(روزنامه جوان - 1395/01/28 - شماره 4789 - صفحه 1)
پس از انتشار يادداشت كوتاهي در روزنامه «جوان» درباره نامه مهدي كروبي به رئيسجمهور كه در آن به كروبي يادآوري شده بود كه اگر امام در قيد حيات بود برخورد شديدتري با شما ميكرد، چند شبكه تلگرامي ضدانقلاب به انحاي مختلف آن را تفسير و پخش كردند كه البته اين اقدام از سوي آنان براي نيروهاي مؤمن به انقلاب اسلامي طبيعي مينمايد، اما آنچه موجب تعجب بود اينكه سايت جماران به نمايندگي از مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام(ره) به اين موضوع واكنش نشان داد و در مطلبي بينام «جوان» را متهم به ارائه چهرهاي خشن از امام كرد و آن را همسو با منافقين دانست. رقص منافقين عليه انقلاب اسلامي نياز به ساز و دهل ندارد. به همين دليل اين جماعت آدمكش هيچ جايگاهي در بين ملت ايران ندارد. اگر بنا بر قضاوت آنان باشد، شهداي سالهاي 1356 و 1357 انقلاب اسلامي و شهداي جنگ تحميلي همه بر عهده امام است و از دشمن خوني توقعي جز اين نميرود.
در خصوص سايت جماران نكتهاي كه نبايد از نظر دور داشت اينكه فعلاً پايگاه نشر انديشه كساني است كه براساس دهها مقاله و كتاب موجود در سالهاي 1376 تا 1383 براي جدايي دين از سياست و حذف انديشه سياسي و اجتماعي اسلام، تلاشهاي فراواني كردهاند و اين دقيقاً نقطه مقابل امامي است كه همه حيات مبارك خويش را صرف اثبات وحدت دين و سياست در اسلام كرد. اما باور ميكنيم كه مطلب سايت جماران همان موضع رسمي مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام است و ورود گزينشي آنان در چنين مواردي را طبيعي ميدانيم و اصولاً مرجعيت اين مجموعه براي صيانت از سيره و انديشه امام در بين نيروهاي انقلاب از بين رفته است.
و اما بعد... . حضرت امام آميختهاي از صلابت و عطوفت است و ناديده گرفتن هر يك از اين دو بعد جفا به حق آن عزيز هويتبخش است. امام در كسوت يك انقلابي مسلمان هم «ميزان» و «حديد» داشت و هم «عطوفت» و «محبت» و اين هر دو لازمه حكومت است، اما در خصوص متخلفين(در اينجا مسئله سران فتنه است) محل منازعه عطوفت و مهرباني و رحمانيت امام نيست. سؤال و مسئله اين است كه امام در زمان حيات خويش با متخلفين و كساني كه تا مرز به چالش كشيدن اساس و مصلحت نظام پيش رفته بودند، چگونه برخورد كرده است؟
مهرباني امام در جاي خود زبانزد است كه در اينجا مجال آن نيست، اما به ياد داريم در جواب آن مادر شهيدي (شمسي نورايي) كه دستبند خود را براي امام فرستاد تا صرف دفاع مقدس شود، نوشت: «فرزند عزيزم، خانم حاجيه شمسي نورايي نامه پراحساس شما را خواندم. از شما و افرادي مانند شما نميدانم بايد چگونه قدرداني كرد. من كه در مقابل اين همه محبت و صفا غير از تشكر و دعا كاري نميتوانم انجام دهم.» (صحيفه امام جلد 21، ص 109) و يا در پايان جنگ تحميلي خطاب به رزمندگان و مردان جهاد و شهادت ميفرمود: «فرزندان انقلابيام، اي كساني كه لحظهاي حاضر نيستيد كه از غرور مقدستان دست برداريد، شما بدانيد كه لحظهلحظه عمر من در راه عشق مقدس خدمت به شما ميگذرد. ميدانم كه به شما سخت ميگذرد، ولي مگر به پدر پير شما سخت نميگذرد؟ ميدانم كه شهادت شيرينتر از عسل در پيش شماست، مگر براي اين خادمتان اينگونه نيست؟» (همان ص 96)
اما همين امام چهره صلابت و اقتدار هم دارند كه برخي تلاش ميكنند آن را مخفي كنند كه سه سال پيش و در 14 خرداد مقام معظم رهبري هم بدان اعتراض كرد كه چرا بخشي از شخصيت و انديشه امام را پنهان ميكنيد؟ سيره و مكتوبات امام نشان ميدهد كه امام با تخلف آن هم از نوعي كه به كليت نظام و انقلاب آسيب بزند شديداً برخورد ميكردند كه چند مورد آن در يادداشت كوتاهي كه چند روز پيش توسط نگارنده منتشر شد، آمد.
