(روزنامه صبحنو - 1396/07/24 - شماره 337 - صفحه 2)
در طول تاریخ شیعه، بزرگانی بودهاند و تاریخ ما آكنده از حضور نوابغ و نوادر، فقیهان، حكیمان، مصلحان، صالحان، صدیقان، شهدا و بزرگمردانی است كه بشریت وامدار عظمت آنهاست و حضور و وجودشان در عرصه حیات انسان و تاریخ، نفعی به مقیاس جهانی داشته است. ما به لطف الهی و به بركت مكتب اهل بیت ؟عهم؟ از اینگونه بزرگان كم نداشتهایم، اما به جهاتی، نظیر حضرت امام و رهبر معظم انقلاب را كم داشتهایم. راجع به حضرت امام سخن كم گفته نشده است، هرچند كه به حد كفایت بحث نشده و چنانكه عرض شد شخصیت او حتی برای ما كه نزدیكترینها به ایشان هستیم شناخته شده نیست. درست مثل مردم دماوند كه هرگز قله دماوند را نمیبینند و بسا آنهایی كه دورتر هستند، هیبت و هیئت و عظمت این عارضه طبیعی را بهتر ببینند، تا كسانی كه در دامنه آن زیست میكنند. شاید كسانی كه احیاناً قرونی از این قله بشری فاصله بگیرند، عظمت او را بهتر از ما كه در دامنه او زیست میكنیم، مشاهده كنند.
اما به تصور حقیر، مظلومتر از حضرت امام، رهبر معظم انقلاب است؛ مردی به لحاظ جامعیت، بینظیر و دستكم كمنظیر؛ مردی به جهات مختلف سرآمد؛ شخصیتی منشورواره، که ابعاد و اضلاع گوناگون، متفاوت و بلكه مختلف و متضاد را در خود جمع كرده است. همگی ما با شخصیت فكری ایشان آشنا هستیم و غالب ما پیش از انقلاب، وقتی مشهد مشرف میشدیم، آنگاه كه تشرف حاصل میشد، به محضر ایشان هم بهعنوان یك شخصیت پیشگام، پیشرو و جزء پیشاهنگان مبارزات و روشنفكران انقلابی مشرف میشدیم و از آن زمان به ساحت ایشان ارادت داریم.
علیالقاعده غالب ما قریب به نیم قرن به ساحت این بزرگوار ارادت داریم و ارادت میورزیم. ایشان به لحاظ فكری شخصیتی روشنفكر بهمعنیالكلمه هستند؛ شخصیتی نواندیش بهمعنیالكلمه؛ شخصیتی نظریهپرداز بهمعنیالكلمه و شخصیتی پیشاهنگ و پیشتاز بهمعنیالكلمه. مجموعه نظریههایی را كه ایشان در نیم قرن اخیر و از اوان جوانی تاكنون، مطرح فرمودهاند یك منظومه فكری را تشكیل میدهد. بعضی از نظریهپردازان به یك نظریه شهره هستند و بر این نظریه، محققین متعدد در سرزمینهای مختلف كار میشود؛ مثلاً نظریه برخورد تمدنها. فردی حرفی زده و در سراسر جهان روی آن كار میشود. نفر دیگری هم در مقابل آن، مثلاً نظریه همراهی و همسویی و گفتوگوی تمدنها را مطرح میكند. البته برخی از اینها نظریه نیست، بلكه پیشبینی و تلقیای است كه از اوضاع كنونی جهان ارائه میشود.
این مسئله متفاوت است با زمانی كه نظریهای با مجموعهای از مبانی معرفتشناختی، حِكمی، انسانشناختی و دیگر جنبههای مربوط به آن ارائه شده باشد. بعضی از نظریههایی كه ایشان ارائه كرده است نظریههایی در سطح جهانی است، اما مثل حضرت امام؟ره؟ كه شخصیت سیاسی ایشان مانع شد حتی وجه فقهی و اصولی، حیث عرفانی، و جهات مدیریتی ایشان خوب شناخته شود و شخصیت منشورواره ایشان تظاهر پیدا کند و بین عموم عیان گردد، به لحاظ در منظربودنِ وجهه سیاسی شخصیت حضرت امام؟ره؟ ؛ بعضی از ابعاد درخشان شخصیتی مقام معظم رهبری هم مورد توجه واقع نشده است.
