دال مرکزی گفتمان روشنفکری غرب زده در ایران در طول 150 سال گذشته شعار «ما نمی توانیم» بوده است. مواجهه احساسی، مقلدانه و خودباختگی و خوش بینی توأمان نسبت به جهان غرب سبب شده تا برخی روشنفکران و فارغ التحصیلان ایرانی تحصیل کرده در غرب و متأثرین از ظواهر دلفریب غربی، در مقابل وظایف و مسئولیت های اجتماعی خود تنها شعار « ما نمی توانیم » را تجویز نمایند.
بررسی مبارزات سیاسی و اجتماعی ملت ایران در تاریخ 150ساله اخیر نشان می دهد که اصلی ترین خواسته آن ها استقلال و عدم وابستگی به بیگانگان بوده است. از این رو اندیشه «ما نمی توانیم» و «وابستگی» همواره در مقابل خواسته اکثریت ملت ایران بوده است.
اگر چه انقلاب اسلامی پس از 2500 سال استبداد داخلی و استعمار خارجی، استقلال و آزادی را به ملت ایران هدیه داد و ملت نیز با تقدیم هزاران شهید و جانفشانی های بسیار این دو موهبت را قدر دانسته اند، اما متأسفانه غرب زدگی و غرب گرایی همچنان در بخشی از مسئولان نظام وجود دارد. غرب زدگی اصلی ترین عامل کند شدن موتور پیشرفت انقلاب در برخی مقاطع بوده است.
دولت یازدهم از آغاز به کار خود تا کنون، تنها راه حل مشکلات کشور و رفع تحریم ها را در رابطه خوش بینانه با اروپا و آمریکا دیده است. برجام ماحصل این رویکرد بود که البته خوانش دوباره آن برای ملت ایران سراسر درس و عبرت است.
اکنون با خروج آمریکا از برجام، برخی سیاسیون داخلی چشم امید به اروپا دوخته اند تا با کمک شرکت های اروپایی، سرمایه گذاری خارجی و تکنولوژی بالای وارداتی، مشکلات اقتصادی کشور را حل کنند. این رویکرد معیوب و بیمار، ریشه در روشنفکری غرب زده دارد. کافی است تا اظهارات میرزا ملکم خان که او را پدر منورالفکری ایران می نامند را با دیدگاه های برخی مسئولان و تحصیل کردگان امروز کشور مقایسه کنیم تا دریابیم که روشنفکری غرب زده هیچ رهاوردی جز وابستگی و ذلت و انفعال نداشته است.
ملکم خان می گوید: «ملل یوروپ هر قدر در کارخانجات و فلزات ترقی کرده اند، صد مراتب بیشتر در این کارخانجات انسانی پیش رفته اند ... هزار سال است که در انگلیس و فرانسه سالی هزار نفر از عقلا و حکمای ملت جمع می شوند و در تکمیل کارخانجات انسانی مباحثات و اقدامات تازه می نمایند».(کتاب تاریخ تهاجم فرهنگی)
ملکم خان به عقل فرنگی اعتقاد راسخ دارد و پیشنهاد می کند با دعوت از کمپانی های خارجی و پرداختن پول و دادن امتیازات به آن ها، آبادانی کشور به آن ها واگذار شود. وی معتقد است تقلید از مملکت داری و نظم دول غربی بدون دعوت از بانک های خارجی و حضور کمپانی های های غربی در ایران ممکن نیست.( کتاب تاریخ تهاجم فرهنگی)
ملکم در جای دیگر می گوید: «بدون کمپانی های معتبر، آبادانی ایران هرگز میسر نخواهد شد. اولیای ایران به هر ترتیب که باشد باید رسم کمپانی را در ایران متداول و به قدر زیاد تصویب نمایند ... از برای آبادی ایران کمپانی را باید از خارج آورد... باید اولیای دولت، راه های آهن و عمل معادن و ترتیب بانک ها و جمیع کارها و بناهای عمومی را بلاتردید محول به کمپانی های خارجه بنمایند. دولت ایران باید هر قدر می تواند به کمپانی های خارجه امتیاز بدهد، امتیاز از آن است که کمپانی از منافع آینده خویش مطمئن باشد. اگر یک کمپانی از مدخل آینده خود امید کافی نداشته باشد، پول نقد خود را در اجتماعات بعیده به خطر نمی اندازد».( کتاب تاریخ تهاجم فرهنگی)
اکنون نیز برخی از مسئولان فعلی نظام و مشاورین آن ها در داخل کشور همان نسخه های میرزا ملکم خان را تجویز می کنند که اگر نادانسته باشد، جهل و غفلت بوده و اگر دانسته این خطا صورت گیرد، خیانت است. ارتجاع روشنفکری شاید بهترین عنوانی باشد که بتوان به این رویکرد نسبت داد.
1- رهبر فرزانه انقلاب همیشه و به ویژه در طول سال های اخیر تأکید بسیاری بر موضوع استقلال داشته اند. «امروز مسئله اصلی کشور ما استقلال است. برادران و خواهران عزیز! انقلاب برای ما استقلال سیاسی را به بار آورد؛ این جرأت را به این ملت داد که در مقابل نظام غیر عادلانه سلطه در دنیا بایستد»( بیانات در دیدار کارگران و کارآفرینان 4/2/87)
2- ایشان با اشاره به لزوم استقلال اقتصادی و هضم نشدن در هاضمه اقتصاد جهانی می فرمایند: «استقلال اقتصادی - بهطور خلاصه- هضم نشدن در هاضمه اقتصاد جامعه جهانی است. ببینید، آن ها خودشان -آمریکاییها- در همین قضایای بعد از مذاکرات هستهای گفتند معامله هستهای باید موجب بشود که اقتصاد ایران در اقتصاد جامعه جهانی ادغام بشود؛ ادغام! ادغام یعنی چه؟ اقتصاد جامعه جهانی چیست؟ آیا اقتصاد جامعه جهانی یک نظم عادلانه و منطقی و عقلائی است؟ ابداً. اقتصادی که نقشه آن را جامعه جهانی کشیده است و مظاهر گوناگون آن در همه دنیا گسترده است، عبارت است از نقشهای و نظامی که سرمایهداران عمدتاً صهیونیستی و بعضاً غیرصهیونیستی برای تصرّف منابع مالی همه دنیا طراحی کردهاند؛ این نظم جامعه جهانی و اقتصاد جهانی است. این که یک کشوری اقتصادش را ادغام کند در اقتصاد جهانی، افتخار نیست؛ این خسارت است، این ضرر است، این شکست است »( بیانات در مراسم سالگرد رحلت امام (ره) 14/3/95)
پیشرفت حقیقی کشور بدون داشتن استقلال سیاسی و فرهنگی و اقتصادی میسر نخواهد شد. تجربه کشورهای وابسته نیز نشان می دهد آن ها در عمل هیچ پیشرفتی نداشته و سرمایه های انسانی و طبیعی خود را به ثمن بخس در اختیار بیگانگان قرار داده اند.