مجله آمریکایی Counterpunch یادداشتی درباره فیلم «به وقت شام» نوشته رابرت فانتینا را منتشر کرد. در این یادداشت آمده است:
«به وقت شام» حکایتی فوقالعاده است که در سوریهی ویران شده از جنگ اتفاق میافتد. یک پرواز انساندوستانه به خلبانی یک ایرانی، که مردم محاصره شده در پالمیرا را به دمشق میبرد اما هواپیما به دست زندانیان داعشی حاضر در پرواز، ربوده میشود.
این داستان بسیار فراتر از یک داستان جنگی است و سطوح متعددی دارد که برای دنیای امروز کاملاً بهجا و بهموقع است. مقولاتی مثل رابطهی گاهاً پیچیده بین پدران و پسران، نیاز قلبی بهادای وظیفه و مفهوم قربانی شدن برای اهداف والا، همگی با تار و پود داستان درهم آمیخته است.
بیننده تعصب اعضای داعش را میبیند که اعتقاد دارند خدا آنها را فرستاده تا جامعهای بر مبنای برداشت انحرافیشان از اسلام شکل دهند. در بیشتر فیلم نگرش غیرمنطقی آنها نمایش داده میشود.
مرگهای خشونتبار و درماندگی، همهی چیزهایی است که بیننده را به واقعیت جنگ میبرد... فراتر از همه، به تصویر کشیدن دلاوریهایی است که محوریت این فیلم است؛ هر از چند گاهی مردمی عادی نشان داده میشوند که برای انجام کارهایی خارقالعاده لبیک میگویند.
امروز شواهد فراتر از کافی وجود دارد که نشان میدهند ایالات متحده در مناطق مختلف جهان از داعش حمایت کرده است. انگیزه آمریکا از این کار نهایتاً حمایت از هژمونی اسراییل در خاورمیانه است که در حال حاضر توسط قدرت و نفوذ رو به رشد ایران تهدید شده است.
این در حالی است که هر شخص یا گروه کوچکی میتواند با تفسیر ادیان و آموزههایش برای رسیدن به اهدافی غلط استفاده کند. برای مثال شاهد هستیم که «راستگرایان» مسیحی چگونه پول و جنگ را میستایند و مسائلی همچون «بیمه خدمات درمانی» را محکوم میکنند؛ اما اگر کسی از آنها حمایت مالی انجام ندهد، به گروهی در اقلیت و بدون قدرت و نفوذ تبدیل خواهند شد. با این وجود همانطور که در مورد «مجاهدین» در افغانستان و داعش در سوریه شاهد بودهایم، هر گروهی با حمایت ثروت ایالات متحده میتواند قدرتمند شود. اما با کمک ایران و روسیه، داعش در سوریه در حال عقبنشینی است. حتی زمانیکه آمریکا بهدلیل حملات شیمیایی مشکوک آن ملت را موشکباران کرد؛ حملاتی که بیشتر احتمال میرود توسط داعشِ تحت حمایت آمریکا انجام شده باشد تا حکومت سوریه.
بیننده به سرعت در فیلم غرق میشود و نگران شخصیتهای اصلی فیلم میشود و بهترینها را برایشان میخواهد... اما شخصیت اصلی فیلم یعنی خلبان ایرانی بیش از همه بیننده را به خود جلب می کند. او یک شوهر وفادار است که در انتظار پدر شدن است، به همسرش متعهد است ولی بهکمک مردم رنجدیده سوریه هم تعهد دارد.
امیدوارم که آکادمی اسکار متوجه فوقالعادگی و شگرفی این فیلم بشوند و بالاترین افتخار یعنی جایزه اسکار بهترین فیلم را به آن بدهند. البته به این بستگی دارد که در زمان انتخاب نامزدهای اسکار باد سیاسی از کدام جهت بوزد. اما این فیلم برای مدتی طولانی با من خواهد ماند و امیدوارم که این فیلم خصوصاً در ایالات متحده به شکل گسترده دیده شود