در ميان واژههاي کليدي که در متن بيانيه راهبردي گام دوم انقلاب به کار گرفته شده و هر يک معنا و مقصودي را در ذهن مخاطب افاده ميکند، کليدواژه «نظريه نظام انقلابي» جايگاه ممتازي دارد؛ به نحوي که ميتوان از يک منظر به منزله دال مرکزي اين نوشتار مورد توجه قرار داد.
در نظريات انقلابي يکي از موضوعات مورد مناقشه تبديل جريان انقلاب به نهاد است. بیشتر کارشناسان و نظريهپردازان انقلاب معتقدند، انقلابهاي جهان پس از آرام نشستن موج انقلابي و سرنگوني رژيم استبدادي، در فرايند نظامسازي دچار استحاله شده و با فرا رسیدن «دوران ترمیدور» روحيه انقلابي خود را از دست داده و از جرياني انقلابي به نهادي محافظهکار تبديل ميشوند. در اين نگاه، فرايند تبديل انقلاب به نهاد، فرايند تبديل روحيه انقلابي به روحيه محافظهکاري است و «محافظهکاري قتلگاه انقلاب» است!
در اين ميان، ديدگاههاي متعددی براي جلوگيري از استحاله انقلاب مطرح شده که ميتوان از نظريات «انقلاب در انقلاب» و «انقلاب دائمي» ياد کرد. در اين نگاهها که به نوعي در ضديت با نهادگرايي و نظامسازي است، از حفظ شرايط انقلابي براي تداوم روحيه انقلابي ياد ميکند و تلاش دارد وضعيت جامعه را در شرايط سيال دوران انقلابي حفظ کند. اين در حالي است که حفظ اين وضعيت نه مطلوب است و نه ممکن! وضعيتي انقلابي وضعيتي ماندگار نيست، مرحلهاي موقت و براي عبور است که سرانجام بايد به مرحله نظامسازي ختم شود.
اما در اين ميان بزرگان انقلاب اسلامي براي مواجهه با آفت محافظهکاري و حفظ روحيه انقلابی در مرحله نظامسازي، نظريه «نظام انقلابي» را ارائه کردهاند. رهبر حکيم و فرزانه انقلاب اسلامي در بيانيه گام دوم انقلاب مينويسند: «انقلاب اسلامي پس از نظامسازي، به رکود و خموشي دچار نشده و نميشود و ميان جوشش انقلابي و نظم سياسي و اجتماعي تضاد و ناسازگاري نميبيند، بلکه از نظريه نظام انقلابي تا ابد دفاع ميکند.»
در اين الگو خصوصيات و ويژگيها و روحيه انقلابيگري فراتر از فرد، بايد در نظام سياسي نهادينه شود و اين نظام اسلامي است که حافظ اصلي تداوم انقلاب تا رسيدن به همه آرمانها خواهد بود. براي فهم نظريه بايد به اين نکته توجه کرد که سؤال از نظام انقلابي و اسلامي، سؤال از عنصر مقومي است که اگر در نظامي يافت شود، ميتوان آن را انقلابي ناميد و نبود آن موجب غير انقلابي بودن نظام خواهد بود. در تحليل الگوی نظام انقلابی نظرهای گوناگونی وجود دارد که اين نظرها را مبتني بر سه رويکرد ميتوان تقسيم کرد:
رويکرد اول رويکرد ساختاريـ کارگزاری است که بر اسلامي و انقلابي بودن ساختار و کارگزار تأکيد دارد و نظامي را اسلاميـ انقلابي ميداند که ساختار آن مبتني بر اسلام انقلابي بنا نهاده شده باشد. در درون اين ساختار سازوکار تعيين حاکم نيز بايد اسلامي و انقلابي باشد؛ به گونهای که افرادي با روحيه انقلابي در رأس قدرت قرار گيرند و مسئوليتها به چنين افرادي واگذار شود. همچنين، در نگاهي فراتر چگونگي فرايند تصميمگيريها و جهتدهيها به جامعه نيز بايد به تصميماتي انقلابي بينجامد.
