سيره اهل بيت(ع) در مواجهه با مخالفان و منتقدان، مشي و مرامي ممتاز برآمده از روحيه جوانمردي است كه در طول تاريخ همه وجدانهاي زلال و انساني را به وجد آورده است. اين الگو سطح توقع را از شيعيان ايشان بالا برده و انتظار آن است شاگردان مكتب اميرالمؤمنين(ع) به ويژه آنان كه بر مسند قدرت تكيه زده و صاحب مكنت و دولت هستند در همين مسير قدم بردارند.
سلوك امام خامنهاي در سه دهه رهبري بر جامعه اسلامي گواهي است بر اين حقيقت كه معظمله بر همين مرام قدم گذاشتهاند. در طول مبارزه و فعاليتهاي سياسي جريانها و افرادي بودند كه به دلايل مختلفي از قطار انقلاب پياده شدند و در صف مخالفان رهبري قرار گرفتند. برخي از اينان حتي با همه توان در برابر رهبري ايستادند و از هرگونه هجمه و تخريب و اتهام و افترا نسبت به شخص ايشان دريغ نورزيدند! اما رهبري از مواجهه مستقيم با آنها ابا داشتند و از حقوق فردي خود گذشتند!
انصاف و بزرگواري ايشان را ميتوان در پيامهايي كه به مناسبت مرگ برخي از اين مخالفان و منتقدان صادر نشده است مشاهده كرد. مهندس مهدي بازرگان رئيس تشكيلات غيرقانوني نهضت آزادي از جمله افرادي است كه دو دهه پاياني عمر خود را در مخالفت با خط امام و رهبري گذراند و بارها از خط انصاف و عدالت در مواجهه با رهبري انقلاب خارج شد؛ اما اين مشي و مرام منجر نشد كه رهبري انقلاب در روز مرگ او از صدور پيام تسليت دريغ ورزد. در بخشي از اين پيام آمده است:
«جناب آقاي دكتر يدالله سحابي، درگذشت مرحوم آقاي مهندس مهدي بازرگان را به جنابعالي و خانواده محترم آن مرحوم تسليت ميگويم. ايشان يكي از مبارزان ديرين با رژيم ستمشاهي و نيز از جمله پيشروان ترويج و تبيين انديشههاي ناب اسلامي با زبان و منطق و شيوه نوين بود و از اين رهگذر بيشك در چشم همه علاقهمندان به گسترش و رواج ايمان اسلامي در ميان طبقات تحصيلكرده در دوران خفقان و دينزدايي رژيم پهلوي، داراي شأن و ارزش به خصوصي بود. خداوند ايشان را مشمول رحمت و مغفرت و فضل خود قرار دهد و به تلاشهاي ايشان با چشم رضا و قبول بنگرد.» (5/11/1373)
نمونه ديگر در ماجراي درگذشت دكتر يدالله سحابي، ديگر بزرگ تشكيلات نهضت آزادي اتفاق افتاد كه باز هم رهبري با صدور پيام تسليتي افكار عمومي را شگفتزده كرد. در متن پيام تعابيري بهكار برده شده كه هيچ يك از منسوبان به نهضت آزادي گمان هم نميكرد آيتالله خامنهاي چنين تعابيري را در مورد سحابي بهكار ببرند:
«بسماللهالرحمنالرحيم، درگذشت مرحوم مبرور آقاي دكتر يدالله سحابي(ره) را به همه فرزندان محترم و به خاندان گرامي ايشان تسليت ميگويم. اين شخصيت كهنسال علمي و فرهنگي و سياسي، سالهاي درازي را با مجاهدت و جديت، به تلاشي صادقانه در راه آنچه بدان باور داشت مصروف كرد. همت اصلي او گماشته شده بود اولاً بر زدودن تهمت ناسازگاري دين و علم، كه انگيزههاي منحرفي موجب طرح مكرر آن از سوي عناصري ميگشت و نيز بر مردود شمردن پندار جدايي دين از سياست. در بخشهايي از سالهاي متمادي اين مجاهدت طولاني، وي به شيوههاي فرهنگي و در بخشهاي ديگري به شيوههاي سياسي روي ميآورد و سالها زندان در رژيم ستمشاهي، هزينه اين اقدام با اهميت بود.