طرح نظریه تهاجم فرهنگی
هنگامیكه ایشان نظریه تهاجم فرهنگی را طرح كرد، این موضوع به این شکل، سابقهای حتی در سطح فراملی هم نداشت. بنده چون در جریان طرح این نظریه بودم و تدارك جلساتی را به عهده داشتم كه ایشان به بهانه آن جلسات، این نظریه را مطرح فرمودند، پیشتر و چندین سال قبل از آن، زمانی كه ایشان رئیس جمهور بودند، دو سال پیاپی و به بهانه سالگرد تأسیس سازمان تبلیغات، در حوزه هنری، نظریه تهاجم فرهنگی را مطرح كردند. لكن در آن زمان بهعنوان رئیس جمهور و با حضور سیمای نورانی و خورشیدسان امام عزیز، این بیان ایشان بسا منعكس نشد، اما اوایل رهبری، مجدداً این موضوع را طرح فرمودند. سالها بعد از مطرحشدن این نظریه بعضی از دوستان ما در بعضی سفرها به اروپا و یا كشورهایی مثل مصر جزوات و كتابهایی آورده بودند كه به بحث تهاجم فرهنگی پرداخته بود. مثل الغزو الثقافی از دنیای عرب كه راجع به تهاجم فرهنگی بحث كرده بود.
مقام معظم رهبری در حوزه روشنفكری و نقد مدرنیته از پیشروترین منتقدان هستند. بعضی تفكراتی كه ایشان در عرصه نقد مدرنیته و نقد جریان روشنفكریِ وارداتی و مقلد است. در عین اینکه خود ایشان برخاسته از بستر جریان روشنفكری دینی ایران اند. زمانیكه كلمات و افكار ایشان در عرصه روشنفكری جهتبخش بود، بسیاری که امروز مدعی اند، هنوز به عرصه روشنفكری پا نگذاشته بودند. مباحث و مفاهیمی را طرح كردند که در مخیله بسیاری هم نمیگنجید و به ذهن آنها هم خطور نمیكرد، یعنی ایشان مابین بیست تا چهلسالگی جزء پیشروترین روشنفكران دینی ایران قلمداد میشدند و ارتباطهایی با جریانهای روشنفكری شبهقاره و دنیای عرب داشتند. بعضی از آثار آنها را هم در همان زمان ترجمه كردند. بنابراین، ایشان در این حوزه از پیشاهنگی و پیشكسوتی برخوردار هستند و غالب جریانهای روشنفكری، حتی الحادی و سكولار نیز به این مسئله اذعان دارند. در حوزه تولید علم و تولید علوم انسانی، ایشان پرچمداری میکنند و در این خصوص بحثهای وسیعی را طرح كردهاند که در جهت تاسیس و تقویت زیرساخت این حرکت است.
در خصوص تحول حوزه، ایشان از پیش از انقلاب آرمان تحول حوزه را مطرح میكردند. در دیدار سال گذشته حوزه تهران با ایشان، در متن فرمایشهایشان اشاره كردند كه این موضوع تحول حوزه را خیلی سال است كه مطرح میكنیم. بعد از مراسم، سر سفره عرض كردم كه این موضوع را ان شاء الله ما تعقیب میكنیم و ایشان مجدداً تاکید فرمودند كه این دغدغه قدیمی ما ست. حرف كهنه ما ست. به ایشان عرض كردم كه مدتی پیش در سوابق به جزوه ای برخوردم منتشره سال 63. شاید خاطرتان باشد كه سال 63 سه یا چهار مدرسه با حدود هفتصد طلبه داشتیم - و در آن زمان مدرسه منسجم و با برنامه در تهران كم بود، جز مدرسه حضرت آیتالله هاشمی و مرحوم آیتالله مجتهدی، و تا حدودی مروی - برای ایراد سخنرانی تشریف آوردید، مباحثی را در همین باب مطرح کردید - که البته متأسفانه دیدم در حدیث ولایت هم نیامده است - و ما همان زمان تحت عنوان «آرمان تحول حوزه» منتشر كردیم. عرضم این است ایشان در امر تحول حوزه، ارتقا و اصلاح حوزه جزء پیشگامان هستند، در كنار مرحوم شهید مطهری و دیگران.
بحث پیشرفتورزی و الگوی پیشرفت را كه طرح فرمودند، افق جدید و نگاه بدیعی در تمدنسازی است. این نكته را با تامل و مطالعه عرض میكنم. حقیر عضو شورای الگوی پیشرفت هستم و در آنجا به لحاظ نظری كار مفصلی روی این موضوع صورت گرفته است؛ از مبانی و بنیادهای این نظریه، تا نهادهای تحقق این نظریه؛ و سیر و روندی كه باید در جهت پیشرفت طی شود؛ و آنچه كه احیاناً در قالب الگو محقق خواهد شد. ایشان نظرات پیشرو و بیانات دقیقی در این حوزه ها دارند. از این دست نظرها و نظریهها، اگر برشمرده شود، بسیار است.
