگاه بین المللی روسیه از پوتین چهره رهبر یک ابر قدرت جهانی بسازند و باعث محبوبیت او نزد افکار عمومی این کشور شوند. همچنین نفوذ سیاسی، نظامی، اقتصادی و انرژی این کشور را در جهان افزایش دهند. بخشی دیگر از این برنامه هم تنشآفرینی و مداخله در مناطقی را شامل میشود که آمریکا در آنجا حضور فعال داشته باشد. با بازگشت پوتین به کرملین در سال 2012 این سیاست اجرایی شد. همزمان نیز راهپیمایی گستردهای در مسکو و در اعتراض به محدود شدن دموکراسی از سوی نهادهای حکومتی روسیه صورت گرفت. مقامهای امنیتی به سرعت این اعتراضها را سرکوب کردند و سپس غرب را متهم به ایجاد بیثباتی در روسیه به بهانه گسترش دموکراسی کردند.
سال 2014 سالی تعیین کننده در روابط روسیه و غرب بود. در اوکراین که هممرز با روسیه است اعتراضهای گستردهای بر سر پیوستن یا نپیوستن این کشور به ناتو و اتحادیه اروپا صورت گرفت و ویکتور یانوکوویچ رئیسجمهوری این کشور که متمایل به روسیه بود هم موضعی همراستا با مسکو اتخاذ کرد. ادامه اعتراضها منجر به خروج یانوکوویچ از اوکراین و فرار او به روسیه شد. در پی این تحولات و حمایت روسیه از شورشیان شرق اوکراین ناآرامی در این کشور اوج گرفت. با روی کار آمدن دولتی حامی نزدیکی به غرب در اوکراین، مقامهای منطقه نیمه خودمختار کریمه تحت فشار روسیه اقدام به برگزاری همهپرسی جنجالی کردند که درنهایت این شبه جزیره از اوکراین جدا شد و تحت حاکمیت روسیه قرار گرفت. به این ترتیب رویارویی روسیه و غرب جدی تر از سالهای قبل کلید خورد. پس از آن هم ورود روسیه به میدان نبرد در سوریه و تغییر معادلات در این کشور به سود بشار اسد باعث افزایش تنشها میان مسکو و غرب شد.
در روزهای گذشته ولادیمیر پوتین در سفری کوتاه به سوریه رسما اعلام کرد که عملیات نظامی در این کشور پایان یافته و نیروهای نظامی این کشور از سوریه خارج خواهند شد. بااینحال منافع مسکو در سوریه تنها محدود به بشار اسد و حکومت او نمیشود. استفاده از تجهیزات نظامی جدید در سوریه با هدف نمایش قدرت در برابر غرب یکی دیگر از اهداف مسکو بود. جیمز والتن، کارشناس تحولات روسیه در «اسپکتیتر» درمورد انگیزههای پوتین مینویسد: «حضور در میدان نبرد در سوریه و رونمایی از تجهیزات جدید نظامی، تنها بخشی از اهداف رئیس جمهوری مقتدر روسیه به شمار میآید. عملیات نظامی روسیه در سوریه بیشتر متمرکز بر حملات هوایی و برخی حملات موشکی بود، اما تجهیزات به کار گرفته شده در سوریه بسیار فراتر از نیاز بود. به نظر میرسد پوتین با تاکید همیشگی بر لزوم توسعه توان نظامی کشورش، قصد دارد خود را آماده رویارویی نظامی احتمالی در آینده با ایالات متحده کند که در صورت به حقیقت پیوستن این احتمال باید انتظار رقمخوردن جنگ جهانی سوم را داشته باشیم. ورود به سوریه یکی از مهمترین قدمهای پوتین برای رویارویی با آمریکا و تهدید منافع این کشور بود. از طرفی باراک اوباما با اتخاذ سیاستهای منفعلانه در سوریه عملا فضا را در اختیار پوتین قرار داد. در دولت ترامپ هم این وضعیت ادامه پیدا کرده است. حال با پایان جنگ علیه داعش در سوریه و نفوذ کامل روسیه در حکومت بشار اسد، سوریه به یکی از مناطق مورد اختلاف مسکو و غرب تبدیل شده است. با ورود روسیه به سوریه، پوتین به سرعت اقدام به در دست گرفتن ابتکار عمل در خاورمیانه و کشاندن متحدان سابق ایالات متحده به سوی جبهه خود کرد. در همین راستا به تازگی روسیه با مصر قراردادهای اقتصادی و نظامی کلانی را امضا کرد. بر این اساس مصر موافقت کرد که روسیه از پایگاههای نظامی کشورش استفاده کند. در حالی که پیش از این، این پایگاهها در اختیار جنگندههای آمریکایی قرار داشت. مصر از سال 1973 تا زمان سقوط حکومت حسنی مبارک در سال 2011 بیش از 70 میلیارد دلار کمک مالی از آمریکا دریافت کرده بود.
اما با سقوط مبارک و سپس وقوع کودتای نظامی در این کشور در سال 2013 که به روی کار آمدن عبدالفتاح سیسی انجامید این کمکهای نظامی قطع شد. در سال 2016 سیسی در سفری مهم به مسکو قرار دادی 3.5 میلیارد دلاری برای خرید جنگنده، موشک و هلیکوپتر از روسیه به امضا رساند و همچنین روسها قرار است نیروگاه هستهای در این کشور بسازند. در حال حاضر، دو کشور مانورهای مشترک مبارزه با تروریسم انجام میدهند. نکته مهم در این میان، این است که هم پوتین و هم سیسی از ژنرال حفتر در لیبی حمایت میکنند و این ژنرال هم خواستار بهبود رابطه کشورش با روسیه و مصر است؛ در مقابل چندان تمایلی به نزدیکی به ایالات متحده ندارد. پوتین درمورد ترکیه نیز همین سیاست را در پیش گرفته است. با وجود اینکه ترکیه عضو ناتو و یکی از همپیمانان نظامی آمریکا به شمار میآید، اما مسکو در پی سیاستهای غلط واشنگتن در منطقه توانست آنکارا را هم به جبهه خود بکشاند.
انعقاد قراردادی به ارزش دو میلیارد دلار برای استقرار سیستم دفاع موشکی روسیه در ترکیه قدیمیترین متحد غرب زنگ خطر را برای واشنگتن به صدا در آورد. پوتین حتی متحد سنتی ایالات متحده در خاورمیانه را هم متزلزل کرده است. روسیه به تازگی قراردادی 3میلیارد دلاری برای استقرار سامانه دفاع موشکی جدید خود با عربستان سعودی به امضا رسانده است. در حالی که عربستان در آن سو نیز همچنان به خریدهای هنگفت نظامی از ایالات متحده ادامه میدهد. غرب دیگر با روسیه سالهای ابتدایی پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی طرف نیست. روسیه تحت حاکمیت پوتین قدرت خود را فراتر از مرزهای خود اعمال میکند و این ماجراجویی پوتین احتمال بروز تقابل با ایالات متحده و یا متحدانش را افزایش داده است. روسیه با وجود افزودن کریمه به خاک خود، اما هنوز هم اقمار سابق خود را رها نکرده و هر از گاهی جنگندههای خود را بر فراز کشورهای شرق اروپا و حوزه بالتیک به پرواز در میآورد. تنشهای مسکو و واشنگتن رابطه دو کشور را در سردترین و متشنجترین وضعیت پس از پایان جنگ سرد قرار داده است و کوچکترین حادثه میتواند جنگ جهانی سوم را رقم بزند.
https://asemandaily.ir/post/10054
ش.د9604321