وجدان به اندازه هزار شاهد، خوب و با ارزش است. جشن ملت ایران برای نهمین انتخابات ریاستجمهوری در حالی برگزار شد که مشارکت حدود ۸۵ درصدی مردم ایران، دشمن را مأیوس از ادامه فشارها کرده بود. اما طولی نکشید زهر فتنه، طعم شیرین این جشن را در کام ملت ایران به گونهای تلخ کرد که دشمن را هم به طمع انداخت که او هم جامهای زهر خودش را در آن بریزد.
امروز که آن روزهای سخت را گذراندهایم و از نمایی بالاتر آن حوادث را میبینیم، به عظمت انقلاب و تدابیر رهبر حکیم انقلاب در عبور از فتنههای سهمگین از یکسو و گناهان بزرگ فتنهگران از سوی دیگر بیشتر پی میبریم. یکی از گناهان بزرگ فتنهگران حقنشناسی نسبت به اصل ولایت فقیه بود که در این باره نکات زیر قابل طرح است:
1ـ رهبر معظم انقلاب مانند سالهای گذشته در این انتخابات نیز از هیچ یک از طرفهای انتخابات حمایت نکردند و صرفاً آرمانها و شعارهای انقلاب را به عنوان معیارهای انتخاب نامزد اصلح برای مطالبهگری عمومی مطرح کردند و همه را به رعایت اخلاق و تقوا در تبلیغات انتخاباتی فراخواندند. ایشان پس از انتخابات، شورای نگهبان را به دریافت شکایت و رسیدگی به آنان مأمور کرده و نامزدها و طرفدارانشان را به پذیرفتن قانون دعوت کردند. زمانی که اعتراضات نامزدها فروننشست، جلسهای با نمایندگان آنها برگزار کردند تا سخنان و مطالبات نامزدها را بشنوند.
در این دیدار بیژن زنگنه نماینده میرحسینموسوی صحبتهایی کرد که توأم با احساسات بود و در پایان کلام، خواستار ابطال انتخابات شد. وی خطاب به رهبر معظم انقلاب گفتند که «شما پدر معنوی ما هستید، باید کمک کنید و نگذارید مثلاً بحرانی اتفاق بیفتد.» معظمله گفتند که جناب آقای زنگنه همیشه احساساتی هستند و من خاطرم هست که گاهی اوقات که در وزارت هم بودند، صحبتهایشان همراه با گریه بود. الآن هم در همان حال و هوا صحبت میکنند.
رهبر معظم انقلاب در ادامه گفتند: «میخواهم خاطرهای بگویم که امیدوارم آقای زنگنه ناراحت نشوند. بعد از برگزاری انتخابات دوم خرداد، یکی از مقامات کشور آمد و خواستار ابطال انتخابات شد. چنان با او برخورد کردم که هنوز از من مکدر است.»
2ـ در بحبوحه حوادث سیاسی کشور نقش رهبری نقشی تعادلبخش برای حفظ حریمها و جلوگیری از نفوذها و انحرافات بوده است. در بسیاری از بحرانهای پس از خرداد 76 اگر حمایت مقام معظم رهبری نبود، دولت به اپوزیسیون نظام تبدیل میشد و نمیتوانست به فعالیت خود ادامه دهد. در مقطعی از دوم خرداد جریانهای تجدیدنظرطلب به دنبال گورباچفسازی از آقای خاتمی رئیسجمهور وقت بودند، اما نقش بیبدیل رهبر حکیم انقلاب در نظام اسلامی، نقشه ضد انقلاب برای همراهسازی دولت با تجدیدنظرطلبان را نقش بر آب میکند: «اینها اشتباه اولشان این است که آقای خاتمی، گورباچف نیست. اشتباه دومشان این است که اسلام، کمونیسم نیست. اشتباه سومشان این است که نظام مردمی جمهوری اسلامی، نظام دیکتاتوری پرولتاریا نیست.» این تدبیر رهبر معظم انقلاب سبب شد اعتماد اجتماعی و سیاسی نسبت به دولت وقت افزایش یابد و امور سیاسی، فرهنگی و اجتماعی که با دیدگاههای غالب نظام هم فاصله داشت، با قدرت بیشتری ادامه یابد؛ شعارها و عملکرد دولت اصلاحات در بحث آزادی بیان، گفتوگوی تمدنها، جامعه مدنی و صدها عنوان دیگر میتوانستند فرصتهایی برای ممانعت از فعالیت دولت باشند، اما در همه این موارد این رهبر معظم انقلاب بود که با وجود انتقادات اصولگرایان و نهادهای انقلابی از دولت اصلاحات همچنان به حمایت از این دولت ادامه میدادند.
