رژيم صهيونيستي با هدف آغاز حملهاي گسترده و همهجانبه به نوار غزه، وارد درگيري ديگري در منطقه شد. گردانهاي مقاومت نيز با حملات موشكي پاسخ محكمي به صهيونيستها دادند. پس از گذشت سه روز از حملات وحشيانه رژيم صهيونيستي، آتشبسي ميان دو طرف با محوريت سازمان ملل و مصر برقرار شد و حماس نيز اعلام كرد اسرائيل بايد علاوه بر توقف تجاوز، به رفع محاصره غزه نيز متعهد شود. غزه از دوازده سال پيش در محاصره همهجانبه رژيم صهيونيستي قرار دارد.
در جنگي سه روزه حدود 600 موشك گردانهاي فلسطيني به مناطق اشغالي شليك و 361 موشك وارد حريم سرزمينهاي اشغالي شد كه در اين حملات چهار صهيونيست به هلاكت رسيدند و 31 فلسطيني نيز شهيد و 175 نفر زخمي شدند.
دلايل اصلي حملات رژيم صهيونيستي
الفـ فلسطينيان مدتهاست كه هر جمعه با برپايي تظاهرات در مرزهاي اشغالي، خواهان پايان محاصره غزه و حاكميت صهيونيستها در سرزمينهاي اشغالي هستند. اين اعتراضها با عنوان «جمعه خشم» هفته گذشته با واكنش تند سربازان صهيونيستي مواجه شد كه طي آن دو فلسطيني به شهادت رسيدند. در پي اين اقدام و شليك به افراد غير نظامي، گردانهاي قسام و مقاومت با حملات موشكي به اين اقدام صهيونيستها پاسخ دادند كه همين عامل سبب حملات گسترده صهيونيستها به نوار غزه شد.
بـ دومين دليل اين حملات را بايد جو انتخاباتي نتانياهو از پيروزي اخير خود و ارائه چهرهاي مقتدر در سايه تشكيل دولت جديد دانست؛ يعني نتانياهو با حمايتهاي آمريكا مترصد به رخ كشيدن قدرت خود در چارچوب حمله به غزه بود.
جـ رژيم صهيونيستي به دنبال ايجاد يا تست جنگ رواني براي حمله به لبنان با هدف نابودي قدرت موشكي حزبالله بود. به عبارت ديگر صهيونيستها قبل از اينكه به فكر جنگ با حزبالله باشند، خواهان تعيين تكليف نيروهاي مقاومت در غزه بودند كه اين امر به دو دليل صورت گرفت:
1ـ تحليل رفتن توان نظامي گروههاي مقاومت در غزه؛
2ـ در صورت حمله به لبنان و اجراي سناريوي جنگ گسترده با حزبالله از داخل فلسطين اشغالي(غزه) مورد هجوم قرار نگيرند.
دـ اين حملات پيامي روشن به ايران بود كه رژيم صهيونيستي حضور ايران را در سوريه نخواهد پذيرفت. براساس سناريوي صهيونيستها، ابتدا حمله به غزه، سپس لبنان و در مرحله آخر هدف قراردادن مواضع ايران در سوريه طرحريزي شده بود.
هـ دليل بعدي اين حملات آمادهسازي و در واقع امتياز گرفتن از فلسطينيها براي اجراي معامله قرن است. به هر حال تنها گروه يا گروههاي مخالف طرح معامله قرن جهاد اسلامي و حماس هستند. ساير گروههاي فلسطيني مانند فتح آماده دور جديد مذاكرات با صهيونيستها براي توافقي همچون اسلو در پوسته معامله قرن و به رسميت شناختن صهيونيستها هستند.
وـ پايان دادن به توافقات قبلي با حماس و تحميل مفاد جديد (امتيازهاي جديد) به گروههاي مقاومت دليل بعدي بود. براساس توافق قبلي، سوخترساني به نيروگاهها، پيشروي نكردن در نوار غزه و امتناع از ترور فرماندهان نظامي مورد توافق صهيونيستها بود؛ اما در جنگ اخير نه تنها اجازه سوخترساني داده نشد، بلكه عمليات ترور توسط صهيونيستها صورت گرفت و يكي از فرماندهان اصلي حماس به شهادت رسيد. صهيونيستها يكي از مفاد آتشبس را پايان محاصره غزه اعلام كرده بودند كه اين امر عملاً تاكنون اجرا نشده است و آنها مترصد بودند كه با تحميل جنگ، اين امتياز را به طور كامل لغو كنند. شايد به همين دليل صهيونيستها همواره در حملات خود به نوار غزه تونلهاي زيرزميني را هدف قرار ميدهند.