مرحوم دكتر سحابي مردي با ايمان، باحقيقت، خوش روحيه و مقاوم بود. در دوران نظام جمهوري اسلامي پس از مقطعي كه وي از قواي مجريه و مقننه خارج شد، اختلاف برخي از ديدگاههايش با مسئولان كشور، وي را به وادي بيانصافي و غرضورزي سوق نداد. او مردي ديندار و متعبد و درست كردار بود. از خداي متعال مسئلت ميكنم كه رحمت و فضل خود را بر روح او ارزاني فرمايد و دوراني را كه او اكنون در آن به سر ميبرد، براي او دوران آسايش و برخورداري از مغفرت الهي قرار بدهد. بمنه و كرمه/ سيدعلي خامنهاي.»(24/1/1381)
شخصيت ديگري كه رهبري در مواجهه با آن وسعت نظر و انصاف و عدالتش را به خوبي ميتوان مشاهده كرد، مرحوم داريوش فروهر است. وي كه پيش از انقلاب در صف مبارزان عليه رژيم پهلوي قرار داشت، پس از انقلاب مدتي با انقلابيون همراه بود و از سال 1359 پس از آنكه در انتخابات رياستجمهوري موفقيتي حاصل نكرد، در صف مخالفان و منتقدان خط امام و نظام اسلامي قرار گرفت. فروهر كه دبيركل حزب ملت ايران و وزير كار دولت مهدي بازرگان بود، در اول آذرماه سال 1377 به طور مشكوكي به قتل رسيد و ماجراي قتلهاي زنجيرهاي در آن مقطع به چالش مهم دولت اصلاحات بدل شد.
رهبري در خطبههاي نماز جمعه همان سال، به تحليل ماجراي قتلها پرداختند و در مورد فروهر چنين گفتند:
«مرحوم فروهر قبل از انقلاب دوست ما بود؛ اول انقلاب همكار ما بود. بعد از پديد آمدن اين فتنههاي سال شصت دشمن ما شد؛ اما دشمن بيخطر و بيضرر. بيني و بينالله فروهر و همسرشـ اين دو مرحومـ دشمنان ما بودند؛ اما دشمنان بيضرر و بيخطر. اينها هيچ ضرري نداشتند. نه به جايي وابسته بودندـ كه ما آن را ميدانستيمـ (الآن كساني در داخل فعاليت ميكنند كه يقيناً به دستگاههاي خارجي وابستگي دارند؛ اما دستگاه با اينها كاري ندارد و به سراغ كسي ميرود كه واقعاً دشمنش بوده است) و نه اقتداري داشتند. حزبي با عناصر خيلي معدودي داشتند كه سالهاي متمادي اين حزب بود. اين چنين دشمني كه در داخل كشور هست، مرتب عليه نظام اطلاعيه هم ميدهد، ديگران هم ميگويند كه بله، در داخل ايران مثلاً آقاي فروهر اطلاعيه داد، داده باشد؛ اما كسي از مردم كه او را نميشناخت، كسي كه با او آشنايي نداشت، كسي كه تحت نفوذ و تأثير حرفهاي او نبود. ايشان معروفيتي در ميان مردم نداشت، نفوذي نداشت، دشمن بيخطري بود. انصافاً آدم نانجيبي هم نبود؛ البته ما دشمناني هم داريم كه انصافاً نجيب نيستند؛ اما مرحوم فروهر و مخصوصاً عيالش نه؛ آدمهاي نانجيبي نبودند.»
(18/10/1377)
بدون شك چنين مواجههاي با منتقدان و مخالفان را در كمتر شخصيت سياسي در روزگار ما ميتوان مشاهده كرد.