3ـ با پایان یافتن دوره ریاستجمهوری اصلاحات در سال 84 جریان دوم خرداد خود را برای دوره پسااصلاحات با نیروهای تند سیاسی آماده کرده بود، اما به ناگاه شورای نگهبان صلاحیت آقایان مصطفی معینـ نامزد حزب مشارکت و مجاهدین انقلابـ و مهرعلیزادهـ اصلاحطلب مستقلـ را رد کرد، در پی رد صلاحیت این دو نامزد انتخابات ریاستجمهوری، رهبر معظم انقلاب با صدور حکم حکومتی از شورای نگهبان خواستند، صلاحیت آقایان معین و مهرعلیزاده را تأیید کند. تأیید صلاحیت مصطفی معین که در مقام وزارت آموزش عالی با رفتارهای تند و اجازه راهاندازی تجمعات ساختارشکنِ جریانهای دانشجویی میتوانست هر فرد سیاسی را نسبت آینده (در صورت رأی آوردن وی برای ریاستجمهوری) نگران کند، یک ریسک بسیار بالا برای نظام بود، اما با این حال رهبر معظم انقلاب با سعه صدر با حکم حکومتی، وی را تأیید کردند. در همان جلسه نمایندگان نامزدها با رهبر معظم انقلاب، عباس آخوندی دیگر نماینده میرحسینموسوی خطاب به ایشان میگوید: «ما میدانیم اگر تمام صندوقها را بازشماری کنید، تخلف عمدهای به دست نمیآید، ولی مشکل و مسئله عمده ما صلاحیت آقای احمدینژاد است.» که معظمله میفرمایند: «این یک امر دیگری است. شما اگر نسبت به صندوقهای آرا بحث دارید، مطرح بکنید، ولی بحث صلاحیت در جای دیگری بررسی شده و در زمانی دیگری میشود به آن پرداخت.» بیان این سخنان در محضر رهبر حکیم انقلاب حاکی از این است که واقعاً این جریان رهبری را نشناختهاند و انتظارات خلاف واقع از ایشان داشتهاند.
در ایام فتنه شعارها و کنایههای فتنهگران به گونهای به سمت رهبری نظام جهتدهی شده بود که به راحتی میشد بازی فتنهگران را در نقشه دشمنان مشاهده کرد. گویی اصحاب فتنه خدمات رهبر معظم انقلاب و صیانت ایشان از جریان سیاسی مورد نظرشان را فراموش کرده بودند که اینگونه این جایگاه را تخریب میکردند. در این میان برخی احزاب، گروهها و حامیان دولت اصلاحات آتشبیار معرکه بودند و به گونهای کنشهای عملیاتی خود را افزایش داده بودند که گویا در نظر داشتند تجمعات را به سمت بیت رهبری بکشانند.
در این زمینه همراهیها و هماهنگیهایی با خارج از کشور صورت گرفته بود، میزان هماهنگی و همراهی فتنهگران با سفارتخانههای بیگانه امری نبود که اصلاحطلبان بتوانند آن را انکار کنند؛ سفارت انگلیس از مدتها پیش از انتخابات ریاستجمهوری دهم، برنامههای ویژهای را برای این انتخابات تدارک دیده بود؛ ارائه کمکهای مالی بلاعوض در چارچوب دیپلماسی عمومی، نفوذ رابطان این سفارتخانه به ستادهای انتخاباتی نامزدهایی که براساس برآورد استراتژیستهای لندننشین از بالقوگی هنجارشکنی برخوردارند، ارتباطگیری با برخی افراد شناسایی شده و گسیل کارکنان سفارت به مکانهای اغتشاش و آشوب تنها بخش کوچکی از اقدامات مداخلهگرایانه سفارت انگلیس در ایام فتنه 88 بود. حسین رسام یکی از کارکنان سفارت انگلیس در دومین جلسه دادگاه متهمان براندازی نرم استراتژی دیکته شده به این سفارتخانه برای ارتباطگیری با افراد شناسایی شده را تشریح کرد و گفت: «سفارت انگلیس به دلیل سیاستهای خصمانهاش در ایران و ترس از افشای ارتباطگیری با منابع داخلی اقدام به ارتباطگیری از طریق کارکنان محلی میکند.»
در اوضاع فعلی با وجود آنکه بسیاری از افراد بازداشت شده و متهمان فتنه در دولتهای یازدهم و دوازدهم از سطح معاون رئیسجمهور، وزیر، معاون وزیر و حتی استانداران و فرمانداران به کارگیری شدهاند، اما همچنان رهبر معظم انقلاب از این دولت حمایت میکنند و تضعیف دولت را تحمل نمیکنند.
در چنین وضعیتی باز هم فتنهگران با جنگ روانی درصدند خطاهای خود در برجام و مشکلات به وجود آمده اقتصادی را به رهبری نسبت دهند. اصلاحطلبان به طور حتم در آینده اعتراف خواهند کرد که اگر حمایتهای رهبر معظم انقلاب نبود نمیتوانستند در سپهر سیاسی ایران کوچکترین فعالیتی داشته باشند، کما اینکه افراد و جریانهایی مانند، حسن شریعتمداری (از بنیانگذاران حزب جمهوری خلق مسلمان ایران در سال ۱۳۵۸)، حسینعلی منتظری(قائممقام رهبری تا سال 68)، یدالله سحابی(از مؤسسان نهضت آزادی ایران)، عزتالله سحابی (رئیس شورای فعالان ملی مذهبی) مهدی بازرگان (اولین نخستوزیر ایران پس از پیروزی انقلاب) پس از دورهای فعالیت به دلیل معاندت با انقلاب اسلامی نتوانستند درباره وارد فضای سیاسی ایران شوند.
اندکی وجدان لازم است! نظام از رفتارهای خلاف منافع ملی آنها گذشته است و آزادانه فعالیت در قالب ساختارهای سیاسی نظام را عهدهدار شدهاند و با صدای بلند هم از نبود دموکراسی و آزادی سخن میگویند!