روزنامه کیهان **
پیامدهای انتخابات مياندورهاي آمريکا !
1- دموکراتها با وجود تلاشها و تبلیغات فراوان و حتی به میدان آوردن اوباما که اقدامی کمنظیر در تاریخ انتخابات آمریکا محسوب میشد، نتوانستند به نتایج دلخواه خود برسند چراکه پیروزی دموکراتها در مجلس نمایندگان در لب مرز قرار دارد و در بهدست گرفتن اکثریت سنا نیز شکست خوردند و جمهوری خواهان همچنان اکثريت سنا را حفظ کردند. براساس ارزیابی تحلیلگران و کارشناسان بینالمللی سال 2018، دموکراتها با نامطلوبترين سنا از زمان تاسيس اين حزب مواجه بودند بطوریکه در برخي از کرسيها مثل ويرجينياي غربي که بهطور سنتي متعلق به دموکراتها بود و ترامپ در انتخابات سال 2016 توانسته بود پيروزي قاطعي بهدست آورد دموکراتها با مشکل مواجه بودند. از سوی دیگر در 21 بار انتخابات مياندورهاي که از سال 1934 تاکنون در آمریکا برگزار شده است، حزب وابسته به رئيس جمهور فقط 3 بار در مجلس نمايندگان و شش بار در سنا به اکثريت دست يافته است.یکی از این موارد انتخابات هفته گذشته بود که جمهوریخواهان در سنا اکثریت را بدست آوردند و شکست آنها در مجلس نمایندگان هم اتفاق غیرطبیعی و دور از انتظار نبود. جمهوریخواهان همچنین توانستند در انتخابات فرمانداریها با پیروزی در ۲۵ ایالت از دموکراتها پیشی بگیرند. لذا در مجموع دموکراتها با اختلاف کمی در مجلس نمايندگان به اکثریت شکنندهای دست یافتند که اتفاق چندان بزرگي محسوب نمیشود و اگر اختلاف کرسيهاي آنها با جمهوري خواهان به چهل تا چهل و پنج کرسي میرسید میتوانست هم پيام بسيار بدی به بازارها منتقل کند و هم پیام سیاسی تاثیرگذاری بر سیاستهای آمریکا تلقی شود.
2- موضوع ايران در آمریکا از جهات مختلف به مسئله اي حزبي و دوقطبي تبديل شده است، اما در اين موضوع یک اجماع دوحزبي وجود دارد و هر دو حزب جمهوري خواه و دموکرات در برخورد با ایران متفقالقول هستند، هرچند ممکن است جمهوری خواهان با دست چدنی و دموکراتها با دستکش مخملی روی دست چدنی با ایران برخورد کنند. نکته مهم در حزبی و دو قطبی شدن موضوع ایران در آمریکا نیز نه از این جهت است که یکی طرفدار برخورد و دیگری طرفدار نرمش با ایران است بلکه شدت دوقطبی بودن موضوع ایران در آمریکا در این است که هرکدام از دو حزب جمهوریخواه و دموکرات تلاش دارند در فشار آوردن بر ایران از دیگری سبقت بگیرد و به افکارعمومی داخلی و جهان القا کنند که این ما در پی تسلیم کردن ایران هستیم!. کما اینکه تمام تحریمهای آمریکا علیه ایران در موضوعات مختلف هستهاي، تروريسم، برنامه موشکي، نقض حقوق بشر و مسائل منطقه از پشتوانه مصوبات کنگره و رای نمایندگان دو حزب برخوردار است. نمونه آشکار تحریمهای ISA و کاتسا است که با اجماع نمایندگان و سناتورهای هر دو حزب دمکرات و جمهوریخواه در کنگره به تصویب رسید. لذا اولا نتایج انتخابات آمریکا چه میاندورهای و چه ریاستجمهوری تاثیر چندانی بر روابط با ایران و نحوه برخورد این کشور با جمهوری اسلامی نخواهد داشت و از سوی دیگر در چنین شرایطی غیرممکن است یک رئیسجمهور در آمریکا بتواند تحريمهای دو حزبی اعمال شده علیه ایران را تعليق و يا لغو نمايد و آنچه در برجام و فرجام آن شاهد بودیم مصداق این سخن است. ثالثا آنچه که دموکراتها در افکار عمومی داخلی آمریکا و لیبرالها در افکار عمومی داخلی ایران القاء میکنند که دولت ایران باید صبر کند تا دولت جدیدی در آمریکا روی کار بیاید و برجام را نجات دهد و به منافعی برسد! دروغی بیش نیست و سناریویی در جهت انحراف افکارعمومی و بهرهبرداریهای سیاسی حزبی و جناحی است.