(روزنامه آسمان آبي ـ 1396/11/17 ـ شماره 567 ـ صفحه 7)
این مشی که نظر به آینده دارد، بهمعنای آن است که همواره زندگی امروز ما سرشار از کلیشههایی است که میتواند اصلاح اجتماعی را در زنجیرهای اسارتبار خویش زندانی کند. زنجیرهای طبقاتی، زنجیرهای روانشناختی ناشی از اوهام فردگرایی، زنجیرهای ناشی از آلودگی به قدرت و حرص انباشتن ثروت و... و اصلاح آن میسر نیست، جز از طریق ایجاد فاصله انتقادی؛ فاصلهای که خود از طریق تربیت نسلها برای آینده و عادتنکردن آنها به روزمرگی تحقق مییابد، ولی نگاه ما در آستانه انقلاب57 با این نگاه سامان نیافته بود. رفتم پای پروژهای بزرگ و سترگ؛ بدون آن آگاهی کافی از ابزارهایی که برای تحقق آن لازم بودند مانند استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی. به رهبری امامخمینی(ره) کاری شد کارستان؛ بزرگترین قدرت منطقه سقوط کرد. کارتر در سفر خود به تهران در سال 56، ایران را جزیره ثبات منطقه ذکر کرده بود. هرچند کنفرانس گوادالوپ حکایت از پیشبینیهایی واقعبینانه میکرد، ولی بههرحال در سال 57 سقوط شاه کلید خورد.
درست از نخستین ثانیههای سقوط حکومت پهلوی در سال57 آن نگاه ساماننیافته که حضرت علی(ع) به ایجاد آن توصیه میکرد، موتورش روشن شد.
سامانه جنگهای داخلی و تجاوز دولت عراق به قول باتامور، تهنشستهای فرهنگی و ذهنی را که علیه آنها حرکتهای انقلابی صورت گرفته بود روشن کرد. همین عامل باعث شد بعد از غلبه کشور بر جنگهای داخلی و خارجی، همزمان مسئلهای بزرگتر از جنگ رخ بنماید: انسداد نقد.
این انسداد در دوره حوزه عمودی و افقی در ساختارهای سیاسی و اجتماعی تغذیه و تقویت میشد. فضای نقدمانند داستان «خانه سیاه» پاتریشیاهای اسمیت بود که در کتاب «کژ نگریستن» اسلاوی ژیژک داستان آن آمده است. در آن داستان همه شادیها، ترسها، هیجانها و لحظات خوب و نادر مردان و زنان شهر حول خانهای شکل میگیرد که همواره در رستوران شهر و هرجای دیگری که محلی برای بازگشت به گذشته باشد درباره آن صحبت میکنند، اما یکی از روایتها درباره این خانه، حوادث ترسناکی است که در آن به وقوع پیوسته و کماکان ادامه دارد. در این میان، جوانی وارد شهر شده و با شنیدن داستان خانه مذکور مجاب میشود برای فهم حقیقت وارد خانه شود. هرچند دیگران او را از این کار حذر میدادند. بالاخره او به داخل خانه وارد شد و منتظر بود که هر لحظه برایش حادثهای رخ دهد، اما حادثهای رخ نداد و جوان پس از خروج از خانه بهسوی رستوران رفت و با شادی و هیجان وصفناشدنی گفت: در خانه هیچ خبری نیست. حال بهجای اینکه با استقبال همه برای این کشف شگفتانگیز مواجه شود، یکی از حضار بهسوی او حمله میکند و او را با چند ضربه به قتل میرساند.
از نظر اجتماعی، اغلب جوانانی که وارد عرصه سیاست شدند هیچیک برای آینده تربیت نشده بودند. احساسات غلیانیافته آنان همه دستاوردها را مقدس میپنداشت و هر امر دیگری را که خبر از نقد آنچیزی میداد که افکار عمومی نمیپذیرفت، گویی ناقد از چیزی خبر داده که خلاف آنچه در ذهن همه هستی یافته و او دارد آن عمارت را ویران میکند؛ به همین دلیل، به دست نیستی سپرده میشد و انزوا، کمترین مجازات. آن گلولههای آتشین که قلبها و مغزهای زیادی را متلاشی کرده، اسطوره آبیاری نهال هستی در حال حرکت با خون، آنگونه بازنمایی ارزشها را همچون انفجاری از نور متبلور کرده بود که حال خواستن همه چیزهای خوب در هستی به دست آمده، به نحوی برای همگان نمایان بود. فضای خیال جهان انقلابی شده مایل نبود هیچ لکه سیاهی روی آرمانها و دستاوردهایش ببیند. آن نگاههای عاشقانه، در معبد پرستش دستاوردهایش هرگونه فاصله انتقادی را به وادی نیستی میفرستاد. حال در وادی «کی بود کی بود ما نبودیم»، با اختلاسهای موجود همه را به گردن دیگری میاندازیم که ما چنین نبودیم و چنین نمیخواستیم و... مگر جریانهای دیگری که در چارچوب قانون اساسی فعالیت میکردند و نه بر نظام و نه در نظام که با نظام بودند، همه وحشتشان این نبود که این فاصله از میان نرود.
واقعیت این است که اختلاسهای میلیارد دلاری در برابر ازمیانبرداشتن فواصل انتقادی جرمی کوچک و نتیجه آن است و همه این آن زمان تحقق یافت که حق مطلق تنها در جیب بغل ما نهفته بود و لاغیر. و حال که دارم به بازخوانی گذشته میپردازم و تحولات این روزها را از نظر میگذرانم، مشاهده میکنم که آن نوع نگاه از نوعی دیگر باز در حال طلوع است و باز هم نگاه در حال طلوع حاضر نیست نگاهی دیگر لکهای را روی آرمانهایش بنمایاند از ترس اینکه مبادا تردید و شکی از میان برخیزد. گویی بازهم تاریخ نخواندهایم و در حال تکرار آن هستیم و این وجیزه برای آن نگاشته شد که نگویند کسی همچون قلم کوچکی چون قلم من به بازنمایی این تکرار نپرداخت که خیلی بهتر پرداختهاند. هرچند معتقدم همچون دیگران به اصل بحث که در سطور نخستین آمد باید اشاره کنم: تربیت نسلها برای آینده بهمثابه آن است که از چاله دیروز درآییم و به چاله بزرگتر نیفتیم و این میسر نیست جز نهادینهسازی فاصله انتقادی.
https://asemandaily.ir/post/13375
ش.د9604894