(روزنامه آسمانآبی - 1396/10/21 - شماره 157 - صفحه 9)
* اهمیت صلح، تساهل و مدارا در دین اسلام چگونه مطرح شده است؟
** از آنجا که اسلام دینی هم فردی و هم اجتماعی است، لاجرم در آن مسائل مختلفی مطرح میشوند. مبنای اولیه اسلام «سلم» است؛ یعنی همزیستی در کنار یکدیگر با صلح، سلامتی، محبت، احترام و عشق. این پیام اولیه اسلام است و در قرآن نیز بهطور موکد آمده است: «یا أیها الذین آمنوا ادخلوا فی السلم کافه» یعنی «ای کسانی که ایمان آوردید جملگی به صلح گردن نهید». اگر بحث جنگ و جهاد نیز در اسلام مطرح میشود، زمانی است که بخواهد به این جامعه دینی و اسلامی یا جامعه مدنی از طریق دشمن تجاوزی شود که در این صورت، حکم جهاد صادر میشود. در اسلام –آنگونه که من تحقیق کردهام- جهاد ابتدایی نداریم و همه جهادهای اسلام دفاعی است، حتی صریح قرآن است که اگر دشمن از شما تقاضای صلح کرد، صلح را بپذیرید و دست از جنگ بردارید.
امیرالمومنین علی(ع) نیز در روایتی میفرمایند: «بدترین کارها، زیادهروی در دشمنی است و کسی هم که در دشمنی زیادهروی کند گناهکار است.» زیرا دشمنی در اسلام تقبیح شده است؛ بنابراین پیام اولیه اسلام، سلم و سلامتی و صلح و در کنار یکدیگر زیستن است، حتی اگر طرف شما مسلمان نباشد. از هر آیینی بخواهد باشد، مادامی که برای جنگ اقدام نکرده و به شما تجاوز نکرده است، باید به صلح و همزیستی مسالمتآمیز پایبند باشید و به حقوق او احترام بگذارید.
* پیامبر(ص) نوعی آشتی ملی در جامعه زمان خود برقرار کرد. به نظر شما، ویژگی این عفو عمومی چیست و این منطق برای امروز جامعه ما تا چه اندازه میتواند راهگشا باشد؟
** پیامبر(ص) دو دسته مخالف داشت؛ مخالفانی که در مکه بودند و مخالفان شخصی پیامبر(ص) محسوب میشدند و زمانی که ایشان مکه را فتح کرد، همه را بخشید، حتی ابوسفیانی را که دشمن سرسخت ایشان بود؛ اما گروهی در مدینه مخالفان اصل اسلام بودند و با اسلام و جامعه مدنی که پیامبر(ص) در مدینه تشکیل داده بود، میجنگیدند. پیامبر(ص) با این گروه از مخالفان جنگجو هیچگاه مصالحه و مسامحه نمیکرد. درباره گروه اول، در قرآن نیز به ایشان توصیه شده بود: «فاعف عنهم واستغفر لهم وشاورهم فی الأمر»؛ یعنی با مخالفان خود به دو شکل برخورد کن؛ اگر در حق تو تجاوز کردهاند، از آنها بگذر و نهتنها آنها را ببخش، بلکه بر سر سفره مشورت نیز دعوت کن؛ یعنی اگر در یک جامعه اسلامی، مخالف حکومت و حتی شخص حاکم، مخالفتهایی کرد و حرفهایی زد، حاکم بهخاطر مسائل شخصی نباید با او برخورد داشته باشد.
در اسلام بسیار تاکید شده کسی که در موضع قدرت قرار دارد باید سعی کند کسانی را که زیردست او هستند، ببخشد و علاوهبر این، با آنها مشورت کرده و از آنها نظرخواهی کند، نه اینکه هر کسی مخالف تو شد، او را طرد و تکفیر کنی و به زندان بیندازی و... کارهایی که امروز در خیلی از کشورهای معمولا غیردموکراتیک دنیا انجام و با مخالفان مقامات آن کشورها برخوردهای خشنی میشود. در اسلام تاکید میکند که حتی اگر با پیامبر(ص) هم مخالفتی شد، نباید برخورد صورت گیرد و تا جایی که ممکن است باید بخشید و آنها را به همفکری دعوت کرد.
