صبح صادق >>  نگاه >> گزارش
تاریخ انتشار : ۰۲ تير ۱۳۹۸ - ۲۳:۱۶  ، 
کد خبر : ۳۱۵۶۴۹
گفتاري از حجت‌الاسلام محمد‌علي مروجي‌طبسي

 نفاق و بررسي انگيزه‌هاي آن در انقلاب نبوي(ص) 

نفاق پديده‌اي شوم و بيماري بسيار خطرناكي است كه حيات هر انقلابي را از درون تهديد مي‌كند. اين پديده سابقه‌اي به درازاي تاريخ بشريت دارد و در نهضت آسماني انبياء همواره به صورت چالشي جدي وجود داشته است. در دوران انقلاب اسلامي ايران نيز كم و بيش حوادث صدر اسلام تكرار شده است. بالطبع توجه به نوع تلقي و مواجهه پيامبر اسلام و تحليل موضع‌گيري قران كريم مي‌تواند راهگشاي حركت انقلاب اسلامي باشد. رويكرد رهبر كبير انقلاب اسلامي، امام خميني(ره) نيز مبتني بر الهام از منابع اصيل ديني مانند قرآن و سنت نبوي در تبيين و تحليل جريانات انقلاب اسلامي بوده است. بر اين اساس، يكي از مباحث سياسي مرتبط با جريان نفاق را در صدر اسلام پي مي‌گيريم. با ظهور اسلام و آغاز بعثت خاتم پيامبران(ص) مسئله نفاق مفهوم و جلوه تازه‌اي يافت؛ تا آنجا كه در زمان نزول وحي بيش از 150 آيه درباره‌ نفاق، منافقان و افشا كردن نيات پليد آنان نازل شد. شناسايي اين جريان اعتقادي و بررسي عوامل مؤثر در شكل‌گيري آن در صدر اسلام، گامي مهم براي شناخت دوستان و دوست‌نمايان است و مي‌تواند با زدودن غبار توهم يا ابهام از برخي چهره‌هاي معاصر بعثت، زمينه را براي تجديد نظر در بسياري گرايش‌هاي فكري و باورهاي مذهبي فراهم كند.

با تدبر در آيات مربوط به منافقان مي‌توان عوامل مؤثر در پيدايش نفاق را به شش مورد تقسيم كرد:

طمع: انگيزه دستيابي به منافع مادي و دنيوي عامل بسيار مهمي براي پذيرش ظاهري اسلام و انتساب دروغين به گروه مسلمانان به شمار مي‌رود. اين عامل در قرآن كريم به دو شكل مطرح شده است:

طمع به منافع درازمدت: «و از ميان مردم كساني‌اند كه مي‌گويند ‌به خدا ايمان آورده‌ايم و چون در [راه] آزار كشند، آزمايش مردم را مانند عذاب خدا قرار مي‌دهند و اگر از جانب پروردگارت ياري رسد، حتماً خواهند گفت:‌ ما با شما بوديم. آيا خدا به آنچه در دل‌هاي جهانيان است داناتر نيست». به اعتقاد بسياري مفسران اين آيه و آيات قبل و بعد ناظر به فتح خيبر است كه پس از صلح حديبيه در سال هفتم هجري رخ داد. پيامبر(ص) در آن مسلمانان شركت‌كننده در حديبيه را به فتح خيبر بشارت داد و تصريح كرد كه تنها آنان حق شركت در اين نبرد و استفاده از غنائم آن را دارند. هنگامي كه منافقان با قراين، پيروزي قطعي پيامبر(ص) را در اين جنگ پيش‌بيني كردند، نزد ايشان آمدند و اجازه شركت در ميدان نبرد خواستند. چنين روحيه طمع‌كارانه‌اي در ميان منافقان در آيه 42 سوره توبه نيز مطرح شده است: «اگر مالي در دسترس و سفري [آسان و] كوتاه بود قطعاً از پي تو مي‌آمدند؛ ولي آن راه پرمشقت بر آنان دور مي‌نمايد و به زودي به خدا سوگند خواهند خورد كه اگر مي‌توانستيم حتماً با شما بيرون مي‌آمديم. [با سوگند دروغ] خود را به هلاكت مي‌افكنند و خدا مي‌داند كه آنان سخت دروغگويند.»