در رويکرد دوم که رويکرد کارکردي است، آنچه ملاک و معيار سنجش قرار ميگيرد، نه تأکيد بر ساختارها و کارگزارها، بلکه توجه به کارکردهاست. از اين منظر سيستم و نظامي را ميتوان انقلابي ناميد که خروجيهاي آن را بتوان با الگوها و آموزههاي اسلام انقلابي تطبيق داد. نظامي را ميتوان نظام انقلابي دانست که تصميمات آن مقوم و بسطدهنده ارزشهاي انقلاب اسلامی، همچون استقلال، آزادی، مبارزه با فساد، تحقق و گسترش عدالت و رسيدگي به محرومان و مستضعفان باشد.
نگاه سوم که نگاه تکمیلی و تلفيقي است، رويکرد ساختاريـ کارکردي است، که لازمه انقلابي بودن نظام را وجود الگويي در ساختار تشکيل نظام از ملاک و معيار انتخاب حاکم تا سازوکار انتخاب حاکم و معيار تصميمگيري ميداند و از طرفي بر کارکرد و کارآمدي تأکيد ميکند.
اين نظر از طرفي بر اين باور است که هدف از تشکيل نظام اسلامیـ انقلابی آماده شدن زمينه براي برخورداري از رفاه مادي و رشد و کمال معنوي است و اگر حکومت در اين زمينه ناکارآمد باشد، مشروعيت خود را از دست خواهد داد و از طرفي معتقد است ايجاد چنين جامعهاي که هم رفاه مادي تأمين شود و هم رشد و تعالي معنوي، جز از طريق ساختار اسلاميـ انقلابی محقق نخواهد شد و رسيدن به اهداف انقلاب اسلامي بدون شکلگيري ساختار نظام انقلابی ادعايي بيش نخواهد بود.
آنچه مشخص است نظریه سوم ترسیمکننده الگويی است که رهبر حکیم انقلاب اسلامی از طرح نظریه نظام انقلابی در ذهن دارند. به همین دلیل، از نگاه ایشان «نظام اسلامي عبارت است از اينكه، اولاً؛ قسط اسلامي و احكام اسلامي در جامعه تحقق پيدا كند. ثانياً؛ افراد صالح و شايستهاي متصدي و مباشر اين كار باشند (بدون وجود افراد شايسته و صالح، امكان ندارد احكام اسلامي و قسط اسلامي در جامعه پياده شود). ثالثاً؛ اعتماد و باور و قبول مردم و رابطه مستحكم ميان اين مجموعه خدمتگزار و مردم بايد وجود داشته باشد. هر كدام از اين سه پايه اگر كم باشد، فلسفه حكومت اسلامي تحقق پيدا نخواهد كرد. اگر ما هدف خود را اجراي قسط اسلامي و تحقق احكام اسلامي قرار نداديم و باور و ايمان خود را به اهداف ديگري متوجه كرديم، اين نظام اسلامي حفظ نخواهد شد و اصلاً نظام، اسلامي نيست.»(20/8/1381)
در کلام معظمله انقلاب، یعنی نظام انقلابی، نظامی با هدفهای انقلاب، با حرکت انقلابی، با جهتگیری انقلاب! و «برای تحقق آن یک دستگاه مدیریّتی لازم دارد که آن میشود دولت انقلابی... دولتی که ارکان آن، انقلاب را از بن دندان باور کرده باشند و دنبال انقلاب باشند.» و ما اکنون در مرحله تشکیل دولت انقلابی قرار داریم. بنابراین مرحله پس از نظام انقلابی، ایجاد دولت انقلابی است و با عملکرد صحیح دولت انقلابی است که امکان تحقق مرحله چهارم تمدنسازی که تشکیل «جامعه انقلابي» است، محقق خواهد شد و در نهایت بستر برای تحقق «تمدّن انقلابی و اسلامی» نوین جهانی فراهم خواهد شد.
تلاش برای تحقق کامل نظام انقلابی، روح رسالتی است که جوانان مؤمن انقلابي به منزله مخاطبان اصلی «بیانیه گام دوم» بر عهده دارند و هم باید در مسیر نظریهپردازی و ارتقا و تکمیل بنیانهای نظری آن تلاش کنند و هم در نگاهی معطوف به عمل، در مسیر تحقق عینی آن گام بردارند.