اما چشمه ديگري از تأكيدات امام در برخورد با متخلفان و خصوصاً متخلفين از روحانيت را كه مهدي كروبي مصداق آن است از امام ببينيم: «مردم عزير ايران بايد مواظب باشند كه دشمنان از برخورد قاطع نظام با متخلفين از به اصطلاح روحانيون سوءاستفاده نكنند و با موجآفريني و تبليغات اذهان را نسبت به روحانيون متعهد بدبين ننمايند و اين را دليل عدالت نظام بدانند كه امتيازي براي هيچ كس قائل نيست و خدا ميداند كه شخصاً براي خود ذرهاي مصونيت و حق و امتياز قائل نيستم.» (همان ص 282)
و در تاريخ 26 فروردين 1368 خطاب به نمايندگان مجلس و وزرا درباره علل عزل آيتالله منتظري مينويسد: «سفارش اين موضوع لازم نيست كه دفاع از اسلام و نظام شوخيبردار نيست و در صورت تخطي هر كس در هر موقعيت بلافاصله به مردم معرفي خواهد شد.» برخورد امام با آيتالله منتظري دقيقاً بر همين اساس بود كه «دفاع از اسلام و نظام شوخيبردار نيست» و يا ميفرمود: «صريحاً اعلام ميكنم تا من هستم، نخواهم گذاشت حكومت به دست ليبرالها بيفتد، تا من هستم نخواهم گذاشت منافقين اسلام اين مردم بيپناه را از بين ببرند. تا من هستم از اصول نه شرقي و نه غربي عدول نخواهم كرد. تا من هستم دست ايادي امريكا و شوروي را در تمام زمينهها كوتاه ميكنم.» (همان ص 286)
بنابراين امام در مبارزه با تحجر و جمود از يكسو و وادادگي و تعيش از سوي ديگر در مركز ثقل انقلاب اسلامي بود و اگر منافقين، امريكا و صهيونيستها كينه امام را در سينه ميپروراندند به اين دليل بود كه از اصول خود در مقابل دوست و دشمن تخطي نميكرد، اگر امام صرفاً رحمانيت و عطوفت بود و بعد ديگري نداشت اينقدر دشمن و بدخواه نداشت.
لازم است براي نسلهاي آينده امام را جامع معرفي نماييم و از سوگيري و تكبعدي معرفي كردن ايشان برحذر باشيم تا انقلاب امام در همان تراز ادامه يابد. به كارگيري واژه «آويزان» در يادداشت كوتاه «جوان» كنايه از برخورد قاطع امام است نه اينكه امام در داخل كشور دستور اعدام صادر ميكردند. ممكن است بهكارگيري و معنادهي به مفاهيم ابتر انجام شده باشد، اما منظور يادداشت، كوتاه نيامدن امام در مواقع اتهام به نظام و تخطي از قانون است. امام اتهام به نظام را برنميتافتند و شايد يكي از علل عزل آيتالله منتظري همين مسئله بود.
امام در پيام به روحانيت كه بهزعم نگارنده هدف آن آمادهسازي جامعه و حوزه براي عزل قائممقام خويش بود درباره متهمكنندگان نظام اينگونه مينويسد: «راستي اتهام امريكايي و روسي و التقاطي، اتهام حلال كردن حرامها و حرام كردن حلالها، اتهام كشتن زنان آبستن و حليت قمار و موسيقي از چه كساني صادر ميشود؟ از آدمهاي لامذهب يا از مقدسنماهاي متحجر و بيشعور؟ فرياد تحريم نبرد با دشمنان خدا(مثل امروز) و به سخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهيدان و اظهار طعنها و كنايهها نسبت به مشروعيت نظام كار كيست(مثل امروز)؟ كار عوام يا خواص؟ خواص از چه گروهي؟ از به ظاهر معممين يا غير از آن؟» (همان ص 281)
حال بايد پرسيد اتهام تقلب به نظام از كدام يك از اتهامات بالا كوچكتر و كمتر است؟ سكوت يا حمايت از كساني كه شعار مرگ بر جمهوري اسلامي و اصل ولايتفقيه ميدادند و آرمان امام درباره فلسطين را به سخره گرفته بودند، جرم كمي است؟
ش.د9504639