تاریخ انتشار : ۱۸ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۹:۵۹  ، 
کد خبر : ۳۰۹۳۵۱

رفیق! ادامه بده؛ تو هنوز مسئله‌داری

پایگاه بصیرت / سیدعمادالدین محمودی/ پژوهشگر تاریخ معاصر

(روزنامه آسمان آبي ـ 1396/10/05 ـ شماره 143 ـ صفحه 7)

ضربه سنگین تغییر ایدئولوژی «سازمان منافقین» در نیمه اردیبهشت 54 تحولات عمیقی را در میان نیروهای مبارز مسلمان صورت بخشید. واکنش به این رویداد آنقدر وسیع بود که از جمله مهم‌ترین عوامل آرایش و صف‌بندی جریان‌‌های سیاسی پیش و پس از انقلاب باشد. از تکفیر و صدور فتوا و جریان سپاس، تا تکریم و ائتلاف با رجوی، سرنوشت بسیاری از نیروهای نهضت پیروز در انقلاب را تا یک دهه رقم زد. در این میان، هفت هسته کوچک «سیاسی- مسلحانه» که عمدتا در دوران نهضت به نوعی ملهم از منافقین بودند، به‌واسطه انباشت تجربیات سال‌های زندان، بدون هیچ ابا و پرهیزی، با در دست‌گرفتن «رساله‌های عملیه»، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را تشکیل دادند تا از گسترش انحراف منافقین که در مقابل به «رساله‌های عملیه» متکی بودند جلوگیری کنند. «بهزاد نبوی» و دوستانش مبارزان مسلحی بودند که حتی پس از پیروزی انقلاب هم جنگ را پایان یافته نمی‌انگاشتند. بسیاری از اعضای سازمان با عضویت در کمیته انقلاب اسلامی، سپاه، اطلاعات نخست‌وزیری و... مشی «نیمه‌مسلحانه – نیمه‌علنی» سازمان را صورت عملیاتی دادند.

با وجود این، عملا عمر مجاهدین انقلاب بیش از حیات رسمی منافقین در مرزهای رسمی کشور به طول نینجامید. چهره شاخص سازمان، بهزاد نبوی که در همان سال‌های ابتدایی انقلاب رفیق و پشتیبان اصلی‌اش، محمدعلی رجایی، را از دست داد، با وجود وزارت و سخنگویی در دولت‌های دهه 60، دیگر پشتوانه سابق را نداشت. پایان دهه 60 پایان دوره طلایی بهزاد نبوی بود. با گردش به راست در آغاز دهه 70 «بهزاد» نیز مانند همه چپ‌گرایان به حاشیه رفت تا دست به کارهای مستقل سیاسی بزند.

او سازمان مجاهدین انقلاب را که در نیمه نخست دهه 60 فروپاشیده بود، احیا کرد، اما این بار دیگر از فراکسیون میانه یا راست‌گرایان خبری نبود. سازمان در دوره جدید، از طریق انتشار ارگان مطبوعاتی خود، «عصرما»، با داعیه احیا و ادامه چپ سنتی، مبارزه خود را پیش می‌برد، اما به‌‌رغم آن‌چه طی همه تحولات ایدئولوژیک در نبوی و دوستانش مشهود بود، رسوخ و رسوب همان منش تشکیلاتی دهه 50 بود. نگاه تشکیلاتی بسته و به‌غایت ایدئولوژیک، گویی هنوز تجربه انشعاب 54، مهم‌ترین نگرانی نبوی و یارانش بود.

چپ‌گرایان حذف شده در دوران پس از ارتحال امام، ناگزیر به جامعه باز می‌گشتند. موسوی‌خوئینی‌ها با روزنامه «سلام»، محتشمی‌پور با «بیان» و سازمان با «عصرما» همگی به‌واسطه حمایت علنی و غیر‌قابل انکار امام(ره) از دولت نخست‌وزیر زمان جنگ، از تنها اعتبار و سرمایه ممکن و موجود خود، دولت دهه60، چهره‌ای اپوزیسیون نسبت به دولت سازندگی به خود می‌گرفتند.

