در حوزه اقتصاد دانشبنیان و مباحث اقتصادی تحلیلهای خوبی دارد. به واسطه حضور در دانشگاه امام صادق (ع) کارهای پژوهشی زیادی به ویژه درباره آیندهاندیشی اقتصاد ایران انجام داده است. این بار هم فرصتی شد تا در خدمت آقای دکتر عادل پیغامی، اقتصاددان و عضو هیئتعلمی دانشگاه امام صادق (ع) باشیم تا مزایا و مضرات وابستگی بخشی از درآمد ارزی کشور و عمده هزینه جاری دولت به نفت در جمهوری اسلامی را بررسی کنیم. در ادامه با ما همراه باشید.
* بفرمایید نفت در اقتصاد ایران چه جایگاهی دارد که وسیله تحریم و فشارهای اقتصادی کشور از سوی آمریکا قرار میگیرد؟
نفت یکی از منابع راهبردی است. در کل سوختهای فسیلی جزو منابع راهبردی کشورهاست. بالطبع بازار آن و تأثیراتی که بر تولید و خلق ارزش محصولات صنعتی دارد، یکی از مهمترین نهادهها محسوب میشود. وقتی هم که مشتقات بازار نفت را به آن اضافه کنیم، طبیعتاً در حوزه صنایع گوناگون نقش نفت و مشتقاتش بسیار زیاد خواهد بود. در اقتصاد ایران حضور نفت با توجه به ساختار دولتی اقتصاد کشور، به برخی تحولات در سده اخیر منجر شده است، از جمله مشکلاتی مثل بیماری هلندی، یعنی بخشی از اقتصاد کشور نسبت به سایر بخشها به نوعی رشد سرطانی داشته است؛ اما نمیشود از نقش مثبت درآمدهای نفتی در کشور غفلت کرد. این درآمدها فی نفسه بد نبوده؛ ولی بحث نحوه استفاده از آن مطرح است. بیشتر وقتها دولتها از این درآمدها به خوبی استفاده نکرده و نتیجه این شده که اقتصاد کشور یک اقتصاد مردمی تلقی نشده است.
* نفت چه حجم و چه درصدی از اقتصاد ایران را به خود اختصاص داده، اساساً چه درصدی از اقتصاد ایران ممکن است با تحریمهای نفتی آسیب جدی ببیند؟
معمولاً در اذهان مردم نسبت به درآمدهای نفتی این تصور وجود دارد که فکر میکنند اگر درآمد نفتی بین همه مردم تقسیم شود و هر ایرانی سهم خود از درآمد نفتی را دریافت کند، در سال شاید مبلغی بیشتر از مثلاً ۱۰۰ میلیون تومان گیرش بیاید. برخی هم احساس میکنند ۸۰ درصد اقتصاد ایران وابسته به نفت است و با همین بزرگنماییها از سهم نفت در اقتصاد ایران، عملیات روانی دشمن درباره اینکه صادرات نفت را صفر کنند در ذهن بخشی از مردم و حتی مسئولان تقویت میکنند و به آن دامن میزنند؛ یعنی تداعی میشود که ما هرچه داریم وابسته به صادرات نفت خام و واردات است و دشمن اگر نفت را تحریم کند دیگر چیزی از اقتصاد ایران باقی نمیماند؛ چون اقتصاد ایران چیزی جز نفت ندارد. این تصوری رایج و غلط است. متأسفانه برخی رسانهها و نخبگان به همین دامن میزنند؛ اما درست این است که ما باید حجم درآمد نفتیمان را نسبت به جیانپی یا تولید ناخالص ملی بسنجیم. ما طبق دلار با نرخ برابری قدرت خرید اگر حساب کنیم، درآمد ملی ما و تولید ناخالص ملی ما چیزی بالغ بر ۱ تریلیون و ۶۰۰ میلیارد دلار است؛ اما اگر با برابری قدرت خرید در برابر دلار هم حساب نکنیم، چیزی بالغ بر ۸۰۰ میلیارد دلار حجم تولید ناخالص ملی کشور ایران است. مستحضر هستید که ما در بهترین حالت به طور میانگین متوسط فروش نفتمان چیزی حدود ۵۰ میلیارد دلار است. سال قبل ۴۳ میلیارد دلار بود و با این قیمتها و با این تحریمها چه بسا فروش نفت ما از این عدد هم کمتر خواهد شد؛ اما همان میانگین ۵۰ میلیارد دلار را که ملاک قرار دهیم، حجم نفت از تولید ناخالص ملی ایران تقریباً چیزی حدود یک شانزدهم است. آنچه سهم نفت در اقتصاد ایران نامیده میشود، در واقع یک شانزدهم است. هر چند که ما این رقم را بعدها در زنجیره ارزش دارای اثراتی میدانیم و تأثیر خودش را میگذارد؛ اما در کل در اقتصاد ایران نفت بیش از این اثر ندارد. حالا اگر یک شانزدهم اقتصاد ایران دچار مشکل شود، چه مقدار اثر بر کل اقتصاد ایران دارد؟ این اثرات صرفاً منفی نیست. در بررسی هزینه و فایده باید به فایدههای این امر هم توجه کرد که در کوتاهمدت ممکن است اثرات منفی داشته باشد؛ اما در بلندمدت و میانمدت کفه فایده به کفه ضرر و منافع آن بر مضراتش خواهد چربید و این چیزی است که همیشه کارشناسان اقتصادی از دهههای گذشته میخواستند.