شناخت دقیق از مقوله فرهنگ
همچنین از جهت دیگر شخصیتی، ایشان به لحاظ فرهیختگی و فرهنگشناسی و فهم فرهنگی سرآمد هستند. مسئله فرهنگ مسئله بسیار پیچیدهای است. ما به سادگی این كلمه را به زبان میآوریم، گاه مطالب فرهنگی را مطرح میكنیم و احیاناً مطالب نظری راجع به فرهنگ میگوییم، اما به تصور حقیر شاید بتوان ادعا كرد كه از مقولات عمده و نرمافزاری حیات بشر کمتر چیزی به پیچیدگی مقوله فرهنگ است. ایشان در بحثهای حِكمی و همچنین كاربردی فرهنگ، در باب مقوله فرهنگ و مطالعات فرهنگی و فرهنگپژوهی، نظریات بسیار دقیق و جدیای دارند. همینطور در شناخت فرهنگ، حال فرهنگ بالمعنی الاعم و الاوسع یا بالمعنی الاخص و مباحثی كه در این زمینهها مطرح میفرمایند بسیار گسترده، دقیق و عمیق و شگرف است.
ما در حوزه فرهنگ، نظریهپرداز اسلامی نداریم. در این خصوص فقط چند كتابچه، از جمله از مرحوم علامه جعفری ؟ره؟ داریم با نام فرهنگ پیشرو، فرهنگ پیرو. حتی از فیلسوفان مسلمان به ندرت یك كتاب یا یك مقاله راجع به فرهنگ یافتنی است. این در حالی است كه در جهان بسیار در این خصوص كار شده است. كتابهایی منتشر شده است با حجم دویست تا چهارصد صفحه که فقط در تعریف فرهنگ بحث كردهاند. ایشان در این حوزه صاحبنظر هستند و بحثهای نظری بسیار جدی و قابل بحث و تأملی در این زمینه دارند، ازجمله در شناخت ابعاد و لایههای فرهنگ.
در حوزه هنر، در بسیاری از مقولات هنری ورود دارند و بعضا به شکل حرفهای مسلط هستند. وادی و حوزههایی كه شاید ما تصور كنیم به حوزه كاری و شأن علمی و جایگاه اجتماعی و فرهنگی و كشوری ایشان ارتباطی ندارد، برای مثال موسیقی. ایشان به لحاظ فنی، شناخت بسیار دقیقی از موسیقی دارند. «الاغانی» هفدهجلدی ابوالفرج اصفهانی را ایشان خوانده، حاشیه زده و نمایهسازی كردهاند و این كار را هم بعد از انقلاب انجام دادهاند. یك فقیه باید بداند كه موضوع موسیقی چیست و بعد فتوا بدهد. حدود هفده، هجده سال پیش بود كه ایشان یك روز صبح تا غروب تشریف بردند صداوسیما. بعد از ظهر یكی از آقایان اهل موسیقی به من زنگ زد كه ما قطعه و غزلی را كه شما در استقبال از غزل ایشان، سرودهاید با یك كُر چهل و پنج نفره در محضر ایشان اجرا كردیم.
ایشان بعد از اجرا گفتند كه من خیلی از موسیقی سر در نمیآورم ولی به حكم ذوق فطری چند نكته میخواهم بگویم. آن فرد متبحر به من گفت وقتی ایشان وارد بحث شد آنچنان راجع به موسیقی فنی حرف زد كه دانشآموختگان و متخصصان موسیقی صدا و سیما همگی مبهوت شدند - متن و نوار آن را برای من فرستاد كه این هم ازجمله مطالبی است كه در حدیث ولایت نیامده است؛ در آنجا ایشان تحلیلی از موسیقی ارائه میكند و حكم و فتوایی مطرح میکنند که غیر از فتوای مشهور ایشان است.
در شعر ایشان از صاحبنظران و ادبای ارزشمند این سرزمیناند. هم در مقام سرودن ، شعر فاخر میگوید، که البته منتشر نمیشود و جز دو، سه از ایشان سراغ نداریم. هر چند گاهی فرصتهایی پیش آمده كه در محضر ایشان بودیم و اشعاریها خواندهاند.
قطعاً اشعار ایشان، جزء شعرهای خوب روزگار ماست. این را بهعنوان یك طلبه آشنا به این حوزه عرض میكنم. از قریب به چهل سال پیش در جلساتی طبع و نظر ایشان را دیده ایم. از جلسات دو نفری گرفته تا سهچهار نفره و جمعهای بزرگتر. متعدد دیده ام که ایشان با اساتید فن مثل مرحوم طاهره صفارزاده و آقای حسین آهی - كه احتمالا برجسته ترین عالم به علم عروض و قافیه امروزند - وارد بحث جدی میشوند و این دوستان در نهایت نظر دقیق ایشان را میپذیرند. در جلسهای عزیزی گفت رباعی یك وزن دارد كه «لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم» است؛ ولی ایشان 24 وزن خُرد را راجع به رباعی بحث كردهاند.