هفته نامه «عصرما» که در دهه 70 استراتژیک‌ترین نشریه جنبش چپ اسلامی (جناح چپ جمهوری اسلامی) بود، با تأکید بر صورت‌بندی ایدئولوژیک مبارزات سیاسی، آرایش نیروهای سیاسی در ایران را به نوعی صورت داد که گویی تضاد اصلی جامعه در دهه 70 همچنان همان تضاد «چپ-راست» دهه شصت است.1 عصرما با نوعی «تطمیع تئوریک» جریانات فاشیستی به نام دل‌انگیز «چپ جدید» به دنبال احیا و بازتولید نزاع‌های دهه 60 بود. تالی این وضعیت هم چیزی نبود جز آن‌که نبوی حاضر به مصاحبه با «ایران فردا» نمی‌شد، اما با مرتضی نبوی در دانشگاه مناظره می‌کرد. با این وجود پروژه سازمان عملا شکست خورد؛ چراکه پس از دوم خرداد 76 تضاد «چپ – راست» جای خود را به «اصلاح‌طلبی- محافظه‌کاری» داد.

همچنین سازمان با ایجاد یک تقسیم‌بندی ایدئولوژیک دیگر، با تقسیم نیروها به دو جریان «خودی- غیرخودی» با زدن راهنمای چپ و گردش به راست، عملا درصدد تلاش برای ایجاد اطمینان در رقیبان درون نظام نسبت به حفظ چارچوب و قواعد بازی از سوی چپ اسلامی بود. هرچند ترم «خودی – غیرخودی» در فاصله کوتاهی پس از دوم خرداد علیه نیروهای چپ اسلامی به‌کار گرفته شد.

به موازات نقد دیدگاه‌های تعدیل اقتصادی دولت هاشمی در «سلام» و «عصرما»، حلقه کیان با محوریت «شمس‌الواعظین» و زعامت «عبدالکریم سروش» به‌نوعی بازتاب تحولات جهانی را در ایران نشان داد. این وضعیت بدل به ایجاد تنازع در میان منتقدان هاشمی و دولت سازندگی شده بود. در عرض این نزاع تقویت مرجعیت سیاسی مستقل نیز بسیاری از نیروهای اجتماعی را به دنبال ایجاد یک تحول اصلاحی در کشور مجاب می‌کرد. با این اوصاف شکل‌گیری جنبش اجتماعی دوم خرداد، نه از معبر نقد رادیکال چپ، که از معبر نقد راست‌گرایانه از دولت هاشمی بود. اتفاقی که عملا چیزی جز ترجمه شکست سازمان مجاهدین انقلاب نبود. دولت اصلاحات حد فاصل دوم خرداد 76 تا بهمن 78 (انتخابات مجلس ششم) حتی از نبوی هم یک چهره رفرمیست ساخته بود. هرچند با ادامه این وضعیت، درهای سیاست در ایران بسته و پنجره‌ها باز شد تا دیگر خبری از رقابت گفتمانی نیروها نباشد. وضعیتی که امروز بر خلاف مشی دهه 70 سازمان خبر از «تقدم استراتژی بر ایدئولوژی» می‌دهد.

با احیای سازمان در اوایل دهه 70، توجه به انسجام تشکیلاتی، تقدم وحدت ایدئولوژیک بر وحدت استراتژیک و دفاع از عدالت اجتماعی مهم‌ترین شعار نیروهای محدود سازمان بود. با وجود این، میان واقعیت با آن‌چه سازمان سعی در ترسیم و ارائه داشت، تفاوت بسیار بود. ترجمه شعار «وحدت ایدئولوژیک» سازمان، چیزی جز بازتولید یک «سیستم الیگارشی حزبی» نبود. «عنصر اعتماد» و «چسب رفاقت» مهم‌ترین عامل شکل‌دهنده مجاهدین انقلاب شده بود. حال آن‌که این واقعیت منحصر در سازمان هم نبود و به‌نوعی مبتلابه همه جریان‌های سیاسی در این دوره بود. بدون تردید بازخوانی تجربه تشکیلاتی مجاهدین انقلاب بار دیگر اثبات می‌کند که هنوز در ایران، شخصیت‌ها از احزاب و جریان‌ها مهم‌تر و جلوترند.

با این وجود، مواجهه با تجربه سازمان مجاهدین انقلاب، مواجهه با ذات سیاست است. مواجهه‌ای از جنس گام‌های بلند تاکتیکی رو به عقب، و گام‌های کوتاه استراتژیک رو به جلو. هرچند سرشت و سرنوشت تاریخ احزاب ریشه‌دار چپ همچون مشارکت و مجاهدین انقلاب به تعبیر مارکس سرشتی تراژیک بود، حال باید نشست و دید که آیا در آینده با وجه کمدی آن هم مواجه خواهیم بود یا خیر؟

پي‌نوشت:

1- نشریه «عصرما» در قالب چند شماره آرایش نیروهای سیاسی را در یک قالب چهارگانه «راست سنتی- راست مدرن- چپ سنتی وچپ جدید» صورت‌بندی کرد.

https://asemandaily.ir/post/10485

ش.د9604649

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات