چند صباحي است كه در سوريه دوباره بر طبل جنگ زده شده و اين بار ارتش سوريه خود را براي آزادسازي آخرين مقر تروريستها، يعني ادلب آماده ميكند. حملات هوايي به مواضع تروريستها طي روزهاي گذشته ميتواند زمينهساز حملات گسترده آينده باشد. اكنون با توجه به مسائل پيش رو، بايد به چند پرسش پاسخ داد. اهميت استراتژيك ادلب چيست؟ آيا امكان آزادسازي آن با همراهي بازيگران تأثيرگذار ديگر وجود دارد؟ اين امر چه نقشي در تحولات آينده سوريه دارد؟
در پاسخ بايد گفت، ادلب از چند جهت استاني مهم و داراي ارزش راهبردي است:
1ـ ادلب منطقهاي استراتژيك در شمال غربي سوريه است كه دسترسي استانهاي شمالي و شرقي را به استانهاي ساحلي لاذقيه و طرطوس فراهم ميكند. اين امر از آن رو اهميت دارد كه مسير كريدور شمال به غرب سوريه براي رسيدن به درياي مديترانه است. همچنين وجود بندرگاههاي مهم در لاذقيه و طرطوس به ويژه براي روسيه كه پايگاههاي نظامي دارد، به دليل همجواري با ادلب داراي مختصات نظامي و استراتژيك است.
2ـ وسعت استان ادلب به اندازه لبنان است و اين دسترسي خاصي از سوي اين استان به استانهاي همجوار به ويژه استانهاي مركزي است.
3ـ تركيه به دنبال ايجاد منطقهاي حائل در شمال سوريه است و منطقه مزبور در استان ادلب در نظر گرفته شده است. همچنين براساس مدل برگرفته از امپراتوري عثماني، تركيه ادلب را متعلق به خود ميداند. بنابراين ارتش سوريه قبل از آنكه وارد درگيريهاي سياسي يا حتي نظامي شود، مترصد آزادسازي اين استان است.
4ـ در ادلب شمار زيادي از گروههاي تروريستي حضور دارند كه همين تنوع گروهها سبب اختلافات گسترده در زمينه مبارزه يا مصالحه شده است. اكثريت گروهها در اين استان به تركيه وابسته بوده و با هدايت سازمان اطلاعات اين كشور(ميت) سازماندهي شدهاند. هرچند برخي گروهها همچون احرارالشام به قطر وابسته هستند و مناطق گستردهاي را نيز در اختيار دارند.
5ـ ادلب استاني است كه بيشترين گرايشهاي وابسته به وهابيت در آن حضور دارند و اكثريت افراد آن داراي گرايشهاي افراطي نسبت به ديگر اديان به ويژه شيعيان هستند.
اما در مورد امكان آزادسازي ادلب با همراهي ساير بازيگران نيز بايد به دو نكته توجه كرد:
1ـ ادلب بر اساس قرارداد آستانه 4 جزء مناطق كاهش تنش و شمول آتشبس است و چنانچه عمليات خاصي در آن صورت بگيرد، بايد با همكاري سه كشور ايران، روسيه و تركيه باشد. در اين ميان، تركيه بنا بر دلايل ذكر شده مخالف عمليات نظامي براي آزادسازي ادلب است و همچنان بر توافق سياسي موجود تأكيد دارد.
2ـ تجميع منافع در عمليات پيش رو براساس منافع گسترده بازيگران تاحدودي سخت به نظر ميرسد. از سوي ديگر، وجود گروههاي تروريستي در اين استان و تهديد بالقوه براي استانهاي مركزي و مجاور آزادسازي ادلب را بيش از پيش ضروري كرده است. در نتيجه دوگانگي منافع موجود را بايد عاملي در جهت كند شدن عمليات پيش رو در نظر گرفت.
در رابطه با تأثير آزادسازي ادلب در تحولات آتي سوريه نيز بايد به چند نكته توجه كرد:
1ـ در صورت آزادسازي ادلب تهديدات امنيتي سوريه كاهش مييابد و همين امر عاملي در جهت ارتقاي امنيت ملي و عدم كنش ميان سوريه و ساير بازيگران، همچون تركيه به دليل سلطه سرزميني است.
2ـ دولت سوريه در آينده با دست پُر در مذاكرات سياسي حضور خواهد داشت و همين عاملي در برآورده شدن امتيازهاي موجود در برابر امتيازهاي دلخواه طرفين ميشود.
3ـ با توجه به اينكه ادلب آخرين مقر تروريستها است، با آزادسازي آن دولت سوريه از حالت نظامي خارج شده و بر اولويتهاي ديگر خود در ابعاد سياسي، اقتصادي و بازسازي ويرانيهاي ناشي از هشت سال بحران تحميلي تمركز ميكند.