تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۰:۲۵  ، 
کد خبر : ۳۰۹۲۹۶
سخنرانی محمدعلی مرادی در نشست «نگاهی دوباره به تئوری امنیت ملی»

فاقد مفاهیم «امنیت» و «ملی» هستیم

مقدمه: محمدعلی مرادی پژوهشگر و دانش‌آموخته فلسفه در برلین است. او در سخنرانی خود در نشست «نگاهی دوباره به تئوری امنیت ملی» به‌طور مبسوط به فقدان مفهوم امنیت ملی در جامعه ما پرداخته است؛ امری که اجازه نمی‌دهد که نه نهاد دولت و نه ثبات و نه امنیت به‌طور نهادینه در کشور ایجاد شود. مشروح این سخنرانی را در ادامه می‌خوانید.

(روزنامه آسمان آبي ـ 1396/11/01 ـ شماره 165 ـ صفحه 7)

متافیزیک و امنیت ملی

موضوع امروز، تئوری‌های امنیت ملی است. بنابراین اول باید معنای تئوری را واکاوی کنیم. می‌توانیم تئوری را فرمی شبیه متافیزیک تعریف کنیم. چون گفته می‌شود که تئوری‌ها از نظر فرم شبیه متافیزیک هستند. بنابراین اول باید متافیزیک را بشناسیم. متافیزیک فرمی از دانش است که متکی بر یک اصل است. یونانی‌ها ملتی بودند که اولین بار روی این فرم فکر کردند. برای همین در یونان متافیزیک درست کردند. در یونان وقتی دنبال پیدا کردن یک اصل گشتند، یک عده گفتند اصل ما خاک است، عده‌ای دیگر گفتند اصل ما عدد است. ارسطو گفت اصل ما «محرک نامحرک» یا تئوس است و بقیه امور را از آن استنتاج می‌کنیم و متافیزیک شکل گرفت. به‌همین دلیل متافیزیک را گونه‌ای از تئولوژی می‌دانند. بعد وقتی متافیزیک به اسکندریه آمد و جنبش نوافلاطونی شکل گرفت و بعد از گذر از قرون وسطی به عصر جدید آمد و بعد دکارت گفت، من می‌خواهم فلسفه اولی یا متافیزیک جدیدی بنویسم. به هرحال این متافیزیک ادامه پیدا کرد تا زمان هگل که گونه‌ای «الهیات سیاسی» را نوشت.

الهیات سیاسی و تئوری امنیت ملی

برای شکل‌گیری امنیت ملی، نیاز است که الهیاتی سیاسی شکل بگیرد تا سیاست به شکلی متافیزیکال یا تئولوژیکال به ساختار قدرت مشروعیت بدهد و بتواند ثبات به‌وجود بیاورد. چون متافیزیک خصلت محافظه‌کارانه دارد، می‌خواهد اساس و ثبات یک جامعه را نگه دارد. از زمان یونان تاکنون همواره بین اصل «ثبات و تغییر»، «نظم و بی‌نظمی» و «آزادی و امنیت» نوعی تنش وجود دارد. بر همین اساس هم تئوری‌های گوناگونی شکل گرفت. بنابراین تئوری امنیت ملی نیاز به بنیادهای تئوریکال دارد.

اگر بخواهیم تئوری را تعریف کنیم، باید بگوییم تئوری سیستمی از مفاهیم است که می‌خواهد به آن‌چه اتفاق افتاده است سامان بدهد. پس از نظر فرم، متافیزیک و تئوری قدری شبیه هم هستند. می‌شود ریشه‌های یونانی این مسئله را هم پیدا کرد. پس بنیاد متافیزیکال، می‌خواهد ساختار درست کند. می‌خواهد نظم و امنیت درست کند، اما امنیتی که معقول باشد و نه این‌که کسی که می‌خواهد امنیت را برقرار کند، هرکاری که دوست داشت انجام بدهد و بگوید من دارم نظم را برقرار می‌کنم.

پروژه تاسیس تئولوژی سیاسی از ارسطو آغاز شد. «خیر عمومی» در نگاه ارسطو به «مصلحت عمومی» در دولت‌های جدید تبدیل شد. باید بدانیم برای ایجاد تئوری بیش از هر چیز به یک متافیزیک نیاز داریم. بیش از هر چیز هم باید تئوری ما براساس متافیزیک آن جامعه ایجاد شده باشد.

