خط فقر حداقل درآمدي است كه براي زندگي در كشوري خاص در نظر گرفته ميشود.
كساني زير خط فقر در نظر گرفته ميشوند كه قادر به فراهم كردن نيازهاي اساسي خود، به ويژه اولين نياز كه سلامت جسم و تغذيه مناسب است، نباشند.
خط فقر مطلق عبارت است از مقدار درآمدي كه با توجه به زمينههاي فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و... جامعه مورد بررسي، براي تأمين حداقل نيازهاي افراد (غذا، پوشاك، مـسكن و...) لازم است يا حداقل شرايطي (حداقل ميزان درآمد، تحصيلات، مسكن و...) به شمار ميآيد كـه تـأمين نكردن آن موجب ميشود فرد مورد بررسي به عنوان فقير در نظر گرفته شود. اين روش تعيين خط فقر را روش نيازهاي اساسي نيز ميگويند.
خط فقر نسبي به صورت درصد معيني از درآمد جامعه (يا ميانگين درآمد جامعه) يا به شكل مرز درآمدي كه درصد معيني از افراد جامعه پايينتراز آن قرار ميگيرند، تعريف ميشود.
فقر به معناي ناتواني در تأمين نيازهاي اساسي زندگي از قبيل خوراك، پوشاك، مسكن، معيشت خانواده و... است. مفهوم نيازهاي اساسي بر حسب زمان و مكان متفاوت است و از حداقل نيازها براي زنده ماندن تا متوسط سطح زندگي را در بر ميگيرد. فقر موجب محدود شدن توسعه انساني ميشود و صدمات گسترده و طولاني مدتي بر جاي ميگذارد؛ بنابراين كاهش فقر از اهداف توسعه به شمار ميرود و در برنامههاي توسعه اقتصادي كشور بـا تأكيدي كه بر بسط و تحقق عدالت اجتماعي ميشود، اهميت مضاعف يافته است. در ماده ٩٥ قـانون برنامه چهارم توسعه، تكاليف متعددي براي كاهش فقر و نابرابري بر عهده دولت گذاشته شده است.
فقر همواره مسئلهاي جهاني است و ريشه گرفتاريها و عقبماندگيهاي بخش اعظم كره زمين، از جمله بخش مهمي از جامعه ما را تشكيل ميدهد.
يكي از ابزارهاي متعارف بررسي توزيع امكانات معيشتي بين گروههاي متعدد جامعه، بررسي سهم اين گروهها از هزينهها يا درآمدهاست؛ بدين منظور معمولاً خانوادهها بر حسب سطوح درآمد يا هزينه، از كمترين سطح به بالاترين سطح مرتب شده و سپس به ده گروه مساوي تقسيم ميشوند. دهك اول شامل كمبهرهمندترين ده درصد خانوارهاست و به همين ترتيب دهكهاي بالاتر محاسبه ميشود. اين امر نشاندهنده افزايش بهرهمندي خانوادههاست. چنانكه ثروتمندترين ده درصد خانوادهها در دهك دهم قرار دارند.
از جمله شاخصهاي سنجش اختلاف طبقاتي، نسبت هزينه در دهك بالا (ثروتمندترين) بـه دهك پايين (فقيرترين) است و هر چه اين نسبت بيشتر باشد، نابرابري بيشتر است.
مهمترين مشكلاتي كه استانهاي گوناگون كشور ما با آن مواجه هستند عبارت است از: توزيع نابرابر درآمدها، ناعادلانه بودن ميزان بهرهمندي اقشار آسيبپذير و محروم جامعه از يارانهها (توزيع غير هدفمند يارانههـا)، بهرهمندي نامطلـوب اقـشار كم درآمد جامعه از امكانات عمومي (اجتماعي، فرهنگي و آموزشي)، نبود نظام جامع و فراگير تأمين اجتماعي و... .
برخي سياستهاي توصيهاي به منظور اصلاح و بهبود مشكلات فوق بـه شرح زير قابل پيگيري است: نهادينه كردن امنيت غذايي، بهبود تغذيه مردم و ارتقاي سلامت جامعه، حمايت از اقشار آسيبپذير شامل بهرهمندي از بهداشت عمـومي، برخورداري از آموزش و پرورش عمومي و داشتن حداقل سرپناه قابل قبول، توجه به توسعه مناطق روستايي و محروم كشور به منظور رفع بيتعادليهاي منطقهاي و... .