در حوزه فیلم همینطور. مکرر در جلسات، اعجاب اهل فضل و تخصص را از اطلاعات دقیقی که ایشان در مقام صحبت در مقوله فیلم و سینما و نمایشنامه نویسی ابراز کرده بودند، دیده و شنیده ایم. یکبار فرد شاخصی جمعی از اهالی همین حوزه ها، که البته به رحمت خدا رفتند، مفصلاً از تعجب اهل فن وقتی آقا راجع به بعضی از این نمایشنامهها و رمانهای بزرگ صحبت كردند نقل میکرد. یکبار فرمودند، چند صد رمان بزرگ جهانی را خواندهاند. این مطلب واقعا با توجه به اشتغالات دیگر ایشان شگفتآور است. آن فردی كه عرض كردم نقل میکرد آن جلسه را اینقدر احساساتی شده بود كه یكدفعه زد زیر گریه. این مرد یك مرجع و فقیه و شخصیت سیاسی است آنگاه راجع به نمایشنامه، رمان و داستانك و ادبیات مدرن جهان اینگونه فنی صحبت میكنند.
ایشان یكبار فرمودند من اغلب مجموعه داستانهایی را كه رماننویسها و داستاننویسهای حوزه هنری نوشتهاند دیدهام، میخواهم از این نویسندگان تقدیر كنم و به آنها حقالتألیف بدهم. یك جمع هفتاد نفره را خدمت ایشان بردیم كه آثار همگی را ایشان خوانده بودند، همه اینها را نقد و حاشیه و تاریخ و ساعت هم زده بودند كه اكثر آنها را بعد از نیمه شب مطالعه كرده بودند. البته این مجموعه بعداً به چاپ هم رسید.
قدردانی از یک فرصت تاریخی
فقیه جامع، فقیه فخیم و به عقیده حقیر فقه اعلم. اعلمیت دستكم به سه شاخص است، اول اینكه مبانی و معارفی كه اجتهاد در گرو تسلط بر آنهاست در اختیار فرد باشد. تسلط بر اصول، رجال، كلام، بعضی مباحث حكمی، تاریخ و... كه مایههای اجتهاد را به انسان میدهند. تسلطی مجتهدانه و نه دایرهالمعارفی. دایرهالمعارفهای سیار و متحرك بسیار هستند، ولی برای اجتهاد كفایت نمیكند. اینها به ما كمك میكنند تا حكم را فهم كنیم. دوم موضوعشناسی و فهم موضوع است. اگر كسی موضوعشناس نباشد مجتهد نیست. حكم را بر چه چیزی بار میكنیم؟ فهم موضوع شرط اساسی اجتهاد است. سوم، جودت فهم است. مرحوم سید در عروه میفرماید: «اعلم، من كان أو یكون، اجود استنباطاً». اصلاً اجودیت در فهم و استنباط ملاك اعلمیت است. تیزهوشی و تیزفهمی. دست ایشان به لحاظ جامعیت در مباحث و علوم پر است. سالهای سال مدرس سطوح عالی بودهاند. در موضوعشناسی بینظیر هستند.
در عین اینكه جایگاه فقهای عظام بالای چشم ماست، قطعاً احدی از فقهای معاصر را نداریم كه در فهم موضوعاتِ امروز با ایشان قابل مقایسه باشد و تا این حد در مواجهه مستقیم با مسائل روز باشد. به لحاظ اجودیت در فهم، هوشمندی و تیزهوشی ایشان بینظیر است. یك شخصیت عظیمی كه به لحاظ فقهی قطعاً در روزگار ما كمنظیر است. دیگر اعاظم به جای خود، ما شاگردان آنها بودیم و به شاگردیشان نیز افتخار میكنیم، اما به عقیده حقیر طلبه، گرچه عرض من حجت نیست، ایشان به مفهوم دقیق اعلمیت، اعلم فقهای روزگار هستند. این را هم به تبع بیانه جامعه مدرسین عرض نمیكنم، بلكه پیش از جامعه مدرسین در همین نمازجمعه تهران و پیش از خطبهها این را عرض كردم و به آن اعتقاد دارم. به جهت اینكه بهعنوان یك طلبه تشخیص میدهیم و تشخیص ما هم حداقل برای خود ما جهت است.
از این مطالبی كه مطرح شد نتیجه بگیریم كه ما این نعمت را در اختیار داریم. تكلیف ما در پیگیری رهنمودهای ایشان مضاعف است. فارغ از مسائل قانون اساسی، حقوقی و حتی جهات شرعی كه ایشان ولیامر هستند و به لحاظ حقوقی رهبر هستند، ایشان یك شخصیت برجسته جامعِ علمی، فكری، فرهنگی، حوزوی و به حیثیات گوناگون، سرآمد در دسترس ماست و رهنمود میدهد. باید این فرصت تاریخی را قدر بدانیم.
والسلام.
http://sobhe-no.ir/newspaper/337-1/2/13124
ش.د9604597