(روزنامه آفتاب يزد – 1396/10/28 – شماره 5093 – صفحه 11)
* در صحبتهای خود اشاره داشتید که مرحومهاشمی از روحیه تعامل خوبی با گروههای مختلف برخوردار بودند، یکی از دورههایی که ایشان مورد هجمههای سنگینی واقع شد دوره دوم خرداد است و انتقادات زیادی از سوی اصلاحطلبان به آقایهاشمی وارد میشد اما ایشان سعی داشتند با سعهصدر با برخی جریانات رادیکال برخورد کنند و همان زمان موضوع اعتدال را در برابر رادیکالیسم اصلاحات مطرح کردند، دلیل این مسئله در آن زمان به نظر شما چه بود؟
** بازخوانی این سیر جریانی کار بسیار درستی است، برخی افراد افراطی و دست نشاندگان تندروها در آن زمان سمپاشیهای مختلفی علیه آقایهاشمی رفسنجانی انجام دادند و در این خصوص به انتشار کتاب و نوشتن مقالات در روزنامهها پرداختند و روزنامه... را علیه مرحومهاشمی فعال کردند و در این روزنامههای زنجیرهای از ایشان بهعنوان عالیجناب سرخپوش نام برده و با نقدهای تند وی را مورد هجمه قرار دادند.
ماهیت این جریان پس از 20 سال کاملاً روشنشده است، البته برخی افراد نیز نقد دلسوزانه داشتند و آقایهاشمی واقعاً نقدپذیر بود اما عده ای از افراد بیظرفیت، بیهویت و کم شخصیت برای متهم کردن و لوث کردن مرحومهاشمی از هیچ حرف نامناسبی علیه ایشان دریغ نکردند.
* یک مورد دیگر هم درباره روزنامههای زنجیرهای اصلاحات و کتاب عالیجناب سرخپوش بود که هجمههای شدیدی را علیه آقایهاشمی مطرح کردند، اما بعد از آن همین جریان اصلاحطلب بههاشمی لقب «امیرکبیر» داد، این تغییر چرخش به خاطر تغییر مواضع آقایهاشمی بوده یا جریان مقابل دچار تغییر شد؟
** چند اصل را اگر نگاه کنیم در پاسخ به این سوال موثر است، آقایهاشمی فرد متدینی بود، ایشان نمیخواست کاری برخلاف دین و شرع انجام دهد، یکوقت فردی سیاسیکار است و به دنبال بازی سیاسی خود میرود، دومین نکته این است که آقایهاشمی عاشق امام بود و سوم اینکه ایشان تا آخر پای ولایتفقیه و رهبری ایستادند و در آخرین هفته عمرشان هم تاکید داشتند که هیچکس برای ایشان آیتالله خامنهای نمیشود، این را باعلاقه میگفت و قبول داشت.
یک جلسه خبرگان خدمت مقام معظم رهبری بودند، بعد از اتمام جلسه به مقام معظم رهبری گفته بودند ازلحاظ شرعی خود را مقید به اطاعت از ولیفقیه میدانم و تاکید کرده بودند شاید نظر دیگری داشته باشم اما وقتی ولیفقیه نظری داد تابع نظر او هستم و حجت بر من تمام است.
آقایهاشمی به شهدا، امام و مقام معظم رهبری وفادار بود و نمیخواست وارد بازی سیاسی شود، افراد دیگر هم نباید از این مسائل سوءاستفاده کنند، آقایهاشمی فردی است که بیشترین کتک را در ساواک و کمیته ضدخرابکاری خورده است.
اگر ایشان از اعتدال همسخن گفته این اعتدال مفهوم خاص خود را دارد، مگر امام و رهبری غیر از اعتدال چیزی گفته اند و میگویند.
* مرحومهاشمی چرا و در چه شرایطی موضوع «اعتدال» را مطرح کردند؟
** آقایهاشمی «اعتدال» را در برابر رادیکالیسم دوم خرداد و تندروی اصلاحطلبان مطرح کرد، در برابر تندروها و افراطیهایی که اعتقادی به ولایتفقیه ندارند و کارهای خلاف انجام داده و برای خود حقوق ویژهای تعریف میکردند؛ تندی و کندی، افراطوتفریط هر دو غلط است، اعتدال به معنای عدالت اجتماعی، دوری از افراطوتفریط، امانتداری، وفاداری به امام و انقلاب و حفظ حرمت اشخاص است و باید برای هر کس بهاندازه خودش حرمت قائل شد.
* برخی از همین جریانی که این تندرویها را داشتند وهاشمی را آغاسی یا عالیجناب سرخپوش نامیدند به حزب کارگزاران رفته و در سال 88هاشمی را تکیهگاه خود قراردادند، آیا آقایهاشمی دچار تغییر شد یا جریانی که خود را به او نزدیک کرد؟
** در مواضع آقایهاشمی تغییر ویژهای ایجاد نشد و هیچگاه تغییر 180 درجه ای نکرد، ممکن است آقایهاشمی منتقد یک دوره از انتخابات یا فلان شخص منتخب بوده باشد، ما هم نقد داشتیم اما این به معنای این نیست که آقایهاشمی با طرح بحث اعتدالی در خطبههای نماز جمعه از مواضع حزب جمهوری اسلامی، وفاداری به امام راحل و مقام معظم رهبری، فقرزدایی و حمایت از محرومین عقبنشینی کرده باشد.
* آقای محمدهاشمی اخیراً در گفتگویی تاکید کردند که حتی روح برادرم از قتلهای زنجیرهای خبر نداشت.
** واقعاً همینطور بود، من نمیخواستم این را بگویم اما اخیراً یکی از بچههای وزارت اطلاعات که آن زمان هم متعرض ما میشد، مصاحبه مفصلی انجام داده و گفته روح مقام معظم رهبری وهاشمی صد درصد از این موضوع مبراست، به وزارت هم ارتباطی نداشت، 5-4 نفر بیرون نشسته و برای خود تصمیمی گرفتند، اما این موضوع سیاسی شد و پیگیری آن باید طبق مقررات انجام میگرفت و هیچ حرفی در این نیست. به هرحال بنده شهادت میدهم که آقایهاشمی مبرا بود و در این قضیه وزیر اطلاعات را هم دور زدند (خنده)، این کارها بسیار غلط بود و من تاکنون هم اینطور نگفته بودم.
http://aftabeyazd.ir/?newsid=96258
ش.د9604520