وقتي نام ابر قدرت به كار ميرود، به طور معمول نام آمريكا به ذهن متبادر ميشود؛ كشوري كه با قدرت نظامي و اقتصادي خود كشورهاي ضعيفتر را به پيروي از سياستهاي خود مجبور كرده است؛ اما آيا منحني اقتدار اين ابرقدرت در حال حاضر روندي صعودي دارد يا رو به افول است؟
شواهد فراواني دال بر فرسايش قدرت سخت و نرم آمريكا در نيم قرن اخير وجود دارد. پس از جنگ جهاني دوم، ايالات متحده به دليل پيروزي در جنگ عليه اردوگاه نازيسم و به دست گرفتن رهبري مقابله با تماميتخواهي كمونيسم، به جايگاه قابلملاحظهاي در صحنه جهاني دست يافت؛ اما با گذشت زمان، منحني قدرت آمريكا در حال تجربه روندي نزولي است.
بيشك رفتار دوگانه و فريبكارانه سياستمداران آمريكايي نيز سبب بيآبرو شدن ليبرال دموكراسي كه پايه و اساس تمدن غرب است، شده و هم موجب شده تا ملتها و دولتهايي كه تا ديروز متحدان گوش به فرمان بودند، امروز با مواضع سياستمداران آمريكا به صورت صريح مخالفت كنند؛ حتي افرادي مانند فوكوياما كه تا چند سال پيش وضع آمريكا را «نقطه نهايي تكامل تاريخي بشر» ميناميد، امروز سخنان قبلي خود را پس گرفته و مطالبي بيان ميكنند كه نشانگر ضعف و افول آمريكا و ليبرال دموكراسي است.
با نگاهي به برنامههاي چهل ساله آمريكا عليه جمهوري اسلامي ايران و ناكامي در آنها، بهتر ميتوان درك كرد كه وضعيت آمريكا در حال حاضر چگونه است. عمده فعاليتهاي آمريكاييها عبارت بود از: 1ـ فشار مستمر اقتصادي براي توليد نارضايتي اجتماعي و اقتصادي كه چند سالي است مدنظر آمريكاييها قرار گرفته و به شدت براي آن برنامهريزي و هزينه ميكنند. 2ـ حمله به باورها و هويت ديني و سياسي به منظور جايگزيني سبك زندگي آمريكايي به جاي سبك زندگي اسلامي، سالها پيش از حمله به اقتصاد شروع شده است. 3ـ تشكيل هستههاي ذينفوذ در داخل كه از ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي جزء اقدامات شيطان بزرگ بوده و در اين راه از هيچ كوششي دريغ نكرده است. 4ـ از كار انداختن بازوهاي توانمند نظام. اگر چه در ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي تلاش دشمنان براي جلوگيري از گسترش انقلاب در جهان بود، امروز به دنبال قطع كردن يا حتي ضعيف كردن بازوهاي توانمند انقلاب اسلامي در منطقه و جهان هستند؛ چرا كه حضور منطقهاي جزو عناصر قدرت و امنيت ايران است و عقبه راهبردي كشور محسوب ميشود. 5ـ شكستهاي پي در پي در منطقه كه به تعبير رهبر معظم انقلاب امروز منطقه به نمايشگاهي از شكستهاي آمريكا تبديل شده است؛ در عراق، سوريه، افغانستان، يمن و...
دو مقوله اقتصاد و قدرت نظامي ايالات متحده كه زبانزد خاص و عام است در حال حاضر چه وضعيتي دارند؟
به گفته شيكاگو اينترپرايز درباره بدهي 20 تريليون دلاري آمريكا، بسيار دشوار خواهد بود اگر كسي بخواهد معناي بدهي 20 تريليون دلاري آمريكا را درك كند؛ اما ميتوان با مثالي توضيح داد كه اين بدهي عظيم به چه معناست. اگر بدهيهاي آمريكا را با اسكناسهاي 1 دلاري نشان دهيم و آنها را كنار هم قرار دهيم، طول مجموع اين اسكناسها به اندازه 10 مرتبه رفت و آمد از زمين به خورشيد خواهد بود! همچنين اگر بخواهيم سهم هر آمريكايي را از بدهيها نشان دهيم، با توجه به اينكه اين كشور 325 ميليون نفر جمعيت دارد، هر آمريكايي به طور متوسط 60000 دلار بدهي دارد!
در بعد اقتصادي بعيد به نظر ميرسد رئيسجمهور عجيب و غريب آمريكا بتواند راهي براي نجات از بدهي نجومي 20 تريليون دلاري و كسر بودجه 800 ميليارد دلاري پيدا كند. در بعد نظامي نيز نشريه نيويورك تايمز چندي پيش در گزارشي، نتايج بررسيهاي كميسيوني دو حزبي در كنگره آمريكا را منتشر كرد كه نشان ميدهد برتري نظامي جهاني اين كشور از دست رفته است.
يورونيوز هم گزارشي امنيتي را كه در كنگره آمريكا قرائت شده منتشر كرد كه نشان ميدهد ايالات متحده در جنگهاي آينده توان مواجهه با بيش از يك كشور را ندارد و ممكن است در رويارويي با هر كدام از كشورهاي چين و روسيه بازنده جنگ باشد.
اين گزارش همچنين نتيجهگيري ميكند كه ايالات متحده به دليل كاهش برتري نظامي تاريخي خود دچار بحران امنيت ملي شده و وزارت دفاع اين كشور نه از نظر مالي و نه از جنبه راهبردي توان پيروزي در جنگهاي چندجانبه را نخواهد داشت. از جمله مواردي كه ميتوان به آن اشاره كرد عبارتند از: افسردگي و ترديد شديد سربازان آمريكايي، كمبود نيروي انساني و مستهلك شدن تجهيزات نظامي آمريكا.
اگر چه در داخل كشورمان هنوز تعدادي به «ما ميتوانيم» اعتقادي ندارند و با نگاه تمسخرآميز از كنار توانمنديهاي داخلي عبور ميكنند، قاطبه افراد به ويژه جوانان كشورمان به وعده پيروزي كه از سوي پير جماران داده شده اعتقاد دارند؛ آنجا كه فرمودند: اسلام سنگرهاي كليدي جهان را فتح خواهد كرد.