پيامهاي شكست صهيونيستها
با توجه به موارد فوق، چند نكته درباره پيامها و دستاوردهاي جنگ اخير مطرح ميشود:
1ـ توان موشكي بالا و پيشرفته مقاومت: در جنگ اخير سه شاخصه در بحث موشكي بيش از همه نمود داشت:
ـ مكان شليك به گونهاي طرحريزي شده بود كه گويا نيروهاي مقاومت شهر موشكي زيرزميني دارند؛
ـ دقت اصابت و تهديد عملي؛
ـ رونمايي از موشكهاي جديد. در درگيريهاي اخير، سرايا القدس (شاخه نظامي جهاد اسلامي) از موشك جديد بدر 3 رونمايي كرد كه براي اولين بار به منظور هدف قرار دادن شهر عسقلان از آن استفاده شد. همچنين منابع صهيونيستي پيش از درگيري سال 2014 اعلام كرده بودند كه در نوار غزه حدود 11 هزار تير انواع راكت و موشكهاي كوتاهبرد، ميانبرد و برد بلند وجود داشته است. برآورد فعلي صهيونيستها از توان راكتي و موشكي مقاومت غزه حدود 5 تا 6 هزار تير از انواع مختلف مثل قسام با برد 10 كيلومتر و ايام 302 با برد 200 كيلومتر است.
2ـ قدرت پوشالي سامانه گنبد آهنين: سيستم پدافندي گنبد آهنين براي مقابله با راكتهاي كوتاهبرد و گلولههاي توپ، خمپاره و انواع راكتهاي توپخانهاي و اهدافي كه زير 10 هزار متر پرواز ميكنند، ساخته شده است. تمركز آتش در حجم بالا در يك نقطه، به طور مشخص به تسليم شدن سامانه مورد نظر منجر شده و سبب ميشود تعدادي از موشكها از سپر سامانه دفاعي عبور كنند. در اين ميان، آمار راكتهاي پرتابشده نشان ميدهد كه اين سامانه توان رهگيري اين موشكها را در حجم وسيع ندارد.
3ـ ضعف در بازدارندگي: صهيونيست به خوبي نشان داد كه مانند جنگهاي گذشته توان بازدارندگي يا پدافندي را در مقابل نيروهاي مقاومت ندارد. اين امر چنانچه در مقياس وسيعتري از محدوده جغرافيايي رخ دهد (مثلاً جنگ با حزبالله) ملموستر خواهد بود. بايد توجه داشت كه توان موشكي حزبالله از نظر دقت، قدرت تخريب، برد و سرعت در مقايسه با مبارزان فلسطيني شرايط بسيار بهتري دارد. در نتيجه عمق بازدارندگي صهيونيستها در شرايط كنوني ضعيفتر از آن چيزي است كه در واقعيت مشاهده ميشود؛ به گونهاي كه حتي اين رژيم در برابر بادبادكهاي مقاومت قابليت دفاعي ندارد و به دليل نبود عمق راهبردي بايد به هر قيمتي مانع از ورود نيروهاي دشمن به قلمرو خود شود و تلاش كند تا به سرعت صحنه نبرد را به قلمرو دشمن بكشاند.
4ـ هماهنگي نيروهاي مقاومت در عمليات: در جنگ اخير تقسيم كار خاصي ميان گروههاي فلسطيني در راستاي اهداف موجود صورت گرفته بود؛ به گونهاي كه گردانهاي مربوط به جهاد اسلامي در شليك موشكها نقش اصلي را بر عهده داشتند و نيروهاي حماس، آماده مقابله زميني بر اساس حمله احتمالي صهيونيستها بودند؛ البته اين تقسيم كار از مدتها پيش ميان گروههاي فلسطيني وجود داشت؛ به گونهاي كه حماس، امور سياسي نوار غزه و جهاد اسلامي در صحنه نظامي فعاليت داشتند.
در مجموع عمليات صهيونيستها در نوار غزه نشان از هيمنه پوشالي اين رژيم دارد كه برخلاف جنگهاي چهارگانه با اعراب توان مقابله با جنگ هوشمند طرف مقابل را نخواهد داشت. اصل بنيادين در سياست دفاعي صهيونيستها، حفظ توانايي بازدارندگي توانمند براي جلوگيري از حملات دشمنان بالقوه اين رژيم است كه بنا بر دكترين امنيتي و راهبرد دفاعي خود، نبايد حتي در يك جنگ هم شكست بخورد. بنا بر اين اصل صهيونيستها ناچار بودند قبل از اعلام شكست، آتشبس با نيروهاي مقاومت را بپذيرند و حداقل در اذهان عمومي به فرايند شكست جنبهاي پيروزمندانه داده باشند.