بنابراين واقعيت سياسي آمريکا اين است که هر کسي که در ژانويه 2020 یا 2024 به کاخ سفيد راه یابد، همچنان با حمایت کنگره مقابله با ایران را چه در زمینه هستهای و چه مسائل دفاعی و منطقهای در پیش خواهد گرفت. مارک دوبويتز رئيس «بنياد دفاع از دموکراسيها» در انديشکده آمريکايي بنياد هريتيج اذعان میکند «اين هشداري است هم براي رئيس جمهور آتي آمريکا و هم براي مقامات ايران که فکر ميکنند ميتوانند صبر کنند تا دوره ترامپ به پايان برسد و رئيس جمهور جديد آمريکا انعطافپذير باشد و تحريمها را بردارد. این توهم است که رئیس جمهور آینده از ابزارهاي قدرت ملي آمريکا براي مقابله با جمهوري اسلامي ايران استفاده نخواهد کرد. راهبرد انتظار یک راهبرد بد براي ايران است». رابعا نکته مهم این است دموکراتها که با اعمال تحریمها از سوی ترامپ مخالفت میکنند نه بخاطر چشم و ابروی ایران و یا این جناح و آن جناح است بلکه بهدلیل این است که معتقدند اولا تحریمها از سوی آنها باید اعمال شود و اگر نتیجهای در برداشته باشد به اسم آنها ثبت شود، کما اینکه بیشترین و شدیدترین تحریمها علیه ایران و از 34 مورد 23 مورد از سوی دموکراتها علیه ملت ایران اعمال و اجرایی شده است. ثانیا دموکراتها معتقدند اعمال تحریمها به این شکل موجب تقویت اتحاد و انسجام ملت ایران و کاهش فضای مانور جناحهای سیاسی روی اختلافها و دعواهای حزبی خواهد شد و از این جهت راه نفوذ و بهرهبرداری آمریکا برای رسیدن به اهدافش در بستر اختلافات را خواهد بست. دموکراتها معتقدند باید علاوه بر چماق، هویج را هم نشان داد، اما هیچگاه هویج را نباید داد بلکه هنگامی که ایرانیها احساس کردند هویج را میتوانند دریافت کنند، چماق را فرود آورد!. پاتريک کلاوسون مدير «ابتکار امنيت ايران» در «مؤسسه واشنگتن براي سياست خاور نزديک» در اندیشکده بنياد هريتيج اذعان میکند «جناحها در ایران وقت و انرژي خود را بيشتر صرف انتقاد از يکديگر کردهاند اما تحريمها ميتواند اين روند را متوقف کند. چالشهايي که ما برای مؤثر کردن سياستهاي تحريمي خود و مجبور کردن ايران براي تغيير رفتارش، با آن روبهرو هستيم شناخت فضاي سياسي دشوار داخل ايران است؛ در ايران جناحهای سياسيای وجود دارد که خود را به حفظ نظام جمهوري اسلامي متعهد مي دانند که باید روی اختلافهای آنها دست گذاشت».
3- در زير پوست انتخابات ميان دورهاي آمریکا، نتیجه هر چه بود، علاوه بر شکافهاي اجتماعي مثل فقر و فساد و سیاستهای نژادپرستانه، شکافها و اختلافهای بین حزبی و درون حزبی نیز، هم عمیقتر و هم آشکارتر شد. در این انتخابات از یک سو شاهد به اوج رسیدن تنشهای سیاسی و شکافها بین دموکراتها و جمهوریخواهان و از سوی دیگر اختلافهای درون حزبی هم بین جمهوریخواهان و هم بین دموکراتها بودیم. این نشان میدهد تا انتخابات آینده ریاستجمهوری اوضاع سیاسی داخلی آمریکا بحرانیتر از گذشته خواهد شد. اگر در این مجال از اختلافهای جمهوری خواهان و دموکراتها و اختلافهای درون حزبی جمهوریخواهان بهعلت عملکرد ترامپ فاکتور بگیریم، آنچه مهم است اینکه دموکراتها با تشدید و آشکار شدن اختلافهای درون حزبیشان، نميدانند و نتوانستهاند در مقابل رئیسجمهور تاجر مسلک و ماهر در لفاظي رويکردي واحد اتخاذ کنند.این سردرگمی در شاخه ليبرال و ترقيخواه حزب نوعي احساس سرخوردگي ايجاد کرده و آنها در برابر این
خط مشي نهادهاي رهبري حزب خواستار گفتماني انتقاديتر هستند. از سوی دیگر دموکراتها که اکثريت شکننده مجلس نمايندگان را بهدست آوردند در برابر چالش استیضاح و مهار ترامپ هم سردرگم، هم بیمناک و هم ناتوان هستند. لذا دموکراتها از اهرم قدرتمندی در برابر سیاستهای ترامپ برخوردار نیستند و همانگونه که در سال 2006 علیرغم بهدست گرفتن اکثریت هم مجلس نمایندگان و هم سنا، نتوانستند بوش را مجبور و ملزم به خروج از عراق کنند، اکنون نیز با چالش ناتوانی مهار ترامپ روبهرو هستند. برهمین اساس سی ان ان تاکید میکند «نتیجه انتخابات کنگره شاید بتواند به معناي کليد خوردن طرح استيضاح ترامپ در مجلس نمایندگان باشد اما در سنا متوقف میشود و از این جهت واشنگتن در مخمصهاي سياسي گرفتار خواهد شد». براین اساس همانگونه که در گذشته بهعلت اختلافات داخلی شاهد تعطیلی دولت آمریکا بودیم، در آینده نیز با ترکیب فعلی مجلس نمایندگان و سنا، آنچه که مورد نظر دموکراتها باشد پس از تصویب در مجلس نمایندگان با سد سنا مواجه خواهد شد و آنچه مدنظر جمهوریخواهان باشد هیچگاه از سد مجلس نمایندگان نمیتواند بگذرد. لذا تعطیلی دوباره دولت آمریکا از هم اکنون قابل پیشبینی است و این موضوع خود تاثیر مهمی بر سیاستها و وجهه خارجی آمریکا خواهد گذاشت و بر روند افول قدرت و تاثیرگذاری این کشور بر معادلات و مسائل بینالمللی و منطقهای خواهد افزود.
