«ارزش افزوده» عبارت است از افزايش ارزشِ پولي كالا طي انتقال از يك مرحله از توليد به مرحله ديگر. از نظر محاسباتي، ارزش افزوده عبارت است از تفاوت بين ارزش محصول توليد شده با مجموع ارزش مواد اوليه و ملزومات و كالاهاي نيمهساختهاي كه در توليد آن به كار رفتهاند. به عبارتي ديگر، به ارزشي كه در فرايند توليد به ارزش كالاهاي واسطهاي افزوده ميشود، ارزش افزوده گفته ميشود. اين مفهوم به فرايند توليد مربوط است و نه به كالاي خاص.
اين امر از ثروت اضافهاي كه شركت از طريق فرايند توليد يا ارائه خدمات ايجاد ميكند با كسر نهادههاي واسطه (مثل هزينه خريدها) از عايديها به دست ميآيد.
براي نمونه چنانچه قيمت تمام شده يك قرص نان را كه شامل آرد، دستمزد، اجاره محل نانوايي و ... است، از قيمت فروش يك قرص نان كم كنيم، به ارزش افزوده يك قرص نان دست پيدا خواهيم كرد.
محاسبه ارزش افزوده به منظور پرهيز از احتساب مضاعف صورت ميگيرد. به اين معنا كه ارزش كالاها و خدماتي كه به عنوان دادههاي واسطه يك فعاليت به كار گرفته ميشود، به نوبه خود ستانده يك فرايند توليد بوده و لازم است از ستانده اين فعاليت كسر شود تا ارزش افزوده آن به دست آيد.
به اين ترتيب، ارزش افزوده ناخالص عبارت است از ارزش ستانده منهاي ارزش مصرف واسطه و ارزش افزوده خالص عبارت از ارزش افزوده ناخالص منهاي مصرف سرمايه ثابت.
ارزش افزوده ايجاد شده در شركت بين افراديكه در ايجاد آن سهيم بودهاند، توزيع ميشود. به عبارت ديگر، ارزش افزوده به صورت دستمزد براي كاركنان، استهلاك براي سرمايهگذاري مجدد تجهيزات، سود براي شركت، ماليات به دولت و... تسهيم ميشود.
پس بايد دقت كرد هميشه «ارزش افزوده» مساوي با «سود» نيست. اينكه اين سود، شرعي يا قانوني است يا تا چه اندازه آن قابل قبول است، محل بحث ما نيست؛ اما به طور كلي فقيهان، سود حاصل از اين كار (ايجاد ارزش افزوده) را شرعي ميدانند و تنها در جزئيات آن اختلاف است.
سود عبارت است از فروش خالص منهاي هزينهها (شامل هزينههاي پرسنلي) كه به مديريت تعلق دارد. اين طرز تفكر اين احتمال را ميدهد كه ميان مديريت و شاغلان تضاد منافع به وجود آورد، در حالي كه ارزش افزوده برابر است با فروش خالص منهاي ارزش مواد و خدمات خريداري شده از خارج كه به مديران و شاغلان تعلق ميگيرد. چون ارزش افزوده منافع مشترك مديريت و شاغلان است؛ از اين رو اين دو گروه را به يكديگر نزديك ميكند.
ارزش افزوده در هر يك از سطوح واحد اقتصادي، طبقه (متشكل از چند واحد اقتصادي داراي فعاليت مشابه)، گروه (متشكل از چند طبقه)، بخش (متشكل از چند گروه)، قسمت (متشكل از چند بخش) و بالاخره كل اقتصاد (شامل كليه قسمتهاي اقتصادي) قابل محاسبه است.
براي محاسبه ارزش افزوده سه روش به شرح زير وجود دارد:
1ـ روش توليد يا تفريق، 2ـ روش توزيع يا جمع، 3ـ روش مصرف (هزينه).
شايان ذكر است، روشهاي توليد و توزيع در سطوح مختلف، از واحد اقتصادي تا كل اقتصاد قابل محاسبه است؛ اما روش مصرف تنها در سطح اقتصاد كلان قابل اندازهگيري است.
ماليات بر ارزش افزوده نيز اصلاحيهاي است كه در نظام دريافت ماليات اجرا شده است. با اين طرح ديگر توليدكنندگان زير فشار پرداخت مبالغ بالاي مالياتي قرار نميگيرند.
پس در اين حالت (ماليات بر ارزش افزوده) ماليات سنگيني كه بايد از توليدكننده دريافت شود، بين تعداد بسياري از مصرفكنندههاي آن كالا تقسيم ميشود. گفتني است، مبلغ اضافه شده به عنوان ماليات چندان بالا نخواهد بود.