* در اتفاقاتی که اخیرا در کشور اتفاق افتاد گویا نوعی بدبینی نسبت به روحانیت در جامعه بهویژه در نسل جوان دیده شد، درحالیکه در مقاطعی بزرگترین حرکتهای اجتماعی عمدتا با هدایت روحانیون محقق میشدند. به نظر شما، دلیل این امر چیست و چرا این احساس نسبت به روحانیت بهعنوان یک نهاد مدنی که باید واسطه جامعه و حاکمیت باشد، به وجود آمده و به کدام جنبه عملکرد نهاد روحانیت معطوف است؟
** سه علت میتوان برای این اتفاق برشمرد؛ یک، اینکه به مردم وعدههای بزرگی داده شد، درحالیکه به جز عدهای، روحانیون در مسائل رفاهی، اقتصادی و معیشتی چندان سررشته نداشتند. اگر به اول انقلاب نگاه کنید، در عمده سخنرانیهایی که روحانیون در آن مقطع و پیش از آن ایراد میکنند، از عدالت اجتماعی سخن میگویند، از آزادی، از حقوق مردم و از این دست مسائل. دوم، اینکه روحانیت خود بیشتر کارهای کلان را به دست گرفت و در تصمیمگیریهای کلان ورود کرد. از همه مهمتر این است که روحانیت ما نتوانست با زبان روز با جامعه صحبت کند؛ به خطبهها نگاه کنید. اینها باعث شده پایگاه روحانیت تا حدی تضعیف شود. از طرفی نیز شبکههای جهانی و شبکههای مجازی و ماهوارهای، برنامههای زیادی علیه روحانیت پخش میکنند که طبیعتا بر جوانان تاثیر میگذارد.
* روحانیت چگونه باید فاصله انتقادی خود را با جامعه و حاکمیت حفظ کند تا بتواند بهعنوان یک نهاد مدنی ایفای نقش کند؟
** معتقدم اگر روحانیت ما با واقعیت روبهرو شود، بسیاری از مسائل حل میشود. واقعیت خیلی مهم است؛ برای مثال، در همین اتفاقاتی که اخیرا پیش آمد، بعضی از خطبههایی که در برخی جاها ایراد میشد واقعبینانه نبود. درست است، بعضی شعارها ساختارشکنانه بود که نباید این اتفاق میافتاد و برای عدهای قابلتحمل نبود، اما چرا این شعارها داده شد؟ روحانیت ما هنوز دنبال این چرا نرفته است؛ یعنی هرگاه اعتراضی میشود ما دنبال زمینههای آن نمیرویم یعنی نگاه ما نگاه کارشناسی نیست. فقط نگاه میکنیم چه کسانی شعار دادند و با آنها بهشدت برخورد میکنیم که به نظر من، اینها هیچ مشکلی را حل نمیکند. باید ریشهیابی کرد که چرا یک جوان 25ساله به خیابان میآید و شعار ساختارشکنانه میدهد.
مسلما عقدهها و مشکلاتی وجود دارد و با یأسها و ناامیدیهایی مواجه است؛ بنابراین به حوادثی که در کشور رخ میدهد یا آسیبهای که متوجه جامعه است، کارشناسانه نگاه نمیکنیم و بهجای حل مسئله، فقط بهدنبال پاککردن صورت آن هستیم. متاسفانه روحانیت ما نیز کمتر به دنبال حل مسئله میرود. این مسائل که پیش میآید طبیعی است که ارتباط جوانان با روحانیت با محدودیتهایی مواجه میشود که متاسفانه این اتفاق هم افتاده است. معتقدم فاصله عمیقی بین روحانیت ما و نسل جوان افتاده، بهویژه نسل جوانی که در سه دهه پس از انقلاب در جامعه ما بزرگ شده است و واقعا زبان یکدیگر را نمیفهمند؛ زیرا زبان روحانیت ما زبان روز نیست.
* با این تفاسیر، چگونه میتوان بین جامعه بهویژه نسل جوان و روحانیت، پیوند دوبارهای ایجاد کرد؟
** آشتی راهی ندارد، جز عمل. امام صادق(ع) میفرمایند: «مردم را از راه عمل به دین دعوت کنید، نه از راه گفتار.» روحانیت باید رویکرد خود را تغییر دهد، نمیتوان مدام به جوانان مسائل را گوشزد و آنها را نصیحت کرد. نسل جوان دنبال امید و آینده است، اما این را در جامعه نمیبیند. متاسفانه صداوسیمای ما نیز اصلا رویکرد امروزی ندارد و بیشتر ساعات آن در اختیار برخی روحانیون و مداحان است، درحالیکه موضوعات اینها اصلا مشکل روزگار ما نیست. امروز، منطق فرق کرده، دنیا دنیای دیگری است، اما برای مثال، روحانیت ما هنوز درک نکرده که نیمی از این جامعه زن هستند و باید نگاه دیگری به آنها داشت و حق و حقوقشان را به شکل دیگری مطرح کرد. طبیعی است جامعه توسل به اجبار را در هیچ حوزهای تحمل نمیکند.
قواعد اخلاقی را نمیتوان با تعهدگرفتن پیاده کرد. در اسلام، جبر، اکراه و زور وجود ندارد و اجرای قواعد اخلاقی با توسل به چنین ابزارهایی محال است. با این رویکردی که در حال حاضر وجود دارد آشتی برقرار نمیشود. روحانیت باید جوانان را دریابد، درک کند، مشکلات آنها را بشناسد و با آنها همدلی کند. اینکه ما امروز جوانان را بازداشت کنیم و به زندان ببریم که ببینیم منشأ شعارها کجا بوده، مشکلی را حل نمیکند. باید همدلیکردن را از راه عمل نشان داد و از تهدیدها، خشونتها و مرگبر گفتنها کاست.
https://asemandaily.ir/post/11776
ش.د9604831