دکتر محمدحسین محترم
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
چراغ سبز آمریکا به جنایات جنگی در یمن
بسمالله الرحمن الرحیم
مسئولان سیاسی و نظامی آمریکا تقریباً به طور همزمان خواستار پایان دادن به جنگ در یمن شدهاند. در برخورد اول چنین به نظر میرسد که دولتمردان واشنگتن از کشتار وحشیانه و جنایات جنگی ائتلاف سعودی در یمن به تنگ آمده و خواستار آتش بس و توقف جنگ و خونریزی در یمن هستند لکن توضیحات تکمیلی جان بولتون مشاور امنیت ملی آمریکا در همین زمینه، به کلی متفاوت است و پرده از روی افکار و اندیشههای رایج درون کاخ سفید بر میدارد. بولتون تصریح میکند که واشنگتن به حمایت از ائتلاف سعودی ادامه خواهد داد و آنرا اقدامی در جهت امنیت ملی آمریکا ارزیابی میکند. همین اظهارات جان بولتون بیانگر آن است که مواضع ترامپ و دو وزیر کابینهاش درباره جنگ یمن، اظهاراتی برای مصرف تبلیغاتی است که بتواند بر روی مقاصد و تصمیمات کاخ سفید سرپوش بگذارد. آمریکای ترامپ در عین اظهار علاقه برای پایان جنگ در یمن، به ائتلاف سعودی چراغ سبز نشان داده تا به هر قیمت ممکن، جنگ را به نفع خود یکسره کند ولی برای تحقق این هدف، زمان محدودی را در اختیار دارد. دقیقاً به طور همزمان، مذاکرات صلح یمن باز هم به تعویق انداخته میشود تا فرصتهای طلائی برای ائتلاف سعودی جهت آزمون آخرین شانس خود در یمن پدیدار شود. اینکه شاهد تشدید عملیات نظامی و گسترش ابعاد جنایات جنگی ائتلاف سعودی و مزدوران چند ملیتی در ساحل غربی بندر الحدیده هستیم، باید بازخورد همین چراغ سبز آمریکا به ائتلاف سعودی ارزیابی شود. علاوه بر این، موضوع شکست سنگین مزدوران چند ملیتی متشکل از نظامیان آمریکائی، انگلیسی، فرانسوی و اسرائیلی بر سرنوشت جنگ در یمن تاثیرگذار است و مشخصاً چراغ سبز ترامپ را باید پاسخی انتقام جویانه تلقی نمود که نشانگر تصمیمات و اقدامات ضدانسانی بیشتر علیه ارتش و نیروهای مقاومت یمن است.
با این حال، حتی همین عملیات انتقام جویانه هم با شکست خفت باری مواجه شده و حداقل یکهزار تن از نظامیان ائتلاف سعودی و مزدوران چند ملیتی در روزهای اخیر در جریان ضد حملههای سنگین ارتش و نیروهای مقاومت یمن در بندر الحدیده و حومه آن به هلاکت رسیدهاند ولی ظاهراً قرار بر این است که چشمها و گوشها نسبت به حوادث یمن و به ویژه جنایات جنگی ائتلاف سعودی بسته شوند تا بلکه آنها بتوانند به هر قیمت ممکن، کار جنگ یمن را به سود خود یکسره کنند.
تدارک عملیات جنگی به گونهای فراهم شده که بیشترین فشارها متوجه غیرنظامیان شود تا بلکه باعث شورش مردم علیه ارتش و نیروهای مقاومت یمن گردد و بر موضع آنها در مذاکرات آینده تاثیر دلخواه دشمنان را داشته باشد. لکن همین محاسبات ابلهانه ترامپ و دستیارانش هم با نتایج معکوسی مواجه شده و برگزاری تجمعات عظیم میلیونی مردم مظلوم یمن و حمایت از ارتش و نیروهای مقاومت یمن، خشم ترامپ و ائتلاف سعودی را برانگیخته است.
اینکه در آستانه هرگونه مذاکراتی، بیشترین فشار نظامی ممکن وارد شود و هرگونه جنایت جنگی، مجاز تلقی گردد، سیاست همیشگی آمریکا بوده و جنگ یمن هم از این قاعده مستثنی نیست. تصادفی نیست که رهبران مقاومت یمن به صراحت از جنگ 4 ساله کنونی به عنوان جنگ آمریکا علیه مردم مظلوم یمن یاد میکنند و خاطرنشان میسازند که ائتلاف سعودی بدون حمایت و پشتیبانی آمریکا حتی یک هفته هم دوام نمیآورد که به جنایات بیشتری متوسل شود.
صرفنظر از این مسائل، حامیان ائتلاف سعودی امیدوارند حتی در جریان مذاکرات صلح نیز دست بالا را داشته باشند و اهدافی را در نظر بگیرند که از طریق جنگ و جنایات جنگی هم نتوانستهاند محقق سازند. آنها تلاش میکنند در مذاکرات صلح نیز خواستههائی را مطرح کنند که هرگز در طول جنگ 4 ساله به آن حتی نزدیک هم نشدهاند. خلع سلاح مقاومت و بازگشت رئیسجمهور فراری و فاسد به قدرت و نقش آفرینی ائتلاف سعودی در آینده یمن، در صدر فهرست خواستههای نامشروع این طیف شرور قرار گرفته که مرتباً خواستههای بیشتری را نیز بر آن میافزایند. طبعاً در جبهه دشمنان شرور مردم مظلوم یمن هم کسانی هستند که میدانند چنین خواستههای نامربوطی هرگز عملی نخواهد شد ولی چراغ سبز حامیان ائتلاف سعودی برای جنایات جنگی بیشتر با این امید مطرح شده تا بلکه با چنین فجایعی، اراده ملت و ارتش یمن درهم شکسته شود.
البته جنایتکاران جنگی و حامیان آنها در جنگ یمن این آرزو را به گور خواهند برد ولی فعلاً در بندر حدیده سرگرم جنایات بیشترند.
***************************************
روزنامه خراسان**
استراتژی که با یک دمپایی هوا رفت!
امیرمسروری
یک: از ابتدای بحران، عربستان سعودی تصور نمی کرد جنگ یمن تا این حد شدید و طولانی شود. تصورش از سقوط صنعا در یک ماه حکایت داشت و مدعی بود ظرف یک هفته طومار حکومت یمن در هم پیچیده می شود و پس از آن، سران حکومت انصار ا... دستگیر و محاکمه می شوند، اما نه تنها صنعا سقوط نکرد، بلکه انصارا... گروه های دیگر را هم راضی کرد در فرایند دولت سازی شرکت کنند و علیه عربستان دست به اسلحه شوند. خسارت جنگ برای عربستان فقط کشتار مردم و ثبت جنایت جنگی نبود، انصار ا... توانست با تشکیل کمیته های مردمی، بسیج عمومی اعلام کند و بسیاری از شخصیت های محور مقاومت و انصار ا... به عنوان یک فرمانده میدانی خود را به یمنی ها اثبات کردند. دراین شرایط برد موشکی یمن به ابوظبی رسید و انصار ا... از چندین دستاورد مهم دفاعی رونمایی کرد. ریاض تهدید شد و امارات مجبور شد کمی در سیاست های حمله به یمن تجدید نظر کند. تا جایی که ساز مخالفت امارات با عربستان بر سر ماندن یا رفتن منصورهادی بالا گرفت و به نظر می رسد به دلیل جنگ و افزایش نفرت اجتماعی کسی حاضر نیست حکومت او را قبول کند. موضوعی که با فراخوان هادی به ریاض جدی تر شده است.
دو: در سال گذشته میلادی، واشنگتن و لندن از ریاض خواستند تا پایان نبرد در یمن را اعلام کند و به فرایند مذاکرات بپیوندد. البته این موضوع صرفا یک فشار سیاسی نبود، تبعات جنگ و افزایش قدرت میدانی انصار ا... و نیز افزایش محبوبیت اجتماعی این تشکل در یمن، برای انگلیس و آمریکا قابل پذیرش نبود. انصار ا... حالا به یک چهره محبوب تبدیل شده بود که هر آینده ای برای یمن بدون آن غیر قابل تصور است. طرف سعودی از این دو کشور درخواست مهلت برای تصرف سر پلی مهم به منظور قدرت برتر در مذاکرات کرد و طرح تصرف الحدیده روی میز اتاق جنگ ائتلاف قرار گرفت. این را باید اذعان داشت تا به امروز نگارنده حتی یک نفر را هم ندیده است که تصور کند، یمنی ها پیروز دفاع الحدیده شوند. حمله اول با تمام تجهیزات و از زمین و آسمان و دریا با مشارکت فرانسوی ها و آمریکایی ها آغاز شد. چندین تن از افسران ارشد فرانسوی به اسارت یمنی ها در آمدند و آفند با شکست مواجه شد و الحدیده تا به امروز مقاومت کرد. لندن و واشنگتن این بار با ابزار سیاسی از ریاض خواستند جنگ را پایان دهند، زیرا دیگر نمی توانستند فشار افکار عمومی جهان را نادیده بگیرند. ریاض در تماسی که با لندن و واشنگتن داشت از آنان دوماه وقت گرفت و در یک حمله گسترده نقشه تصرف الحدیده را برای اشغال مطرح کرد. موج دوم حمله اما فاجعه بار بود و خساراتی به مراتب شدید داشت. به طور حتم شهر باید سقوط می کرد؛ در حالی که الحدیده ماند و ایستادگی کرد و تا به امروز در تمام فشارها از خود مقاومت نشان داده است. فرماندهان میدانی معتقدند بر خلاف ادعای رسانه ها از الحدیده، مردم با روحیه تمام در حال نبرد هستند و بسیج عمومی رهبر انصار ا... با لبیک تمام عشایر الحدیده مواجه شده است.
سه: حال سوال این جاست ، اگر عربستان پیروز نبرد الحدیده شود، باز هم در مذاکرات می تواند دولتی چون منصور هادی را به ملت یمن تحمیل کند یا خیر؟ به طور حتم جواب این پاسخ خیر است. از مدتی قبل عربستان تلاش زیادی کرد با ارتباط گیری بعضی از شخصیت های سیاسی حاضر در دولت به ویژه از ائتلاف سیاسی کنگره و حرکت های دیگر را جذب خود کند و به عنوان عناصر جدا شده از دولت انصار ا...، برای آینده سیاسی یمن به کار گیرد و از محبوبیت اولیه این افراد استفاده کند. طرحی که از آن به عنوان دولتِ معتدل و همراه نام برده می شد. عبدالسلام جابر وزیر اطلاع رسانی کابینه یمن یکی از این گزینه ها بود. کنفرانس خبری او در ریاض که به دلیل جدایی اش از انصار ا... و صنعا برگزار شد؛ اما با حاشیه ای جالب همراه بود. «دمپایی» یک خبرنگار موجب پایان یافتن سریع کنفرانس شد و طرح عربستان برای جایگزین کردن چهره های جدا شده به شکست رسید.