ظهور امنیت ملی در ایران

ما چون در مواجهه با دنیا دچار یک تاخیر بودیم و از دوره‌ای به بعد متافیزیک‌مان به‌طور جدی ضربه خورد. وقتی روشنفکران ما به غرب رفتند، بحث‌های تئوریکال را نفهمیدند و عمدتا بحث‌های حاشیه‌ای آن جامعه را فرا گرفتند. روشنفکران ما این بحث‌ها را به بطن و عمق جامعه نبردند، به سر جامعه بردند. بنابراین نتوانستند وجه قدرت را معقول کنند. این حدیث زندگی ما در صد و پنجاه سال گذشته است. علت به‌وجود آمدن انقلاب اسلامی هم این بود که رضاشاه و محمدرضاشاه یا مشروطه‌خواهان نتوانستند متافیزیک یا الهیاتی برای قدرت بنویسند و به‌راحتی اضمحلال یافتند. انقلابیونی هم که روی کار آمدند چون دائما می‌خواستند با غرب بجنگند، تماما درگیر بحث‌های سلبی شدند و به بحث‌های پسااستعماری پرداختند.

البته این بحث‌ها در جای خودش خوب است ولی نمی‌تواند به ما کمک کند که به واسطه آن‌ها سیستم، نظام و امنیت ملی درست کنیم. چون آن‌ها به این کار نمی‌آیند. چون این بحث‌ها در کنار آن بحث‌ها که درباره نظم است از بی‌نظمی صحبت می‌کنند.

به هرحال غرب طی یک پروسه متافیزیکی‌نوشت که امنیت و آزادی را با اصل تغییر در دستگاهی سیستماتیک آورد و مشخص کرد که چه کسی پاسدار آزادی است و چه کسی پاسدار ثبات و امنیت است و چه کسی پاسدار تغییر یا چه کسی پاسدار آزادی است. بنابراین طی یک سیستم پیچیده، ساز و کار همه این‌ها را ارائه کردند. در این سیستم هم چپ و هم آنارشیست‌هایی وجود دارند که با طرح پرسش‌های مداوم ایجاد تحول کنند تا امور در آن جا تصلب پیدا نکنند و دینامیزمی پویا وجود داشته باشد.

ما بنیادهای نظری نداریم و در این مورد در شرایط امتناع هستیم. ما باید دستگاه مفاهیم داشته باشیم تا بتوانیم متافیزیکال بحث کنیم. همچنین باید بدانیم این دستگاه مفاهیم چگونه بازسازی شده است. جامعه ما متافیزیک نداشت و همواره با جدل روبه‌رو می‌شد؛ یعنی بین جدل و برهان، ما همواره سمت جدل بودیم.

ورود ما به دوران جدید فاقد دستگاه مفاهیم و متافیزیک بود. امثال رضاشاه و محمدرضاشاه هم به این دلیل به سمت استبداد کشیده شدند که فاقد بنیان نظری بودیم و بنابراین دچار یک فرد شدیم. در عراق و کشورهای کمونیستی هم قدرت حول یک فرد سامان‌دهی می‌شود. من می‌خواهم بگویم کسی که می‌خواهد دولت و ساختار درست کند، باید متافیزیکال فکر کند؛ یعنی اندیشه‌ای برای قدرت داشته باشد تا وحدت را در کشور سامان بدهد. عملا ما وقتی وارد این دنیا شدیم فاقد چنین ظرفیت‌های ملی‌ای بودیم.

نبود درک تئوریکال

ما مفهوم امنیت را به‌طور تئوریکال نمی‌فهمیم. ما مدام می‌گوییم ملی، ولی نمی‌دانیم که ملی شامل چه کسانی می‌شود. ما فاقد مفهوم «امنیت» و مفهوم «ملی» هستیم. این ضعفی است که ما از نظر تئوری داریم. ما نمی‌دانیم قلمروی امنیت ملی کجاست. تا بعد از آن بتوانیم این مفهوم را به حوزه استدلال بیاوریم و این مفهوم را سایش و پالایش دهیم تا دچار تصلب نشویم. این ضعف ما از نظر نظری است. ما باید نخبگانی داشته باشیم که امنیت ملی را فرموله کنند و بتوانند مفهومی فکر کنند و مفاهیم را ارتقا دهند.

امروز از نظر ساخت قدرت می‌بینیم که نهادهای مختلف به‌طور موازی برنامه می‌نویسند. مثلا آقای نیلی طرح توسعه ششم را می‌نویسد. وزارتخانه دیگری طرح جامع مسکن می‌نویسد. عده‌ای دیگر هم طرح تامین اجتماعی می‌نویسند. عده‌ای دیگر هم طرح‌های دیگر می‌نویسند و معلوم نیست که این طرح‌ها کجا با هم تلاقی پیدا می‌کند و کجا تجمیع می‌شوند و با هم همخوان می‌شوند؟ باید این طرح‌ها ساختاری داشته باشند و با هم نسبت منطقی داشته باشند، نه این‌که با هم تداخل داشته باشند و هم را تضعیف کنند. به عبارتی گویا در چنین وضعیتی سیاست‌های کلان وجود ندارد. چنین تجمیعی نیاز به یک نهاد دارد. در سیاست داخلی حلقه‌های تصمیم‌گیری مختلف داریم. بین این حلقه‌ها نیاز است که برنامه‌ها و مسئولیت‌های سیاست‌های کلان کشور را تجمیع کنید و اجازه ندهید که یک دولت بیاید و تمام برنامه‌های کشور را کنار بگذارد. باید نهادی باشد که برنامه‌های کلان کشور را هدایت کند. باید در زنجیره‌ای سیستماتیک همه امور مشخص شود. کشور باید یک نظام دانایی داشته باشد که این سیستم را طراحی کند. ما فاقد چنین بنیان نظری و عملی هستیم.

ما نیاز به یک تئوری امنیت ملی داریم که این مفهوم گسترده شاخه‌هایی مانند نظامی، اقتصادی و فرهنگی دارد. تا این کلیت کلان این اصل بتواند کیان و قوام کشور را نگه دارد. بنابراین هرگونه تئوری متکی بر اصلی متافیزیکال است. اگر چنین اصلی نباشد نمی‌توانیم ساختاری درست کنیم. اگر متافیزیک لرزانی هم داشته باشیم بازهم نمی‌توانیم ثبات داشته باشیم. امنیت اقتصادی و امنیت سیاسی هم داشته باشیم. در این حالت جامعه در یک وندالیزم به سر می‌برد. به‌همین دلیل ما نمی‌توانیم نظریه درست کنیم. اکثر کشورهای دنیا چنین اصلی دارند.

برای مثال اصل اساسی آلمانی‌ها «دیالوگ انتقادی» است. هنوز هم آلمان‌ها براساس این اصل کار می‌کنند. صهیونیست‌ها اصل «دفاع موثر» را انتخاب کرده‌اند. ما هم اگر بخواهیم تئوری امنیت ملی داشته باشیم، باید بدانیم این تئوری را فقط همه نظامیان نمی‌توانند طراحی کنند. کادرهای فیلسوفی نظامیان باید این کار را انجام دهند. چنین درکی از تئوری سیاسی می‌تواند در شاخه‌های دیگر نیز ما را قوی کند. بنابراین بعد از ایجاد امنیت ملی دولت و سایر ساختارها ایجاد می‌شود. بعد از این حزب هم به وجود می‌آید.

ناتوانی در ایجاد احزاب

علت این‌که ما امکان ایجاد کردن احزاب را در کشورمان نداریم این است که تئوری امنیت ملی و دولت نداریم. می‌دانیم که احزاب یک شکل نیستند. در هر جامعه متمدنی دست کم چهار حزب وجود دارد. اول حزب محافظه کار است که جناح راست را فرموله می‌کند. حزب لیبرال و حزب سوسیال‌دموکرات و حزب آنارشیست‌ها یا سبزها هم لازم است تا با این احزاب تکثر جامعه را بیان کنند و بدانند کجا با هم وحدت و کجا کثرت داشته باشند. درست مانند یک تیم فوتبال که در پست‌های مختلف که هرکسی یک مسئولیت دارد. متاسفانه در جامعه ما چنین نیست. جامعه توده‌گیر است. در هر واقعه‌ای هزاران نهاد به سمت یک اتفاق می‌روند. گویی این جامعه ساختار و نهاد ندارد. یعنی نهادها به جای تکمیل هم درحال اخلال در کار هم هستند. یعنی جامعه ما چون مفهوم ملی در آن مشخص نشده است، امنیت هم معنایش برای ما مشخص نمی‌شود و عملا جامعه در وضعیت تشنج و بدون تئوری بودن به سر می‌برد.

اما شرط این که این کار را انجام دهیم این است که اولا بدانیم به این زودی‌ها این اتفاق نمی‌افتد. چون ما باید اول متافیزیک‌مان را بازسازی کنیم. اگر بخواهید نظریه برای دولت درست کنیم، باید از اندیشه‌هایی مثل هگل ولی با ورژن و خوانش خودمان که مسلمانی است استفاده کنیم.

بنابراین برای نیروهایی که درون قدرت هستند و می‌خواهند در این جهان پرآشوب طرحی بریزند، باید متافیزیکی ایجاد کنند که از این متافیزیک الهیاتی سیاسی ایجاد شود. این الهیات سیاسی باید متکی به امنیت و آزادی توام باشد و آزادی و امنیت روبه‌روی هم قرار نگیرند و همدیگر را حذف یا تخریب کنند. البته من فکر نمی‌کنم فقط درون جامعه نتوانسته است این امر را ایجاد کند بلکه مجموعه ایرانیان خارج از کشور هم واجد چنین ظرفیت فکری نیستند. یعنی ما نمی‌توانیم مشکلات‌مان را در قالب مفاهیم بیاوریم و بتوانیم مسائل را حل کنیم.

درست است که به تفکر مفهومی هزار نقد وجود دارد، اما برای درست‌کردن دولت ما مجبوریم از تئوری استفاده کنیم. علت این‌که ما نمی‌توانیم چنین کاری کنیم این است که نمی‌توانیم به هزار مسئله فکر کنیم. باید گام به گام این مسئله‌ها را محدود کنیم تا درنهایت روی دو مسئله اصلی فکر کنیم. ما نباید متکلمانه فکر کنیم و مدام از بیرون رفرنس بیاوریم. ما باید در باب برهان فکر کنیم و از درون استدلال بیاوریم. چون جریان روشنفکری ما هم ادامه متکلمان ما هستند، آن‌ها هم مدام می‌خواهند به بیرون ارجاع بدهند. برای همین است اگر در یک سخنرانی به جای 400 نفر، سه نفر حاضر شوند، ذوق سخنران از بین می‌رود. بنابراین ما باید کلیتی شکل بدهیم که وقتی می‌گوییم امنیت ملی همه‌مان در چارچوب آن فعالیت کنیم و همه ایرانیان فارغ از این‌که کجا زندگی می‌کنند در تامین امنیت ملی مشارکت کنند. حتی ما باید در بین بچه‌هایی که در بیرون از ایران کار می‌کنند، یارگیری کنیم تا برای منافع ملی ما تلاش کنند. کار امنیت ملی که فقط خبرچینی نیست. باید در باب امنیت ملی کشور فعالیت کنند. باید مفهومی از امنیت ملی ایجاد کنیم که همه در مفهوم امنیت ملی اشتراک داشته باشند. پس باید تئوری امنیت ملی داشته باشیم. تا این موارد درست نشود ما مدام به جان هم می‌افتیم. باید بخشی از روشنفکران نهادهایی ایجاد کنند که به این مسائل بپردازند.

اگر چنین ثبات و امنیتی ایجاد شود، ما نیاز نداریم دست به کارهای دیگری بزنیم. مفهوم امنیت ملی را در جامعه گسترش نداده‌ایم. این تئوری‌های امنیت ملی باید چنان در عمق مردم نهادینه شود که یک خبرنگار و یک وبلاگ نتواند آن را دچار تزلزل کند. این کار نیاز به 30 سال خون دل خوردن و فعالیت دارد. نه نسل مشروطه و نه نسل بعد از کودتای 28 مرداد و نه نسل بعد از بهمن 57 این کار را برای نسل بعدی خود نکرد، اما ما باید تلاش کنیم که این کار را برای نسل بعدی خود انجام بدهیم تا نسل آینده از ما شاکی نباشند و بگویند نسل گذشته تلاش کردند و برای ما این پایه را گذاشتند تا ما بتوانیم جلوتر برویم.

https://asemandaily.ir/post/12430

ش.د9604642

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات