روی کار آمدن ترامپ فصل جدیدی از مخاصمه را میان ایران و امریکا رقم زد. درست در شرایطی که امید کم رنگی وجود داشت تا از پس توافق موسوم به برجام، روابط میان ایران و امریکا دوران کم تنشی«Détente»را طی نماید، خروج امریکا از برجام، صحنه بازی را دوباره به سمت افزایش تنش و رویارویی«Conflict» سوق داد. در این بازار پرتنش امریکا از یک طرف تلاش میکند با نگه داشتن ایران درآستانه وحشت، ترس از جنگ را به عنوان یک ابزار برای به جریان انداختن دوباره مذاکرات «Demarche » و گرفتن امتیاز بیشتر بکار گیرد. از طرف دیگر پیگیری سیاست توازن تهدید (پاسخ تهدید با تهدید) و رجزخوانی مقامات ایرانی در بستن تنگه هرمز و تهدید مستقیم ترامپ از سوی سردار سلیمانی نشان از عزم راسخ و اراده ایران برای مقابله با هر گونه تهدید از سوی امریکا را نشان میداد. شرایط ایجاد شده، التهاب موجود و تنشهای پی در پی، این تصور و حتی نگرانی را برای بخشی از افراد جامعه به وجود آورد که احتمال درگیری نظامی و جنگ میان ایران و امریکا وجود دارد. اما سخنان چند روز پیش رهبر انقلاب تکلیف و پایان این ماجرا را این گونه مشخص کرد:
« [آمریکاییها] غیر از تحریم دو چیز دیگر را مطرح میکنند: یکی مسئله جنگ و یکی مذاکره. دو کلمه در این باره به مردم بگویم: جنگ نخواهد شد و مذاکره نخواهیم کرد. این خلاصه حرف بود که همه مردم ایران بدانند.»
اما به راستی چرا جنگ نمیشود؟ استفان والت استاد سرشناش روابط بین الملل معتقد است که رهبران دنیا قبل از شروع هر جنگ چند استدلال دارند:
1- خطری سنگین و رو به رشد پیش رو است.
2 - جنگ ارزان و آسان خواهد بود.
3- جنگ مشکلات زیادی را حل خواهد کرد.
4- دشمن یا شرور است و یا دیوانه و یا شاید هم هر دو.
بر پایه همین استدلال می توان گفت میان ایران و امریکا جنگی اتفاق نخواهد افتاد زیرا:
1- جنگ امریکا با ایران آسان و ارزان نخواهد بود؛ زیرا: عمق استراتژیک ایران این فرصت را فراهم خواهد ساخت تا با بهره گیری از مدل های جنگ نامتقارن «Asymmetric Warfure» و جنگ های نیابتی«proxy Ware» هزینه های جنگ را برای هر متجاوزی سرسام آور نماید. علاوه بر این بلافاصله بعد از شروع اولین حمله امریکا به ایران، پایگاه ها، نیروها، کشتی ها و تأسیسات آمریکا و هم پیمانانش خصوصاً رژیم صهیونیستی از سوی ایران مورد حمله گسترده قرار خواهد گرفت که در نتیجه آن آمریکا هزینه های مالی و جانی سنگینی را متحمل خواهد شد؛ و این علاوه بر هزینه های اقتصادی است که اقتصاد امریکا به واسطه افزایش قیمت نفت باید آن را تحمل نماید.
2- جنگ هیچ مشکلی را برای امریکا حل نخواهد کرد؛ زیرا : هدف اصلی امریکا تغییر حکومت در ایران است اما تجربه نشان داده است ایرانی ها با ریختن بمب بر سرشان، هرگز از دشمنان قدردانی نخواهد کرد و به عکس، هر گونه تجاوز و حمله، انسجام ملی، دفاع سرسختانه و آمریکاستیزی را تقویت خواهد کرد. هدف دوم امریکا کنترل برنامه هسته ای و موشکی ایران است و جنگ و بمباران اگر چه ممکن است این برنامه ها را به تعویق بیاندازد اما در نهایت این باور را در افکار عمومی ایران تقویت خواهد کرد که تنها راه امنیت، داشتن ابزار بازدارنده است «Deterrrence theory» و این یعنی حمایت بیشتر از ایده توسعه برنامه های موشکی و هسته ای».
3- خطری سنگین و رو به رشد از جانب ایران پیش رو نیست؛ زیرا: مک اینیس متخصص ارشد سابق امور ایران در ستاد فرماندهی آمریکا مینویسد: «ایران از منظر متعارف نظامی، همچنان یک کشور اصولاً دفاعی است که روی بازدارندگی تمرکز دارد و نه روی عملیاتهای تهاجمی». بنابراین علی رغم همه تبلیغات صورت گرفته، بررسی رفتار جمهوری اسلامی در طول 40 سال نشان داده که ایران هیچ گاه متجاوز به کشور و سرزمینی نبوده است و اساساً دکترین نظامی ایران مبنای دفاعی و بازدارنده دارد. ثانیاً برنامه موشکی ایران در حد متعارف و محدود بوده و برنامه های هسته ای ایران نیز صلح آمیز و در چارچوب نظارت و کنترل آژانس اتمی است و به تناسب دیگر همسایگانش همچون رژیم صهیونیستی، روسیه و پاکستان که سلاح اتمی و مرگبار در اختیار دارند، تهدید هسته ایران محسوس نیست. در مورد خطر نفوذ ایدئولوژیک ایران باید گفت که در حال حاضر هیچ خطری بیشتر از ایدئولوژی تکفیری برگرفته از اندیشه های وهابیت منطقه را تهدید نمی کند. بنابراین امریکایی ها برخلاف آنچه که در ظاهر می گویند، خوب می دانند که هیچ خطر سنگین و رو به رشدی از سوی ایران، امریکا و جهان را تهدید نمی کند که نیاز باشد و یا بتوان آن را از طریق جنگ حل کرد.
4-ایران نه شرور است و نه دیوانه و نه هر دو، زیرا: اگر چه مقامات امریکایی بارها ایران را محور شرارت «Axis of Evil» معرفی نموده اند، اما به واسطه سیاستهای هژمونیک امریکا و رفتارهای غیرمتعارف ترامپ، افکار عمومی مردم منطقه هیچ حکومتی را شرورتر از امریکا و هیچ دولتمردی را دیوانه تر از ترامپ نمی شناسد. جنایات گسترده امریکا در منطقه و جهان و حمایت از گروه های تروریستی در قالب مبارزه با تروریسم حنای امریکا را در منطقه بی رنگ ساخته است و امریکائی ها دانسته اند که با توجه به دروغ های پیشین، در مورد وجود سلاح هسته ای در عراق و بهانه سازی برای جنگ خلیج فارس، دیگر مبارزه با دولت های مخالف به اسم مبارزه با شرارت وتروریسم قابل باور و پذیرش در افکار عمومی جهان و حتی بین مردم امریکا نیست.
به گفته بوفر کارشناس فرانسوی ، طرف های متخاصم – با فرض عقلانیت – با محاسبه هزینه و فایده درگیری وارد یک جنگ می شوند و مکانیزم آن این گونه است که بازیگر «الف» با افزایش، حفظ و نمایش برتری توان نظامی عامل خودداری بازیگر «ب» از توسل به حمله می شود. بنابراین اگر بازدارندگی را استفاده یک طرف از مجموعه ای از تهدیدها برای قانع کردن طرف دیگر به عدم انجام یک عمل نامطلوب تعریف نماییم، موارد فوق نشان می دهد توانایی ایران در بازدارندگی امریکاییها از هرگونه تجاوز سرزمینی، تا کنون اعجاب انگیز بوده است و این مکانیزمی است که ایران به عنوان یک راهبرد، با موفقیت اجرا نموده است، به طوری که تا کنون امریکا و هم پیمانانش را از هر گونه اقدام و حمله نظامی بر حذر داشته است.