به نظر می رسد دو نکته در حوادث اخیر یمن غیر قابل انکار است. نکته اول ، نبود تصور آینده یمن بدون حضور انصار ا... است. تمام بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای به این جمع بندی رسیدند و طولانی شدن جنگ قطعا به نفع انصارا... و طرف های مقاومت در صنعا است. نکته دوم، شکست مفتضحانه عربستان در جنگ یمن است. در میدان و سیاست عربستان شکست سنگینی خورد و حالا با این شکست مجبور است پای میز مذاکره بنشیند. آخرین تلاش شان برای جذب شخصیت های سیاسی ، با پرت شدن یک دمپایی پایان یافت و مکر رسانه ای شان به خودشان برگشت. باید منتظر ماند و دید سرنوشت الحدیده تا چند روز دیگر به کجا می رسد. اگر الحدیده در دستان مقاومت بماند، قطعا بزرگ ترین شکست تاریخ عربستان رقم خواهد خورد و در صورت پیروزی ائتلاف بر الحدیده، قطعا معادلات پیچیده تر از چیزی می شود که امروز در منطقه وجود دارد.
***************************************
روزنامه ایران**
سهم معنادار حرفه مددکاری اجتماعی در تحقق اهداف توسعه پایدار
انوشیروان محسنی بندپی
رئیس سازمان بهزیستی کشور
در کشور جمهوری اسلامی ایران به مدد ورود به عرصه مدرنیسم ساختارهای نهادی طی این دورانگذار از سنت به مدرنیسم دستخوش تغییر و تحولات مختلفی شدهاند. جوامع به مدد رشد شاخههای مختلف علوم و فناوریها الزامات مختلفی را برای سازگاری با این تحولات تجربه کردهاند. سبک زندگی و نهادهای اجتماعی سنتی که از سازوکارهای سادهای پیروی می کردند با ورود دستاوردهای دانش و فناوری شتاب و تغییر را به طور ناگزیر در سطوح مختلف اعمال کردهاند. متناسب با این تغییرات، نهادهای مختلف جامعه نیز از این ضرباهنگ رشدی تأثیر پذیرفتهاند. فناوریهای مختلف ارزشها و ضرورت های مختلفی را به ارمغان آوردند که مهمترین ارمغان این تحولات افزایش سرعت، پیچیدهتر شدن و تخصصگرایی بوده است.
در قرون پیشین روشهای حکمرانی از نظریات علمی چندان اثری نمیپذیرفتند. در نتیجه از جمله رهاوردهای مهم گذار به دوران مدرن شیوههای حکمرانی مناسبی است که دولتها و ملتها را در تکالیف دو جانبه مهمی قرار داده است. با ورود دستاوردهای دانش و فناوری بسیاری از مشکلات پیشین مانند بیماری دیگر بهعنوان چالشهای عمده دولتها و مردم قلمداد نمیشوند. فناوری در علوم پایه، پزشکی و صنعت تغییرات عمدهای را در رشد تولید ناخالص ملی و ثروت جامعه به ارمغان آورده است. اما پرسش مهم که در این باره مطرح میشود این است که ساختارهای اجتماعی و نهادهای جامعه چگونه از این تغییر و تحولات تأثیر میپذیرند و همسازی و انطباق با این تحولات چگونه صورت میپذیرد؟ مفاهیمی نظیر توسعه جامع و پایدار، عدالت اجتماعی، پدیدهها و معضلات اجتماعی چه چالشها، فرصتها و تهدیدهایی را برای اینگذار به سمت مدرنسیم ایجاد میکنند؟ واقعیت امر این است که جامعه کنونی ما با نگاهی کالبدی به ابعاد رشد و توسعه بویژه توسعه پایدار میپردازد. ولی آیا این فراهم آوردن زیرساختها و کالبدی تکامل یافته بدون توجه به سرمایههای انسانی و اجتماعی که بتوانند به رشد و اعتلای آن آهنگی متعادل و متوازن ببخشند پاسخگوی تمامی نیازهای توسعهای کشور خواهد بود؟
فقر، تبعیض، فساد وانواع معضلات اجتماعی پدیدههایی هستند که نیازمند رویکردی فراتر از مهندسی سازهها بر ابعاد نرم افزاری و انسانی رشد و توسعه است. چگونه میتوان در بهسازی محیط زیست، افزایش سرمایه اجتماعی، همبستگی اجتماعی و تابآوری اجتماعی در شرایطی که تحولات ناگزیر زمانه تمامی سطوح نهادهای اجتماعی را به چالش کشیدهاند، کوشید؟ چگونه میتوان بر الگوسازی، تغییر ارزشها، نگرشها، رفتار و موقعیت به نحوی عمل کرد که جامعه رشدی متوازن و همگون را تجربه کند؟ پاسخ پرسشهای بالا و بسیاری از پرسشهای کلیدی دیگر در این پاسخ ساده اما بسیط نهفته است: «کاربست هدفمند و بومی شده یافتههای علوم انسانی و اجتماعی.» در میان همه رشتههای علمی که قادر به تحقق اهداف توسعه پایدار هستند، رشته دانشگاهی «مددکاری اجتماعی» بهعنوان یک حرفه کاربردی و بین رشتهای قادر است که پلی قابل اطمینان را برای کاستن از مخاطرات اجتماعی، تقویت عوامل محافظتکننده در فرآیند توسعه پایدار بر عهده گیرد. حرفه مددکاری اجتماعی به معنای مدرن آن با بهرهگیری از تخصصی مبتنی بر دانش، عمل و صلاحیت قادر است در اعتلای اجتماعی، پیوند اجتماعی، مبارزه با ابعاد فقر، توانمندسازی، ارتقای سلامت اجتماعی، کاستن از مخاطرات و آسیبهای اجتماعی و به حداکثر رسانیدن مشارکت اجتماع محلی سهمی شایسته و معنادار را در تحقق اهداف توسعه پایدار داشته باشد.
این حرفه قادر است در گسترش چتر رفاه اجتماعی، محافظت در برابر انواع مخاطرات اجتماعی، محافظت از عوامل خطر در محیط زیست، بازپیوند اجتماعی افراد دارای نیازهای ویژه (افراد کم توان ذهنی، افراد دچار اختلالات شدید روانی، کم توانان حرکتی و...)، حمایت از گروههایی چون زنان، کودکان، سالمندان و همچنین سازمانها، فعالان اجتماعی و سمنها نیز بخوبی به ایفای نقش بپردازد.
امروزه مددکاران اجتماعی مراکزی تخصصی و جامع بهعنوان کلینیکهای مددکاری اجتماعی را بر اساس ضوابط قانونی ماده 26 تحت نظارت سازمان بهزیستی کشور به ثبت رساندهاند. این کلینیکها قادرند بهعنوان یک سازه اجتماعی جامع، توانمند و برخوردار از همه تخصصهای یاورانه به تحقق اهداف توسعه پایدار و جاریسازی اهداف سلامت اجتماعی کمک شایانی نمایند. با عنایت به موارد پیش گفته و نقش کلیدی این حرفه در کاهش آسیبهای اجتماعی و ارتقای سلامت اجتماعی در جامعه، بیم آن میرود چنانچه به جایگاه تخصصی و کاربردی این حرفه در کشور توجه ویژهای نشود در سالهای آتی شاهد افزایش چشمگیر مسائل و مخاطرات اجتماعی باشیم.
سازمان بهزیستی کشور با همت معاونت امور اجتماعی (دفتر توانمندسازی خانواده و زنان) و همچنین دانشگاه علامه طباطبایی و سایر نهادهای تخصصی همکار بر آن است رویداد تخصصی کم نظیری را با حضور تمامی صاحبان فکر در عرصه رشته مددکاری اجتماعی، صاحب نظران و خبرگان تحت عنوان همایش مددکاری اجتماعی - توسعه پایدار مورخ 22 و 23 آبان ماه سالجاری برگزار نماید. این همایش در نظر دارد پیامی مهم و تعیینکننده را به تمامی دستاندرکاران قوای سهگانه کشور، تصمیم گیران و صاحبان قدرت که عزمی برای توسعه کشور دارند برساند: جامعه سالم، تاب آور، رشد یافته و مرفه نیازمند نگاهی متفاوت به مسائل رشد و توسعه یکپارچه در سطح خرد و کلان است. بنابراین ضروری است برای این رشته وزین و بسیار راهبردی اعتباری بیش از پیش قائل شویم.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
فهمیدهها و نفهمیدهها
حسین قدیانی
تصورشان این بود که این شبهه اخیر، آخرین میخ بر تابوت ستارههای آسمان مقاومت و اختران سپهر شهادت است اما حکمت خدا را بنگر که روی نفهمی جماعت، چه پل قشنگی زد و چه زیبا نام شهید عصر روزنامهدیواری را در زمان حال نیز احیا کرد! روزها و شبهایی است که به یمن BBC نفهم و «منوتو»ی نفهمتر و ایضا چند حسود و عنود داخلی، چنان مجازستان متبرک به اسم و رسم و عکس و شرح شهید حسین فهمیده شده که گویی «آن طفل ۱۳ ساله» همین هفته پیش از باده شهادت نوشیده! و تازه ۲۴ ساعت است که خمینی بتشکن، آن جمله حقیقتا ناب را در وصف دانشآموز دلاور ما بیان کرده؛ «رهبر ما آن طفل ۱۳ ساله است» که الباقیاش را از زبان قلم من بشنو: «حتی قریب ۴۰ سال بعد از شهادتش نیز، دشمن را مشغول عظمت خود نگه داشته!» شگفتا! ما به محمودرضا بیضایی و محسن حججی و محمدهادی ذوالفقاری و دهها شهید دیگر متولد همین دهههای کنونی رسیدیم لیکن رسانههای دشمن هنوز درگیر حسین فهمیده هستند و تشکیک در نحوه شهادت او! چقدر از زمانه عقبند احمقها! ما از جاده اهواز به خرمشهر و از شلمچه و فکه و طلائیه و مجنون و اروند و دوئیجی و نهر خیّن و شرق ابوالخصیب و ارتفاعات اللهاکبر و شاخشمیران و کربلای ۵ نهتنها به خود کربلا رسیدیم بلکه با کمک بسیجیان سراسر منطقه و حزبالله تمام این منطقه، تا شام و حلب هم رفتیم و به شهادت برد موشکهای طهرانیمقدم، همه نگاهمان به رهایی قدس شریف است و قطرات خون شهدایمان هر آن دارند به قبه..