*همانطور که اشاره کردید علیرغم سیاستهای کلان نظام، دولتها همواره به نفت وابستهتر شدند؛ بنابراین به نظر میرسد این کاهش درآمد خامفروشی برای دولتها خیلی مطلوب نیست. علت این مسئله چیست؟
واقعیت این است که اقتصاد ایران به نفت وابسته نیست. یک شانزدهم اقتصاد ایران نفتی است؛ اما مسئله اینجاست که بودجه جاری دولت ما به نفت بسیار وابسته است؛ یعنی دولت ما به نفت وابستگی بسیار زیادی دارد و اقتصاد دولتی ما به نفت وابسته است. طبیعتاً وقتی ۸۰ درصد بودجه جاری دولت نفتی است، دولتها دغدغه درآمدهای مالیاتی ندارند. دچار فساد هم میشوند و صد البته ریخت و پاش و بینظمی مالی هم رخ میدهد. دوره آقای احمدینژاد دوره بالاترین درآمدهای نفتی بود و دوره بعد از برجام هم درآمدهای ما افزایش یافت که نتیجه آن واردات گسترده بود.
وابستگی به درآمدهای غیر نفتی میتواند عامل پیشرفت و رشد اقتصادی باشد. به زبان ساده، دولتی که به درآمدهای مالیاتی وابسته است؛ بالطبع از هر گونه افت و خیز تولیدکننده و بخش مالیاتدهنده متأثر و نسبت به آن بسیار حساس است و وقتی بشنود کارخانههایی تعطیل شده یا خللی در کار مالیاتدهنده ایجاد شده و ببیند که بخشی از درآمدهای مالیاتی خودش مختل شده است، همه توان خود را برای اینکه با مشکلات تولیدکننده و مالیاتدهنده مقابله کند بهکار میگیرد؛ بنابراین ظرفیتهای خالی در تولید نمیگذارد و تولید ملی را رونق میدهد، اگر ما در بودجه درآمدهای نفتی نداشته باشیم، دولتها مردمی و نسبت به زندگی مردم و رونق فضای کسبوکار حساس میشوند. چرا فضای کسبوکار در ایران جزو بدترین شاخصهاست؟ زیرا دولت خود را از شکلگیری کسبوکار در اقتصاد منتفی نمیداند؛ در حالی که اگر درآمد خامفروشی نباشد مجبور است درآمدهای خود را به این سمت ببرد. اگرچه در میانمدت این کاهش فروش نفت ما توسط دشمن انجام شده، به نفع ایران است؛ چیزی که اقتصاددانها همیشه در طول ۵۰ سال گذشته گفتهاند که ای کاش اقتصاد دولتی ایران از نفت رهایی یابد و دولت به سمت مردم بیاید.
* برای عبور از بودجه نفتی و رسیدن به این موضوع که شما فرمودید، راهکار چیست؟
به طور طبیعی راهکار این است که دولت فارغ از اینکه دشمن بتواند تحریم نفتی بکند یا نه، نسبت به ساختارهای مالی خودش تغییراتی اساسی داشته باشد؛ البته چنین عقلانیتی در دولت حاضر دیده نمیشود! دولت باید نسبت به ساختارهای هزینهای خود و درآمدی نگاه متفاوتی بیابد و آن را تغییر دهد. همچنین بسیاری از مالیاتهایی را که نمیگیرد و باید بگیرد، پیگیری کند. همچنین از ناکارآمدیهای شرکتهای دولتی کاسته و انقلابی درباره کارآمدی این شرکتها ایجاد کند و در حوزه مصرف انقلابی در خود پدید آورد. بسیاری از مشکلات ما در کشور ناشی از این است که به اقتصاد درونزا و تولید ملی از سوی دولت بیتوجه هستیم. اگر این محقق شود هم خود دولت منتفع خواهد شد و هم در حوزه اشتغال و تولید به رونق خواهیم رسید.
* برای رهایی از معضل خامفروشی نفت چه راهکارهایی وجود دارد؟
اولین بحث در حوزه نفت این است که میزان استاندارد استخراج و استفاده بهینه از چاهها و نیز عمر مفید آنها باید افزایش پیدا کند که این به ویژگیهای فنی و مهندسی برمیگردد. در واقع باید به این سمت برویم که بیشترین ضریب بازیافت را از چاههای نفت خودمان داشته باشیم. دوم به این مربوط است که ما باید درآمد نفتمان را که در واقع فروش سرمایه است دوباره در سیکل سرمایهگذاری ببریم و به سرمایه جدید تبدیل کنیم و نباید از آن به عنوان درآمد نفتی یاد کنیم. اینها در واقع به شکل سرمایه است که باید تبدیل به سرمایه دیگری شود. از طرفی، در شاخصهای عدالت بین نسلی هم باید بازنگری کنیم و بدانیم این سرمایه مربوط به همه نسلهاست و ما اجازه نداریم تمام اینها را از بین ببریم؛ بنابراین باید منافع حاصل از آن را صرف کشور بکنیم نه اینکه بسوزانیم؛ البته تلاشهایی مثل صندوق توسعه ملی و صندوق ذخیره ملی شده؛ اما متأسفانه دولتها به آن پایبند نیستند. ورود به مسئله سرمایهگذاری در حوزه صنایع نفت و صنایع پاییندستی و مشتقات نفت برای ما ارزش افزوده ایجاد میکند. تبدیل نفت به مواد پتروشیمی این ارزش افزوده نیست، بلکه حلقه اول تبدیل است و باید تا انتهای زنجیره تولید این امر گسترش یابد.
گفت و گو از علیرضا جلالیان