الصخره نزدیک و نزدیکتر میشوند؛ آنوقت گیر «من و تو» و BBC و دنبالههایشان در داخل این است که همنسلان بیضایی و حججی و ذوالفقاری را نسبت به کم و کیف قصه شهادت حسین فهمیده دچار شک کنند! چقدر از زمانه عقبند احمقها! اولا الحمدلله الذی جعل اعدائنا منالحمقا! به جبر زمان و به اقتضای روزگار، سخن ما بیشتر بر سر احمدیروشنها و رضایینژادها و بیضاییها و حججیها و ذوالفقاریها بود اما بنازم حکمت خدا را؛ همان خدایی که فرعون را خدمتکار موسی کرد، رسانههای دشمن را نیز بیآنکه میل خودشان باشد، در خدمت شهدای نسل اول جبهه و جنگ قرار داد تا من و ما از یاد نبریم که اگر جوانانی از نسلهای کنونی، مدافع حرم شدند، جز این نبود که الگویشان نوجوانی بود به نام نامی «حسین فهمیده» که به جای نوشتن مشق شب، راهی میدان نبرد شد تا الیالابد سرمشق همه نوجوانان و همه جوانان باشد! بله! شهید حسین فهمیده میتوانست همچنان به مدرسه برود و درس بخواند و اگر چنین هم میکرد، هیچ مشکلی نداشت اما کار کارستان این شهید والامقام آنجا بود که از سن خود و از شناسنامه خود جلو زد و خودش یکپا مدرسه شد و یکپا درس! و پای درس فهمیده، نه عجب که بیضاییها و حججیها و ذوالفقاریها رشد کنند! البته فقط هم حسین فهمیده نبود! بهنام محمدی هم بود! و خیلیهای دیگر! در همین مسجد جوادالائمه که مفتخر به شهدای فراوان و حقیقتا هنرمندانی چون مرحوم فردی و سلحشور است، شهیدی داریم به نام «عبدالمجید رحیمی» با فقط ۱۶ سال سن! عکسش معروف است! و در فضای نت براحتی قابل رؤیت! این شهید نیز از جمله شهدای روز تاریخی ۱۰ اردیبهشت ۶۱ است و مزارش، کمی پایینتر از مزار پدرم! بروید بهشتزهرا و در قطعه ۲۶ بگردید و پیدا کنید مزارش را! و ببینید عکسش را! جالب اینکه دست او هم یک نارنجک است در عکس مشهورش! در همان بالای مزار، خانواده این شهید، خوشذوقی کردهاند و وصیتنامه شهید ۱۶ ساله خودشان را گذاشتهاند که با سوره «والعصر» هم شروع شده! آدمی میماند در عظمت معرفت و بلندای روح این شهید جوان و بلکه نوجوان، وقتی دقیق میشود در وصیتنامهاش! و اعجاز خمینی، پرورش همین انسانها بود که در کمترین سن ممکن، بزرگترین کارها را میکردند و مثل آدمهای بزرگ، رفتار میکردند! مثل قهرمانان تاریخ! مثل افسانهها و اسطورهها! مضحک است که دشمن بخواهد امثال عبدالمجید را برای ما که همسایگان او بودیم، دروغ بخواند! این همه که نوشتم «اولا» بود و حالا ثانیا! ثانیا گیرم نارنجک، نه دور کمر بلکه در دست فهمیده بود! اصلا هر کجا که BBC بگوید! سلمنا! باز هم حسین فهمیده یک معجزه است و هنوز هم «رهبر ما آن طفل ۱۳ ساله»! ۱۳ سالگی وقت کارهایی است و ۳۰ سالگی نیز! اما اعجاز فهمیدهها و محمدیها و رحیمیها آنجا بود که حکایت «قاسم بن الحسن» در عصر نوجوانی، مرام جوانمردی پیشه کردند و بهمعنای واقعی کلمه، بزرگی کردند! نه از سن کم خود ترسیدند و نه حتی از تعداد زیاد توپ و تانک دشمن! ایمانی داشتند که هیچ کم از ایمان فرماندهانشان نداشت! خود یکپا متوسلیان بودند! یکپا وزوایی! عصر، عصر بچگیشان بود و مگر از طفل ۱۳ ساله چه توقعی جز بچگی میرود؟! لیکن گاه هست که یک طفل ۱۳ ساله، چنان مردانگی میکند که امام بزرگوار ما در وصفش آن جمله ماندگار را بگوید! آن هم امامی که به این راحتیها اسم کسی را نمیبرد، چه برسد بخواهد مدحش کند! ثالثا اصلا و اساسا در ذات اسم شهید، پیامی هست! قبلا هم متنی نوشته بودم با این تیتر که «آوینی؛ مخلص روشنفکران!» توی دشمن یا توی همیشه مخالفخوان، همین که اسم «شهید حسین فهمیده» را ببری، صرفنظر از پس و پیش جملهات و صدالبته چند و چون شبههات، بازی کردهای در زمین «رهبر ما آن طفل ۱۳ ساله»! ظاهرش آن است که متلکی انداختهای اما نه بهتر از متلکهای یزید علیه حسین! صرف بُرد اسم «حسین فهمیده» باخت بدی را بر پیشانی رسانه اغیار ثبت کرد! هدف، زدن بود اما خوردند! آنقدر که شهید عصر روزنامهدیواری که حتی اسمش هم از کتب درسی حذف شده بود، چنان احیا شد که تو گویی همین تازگیها به شهادت رسیده! حسین فهمیده در ۱۳ سالگی پی به راز حقیقت برد و همچون علمای ربانی، مسافر نور شد اما بعضیها آخرش هم فهمیده را و معجزه فهمیده را نفهمیدند! و توهم زدند بحث نارنجک و تانک است فقط! نخیر! سخن بر سر استعداد انقلاب اسلامی در پرورش انسان تراز اسلام است! که مدرسهایاش میشود حسین فهمیده و هنرمندش مرتضی آوینی! به قرآن قسم، خز شده که بگردید و عکسی از عکسهای قدیمیتر سید شهیدان اهل قلم را رو کنید و کلی حرف مفت که آوینی این هم بود! و لذا او را اسیر قرائت رسمی نکنید! زحمتتان بیخود است! آوینی خود برای ما از «راه طیشده»اش به کرار نوشته که حتی سبیل نیچهای هم میگذاشته! جوری یک عکس را شرح میدهند، کأنه سیاره جدید کشف کردهاند! از قضا، جوانی مشغول به عوالم روشنفکری را که مدام از این کافه به آن کافه میرفت، خراب مجنون و راوی فتح کردن، هنر است! هنری که دیروز خمینی داشت و امروز هم خامنهای دارد! والله نشاندادن عکس فلان شهید مدافع حرم با ماشین لوکس و زندگی لاکچری و چهره آنچنانی که سابق بر این داشت، هم ارادت ما را به آن شهید مضاعف میکند، هم صحه بیشتر بر هنر فرماندهی حاجقاسم و صدالبته هنر رهبری حضرت آقا میگذارد! از طفل ۱۳ ساله، عاشق مفاهیم بلندبالا ساختن و او را تا خط مقدم انسانیت کشاندن که فقط و فقط از خدا بترسی و لا غیر، هنر بزرگی بود که خمینی داشت! و از جوان دیگری در این عصر، قهرمانی در حد حججی آفریدن، هنر بزرگی است که خامنهای دارد! باید هم دستپروردههای خمینی و خامنهای حتی دل جوانان دیگر کشورها را ببرند! اگر دیروز، شهید احمد قصیر از حسین فهمیده الگو گرفت، امروز من با همین چشمهای خودم دیدم که جوان عراقی، چگونه عاشق شهید محمدهادی ذوالفقاری شده است! و آن فیلم نوحه جوانان بحرینی را نیز که چطور دل به شهید محسن حججی دادهاند! هیهات! ما بچهدلفینهای بازیگوش روی آب نیستیم! ما نهنگانیم و در قعر دریا! ما با وجود اسطورههایی چون فهمیده در دیروز و حججی در امروز، نه زیر برف میمانیم و نه زیر حرف! ۴۰ سال بعد حتم دارم فلان گوشه قصه حججی را به شبههای دچار خواهند کرد اما آن روز محسن سرجدا حتی از امروز هم بزرگتر خواهد بود! شهدای ما مثل ماه هستند، نه مهتابی، که بهواسطه یک کلید، نورشان خاموش شود! نه! کلاف این رشته، از دستم درنرفته! و خوب میدانم کجا هستم! رابعا امثال این شبههپراکنان اخیر، همانها بودند که مدام میگفتند؛ «ما شهدای ۸ سال جنگ تحمیلی را قبول داریم اما مشکلمان با این شهدای مدافع حرم است که فیالواقع مدافعان اسد هستند، نه خاک پاک ایران!» و دروغگو دقیقا اینطوری خودش را لو میدهد! مگر حسین فهمیده هم در خانطومان به شهادت رسیده که اینجور بهزعم خودتان تخریبش میکنید؟! او که در خاک خودمان جرعهنوش باده شهادت شد! پس قبول کنید که مشکل شما با ذات شهادت است و الا شهید، شهید است! این هم تناقض دیگرتان، اسطورههای تناقض! دروغ در ذات خودتان است و شهید نوجوان ما را دروغ میخوانید! لیکن فهمیده اگر دروغ بود، هرگز از آن «طفل ۱۳ ساله» جوانی چون «محسن حججی» رشد نمیکرد! این را بنویسم و خلاص! ما، هم عکسهای متوسلیان با سبیل صرف را دیدهایم و هم عکسهای حاجهمت را با موهای افشان! بگردید برای شبههافکنی، دنبال راههای تازهتری! خیلی خز شدهای BBC! قطار دوکوهه به لطف خدا نزدیکای ایستگاه ظهور است و حتی کربلا و حلب و شام و خانطومان را هم رد کرده! توی ابله، هنوز گیر نارنجک فهمیدهای! یعنی خدایی ماندهام «رهبر ما آن طفل ۱۳ ساله» چگونه ضامن نارنجکش را کشیده بود که بعد از گذشت ۴۰ سال، هنوز نتوانستهاید هضمش کنید! فهمیده شد حججی و شما عاقبت هم نفهمیدید قصه فهمیده را! نفهم هستید دیگر! رسما برگرداندید شهید عصر روزنامهدیواری را به صفحه نخست روزنامههای عصر رسانه! فقط میماند این جمله که هنوز هم «رهبر ما آن طفل ۱۳ ساله است»! هم رهبر ما، هم رهبر خمینی و هم رهبر خامنهای! با نفهمیتان و ندانسته و نخواسته، بزرگتر کردید فهمیده را! خیلی بزرگتر!
***************************************