ترس: خوف بر جان، مال و منافع مادي انگيزه ديگري است كه افراد را از علني كردن كفر باز مي‌دارد و آنان را به پذيرش ظاهري اسلام وادار مي‌كند. آياتي كه ترس منافقان را بازگو نموده متعدد است كه مي‌توان آنها را در قالب ترس از مرگ و ترس از دست دادن مال دسته‌بندي كرد.

تعصب: پا‌فشاري و اصرار بي‌دليل بر عقيده‌اي خاص مانعي بزرگ در پذيرش حقيقت به حساب مي‌آيد و مي‌تواند افراد داراي اين ويژگي را دچار نفاق كند. نمونه چنين تعصبي، مربوط به نفاق‌ورزي برخي اهل كتاب(يهود) است كه براي ايجاد ترديد و تزلزل در مسلمانان، صبحگاهان به ظاهر ايمان مي‌آوردند و در پايان روز از اسلام برمي‌گشتند. خداوند درباره نقشه و عملكرد آنان مي‌فرمايد: «و جماعتي از اهل كتاب گفتند ‌در آغاز روز به آنچه بر مؤمنان نازل شد ايمان بياوريد و در پايان روز انكار كنيد، شايد آنان از اسلام برگردند و [گفتند] جز به كسي كه دين شما را پيروي مي‌كند، ايمان نياوريد. بگو كه هدايت، هدايت خداست. مبادا به كسي نظير آنچه به شما داده شده، داده شود يا در پيشگاه پروردگارتان با شما محاجه كنند. بگو اين تفضل به دست خداست. آن را به هر كسي كه بخواهد مي‌دهد و خداوند گشايشگر داناست.»

سرگرداني و بي‌تفاوتي: ناتواني در تصميم‌گيري، نداشتن سمت و سويي خاص براي انتخاب موضع و بي‌هدفي در مسير زندگي، موجب سرگرداني و بي‌تفاوتي به حوادث سرنوشت‌ساز مي‌شود؛ روحيه‌اي كه سازگاري با همه عقايد‌ـ اعم از حق و باطل‌ـ را در پي دارد و نتيجه‌اش جز نفاق چيز ديگري نخواهد بود. اين عامل در سوره نساء اين‌‌گونه بيان شده است: «منافقان با خدا نيرنگ مى‏كنند و حال آنكه او با آنان نيرنگ خواهد كرد و چون به نماز ايستند با كسالت برخيزند. با مردم ريا مى‏كنند و خدا را جز اندكى ياد نمى‏كنند»، «ميان آن [دو گروه] دو دلند نه با اينانند و نه با آنان و هر كه را خدا گمراه كند، هرگز راهي براي [نجات] او نخواهي يافت.» 

اخلال و ايجاد انحراف در برنامه انبياء(ع): از برخي آيات چنين بر مي‌آيد كه تمام پيامبران اولوالعزم(ع) و غير آنها براي پيشبرد اهداف و اجراي برنامه‌هاي‌شان با شياطين اخلال‌گر روبه‌رو بوده‌اند. خداوند در اين باره مي‌فرمايد: «و پيش از تو [نيز] هيچ رسول و پيامبري را نفرستاديم، جز اينكه هرگاه چيزي تلاوت مي‌نمود، شيطان در تلاوتش القاي [شبهه] مي‌كرد؛ پس خدا آنچه را شيطان القا مي‌كرد محو گردانيد؛ پس خدا آيات خود را استوار مي‌ساخت و خدا داناي حكيم است تا آنچه را كه شيطان القا مي‌كند براي كساني كه در دل‌هاي‌شان بيماري است و [نيز] براي سنگدلان آزمايشي گرداند و ستمگران در ستيزه‌اي بس دور و درازند.» 

تفرقه‌افكني ميان مؤمنان: استفاده از پوشش مذهب بهترين روشي است كه مي‌توان آن را بر ضد مذهب به كار برد. زيان رساندن به اتحاد مسلمانان و پراكنده كردن صفوف يكپارچه آنان، تنها با اين روش امكان‌پذير است. منافقان با نقاب ايمان تلاش مي‌كنند مسلمانان را در هم بكوبند و جامعه را بر عقايد كفرآميز بازگردانند؛ بنابراين تفرقه‌افكني به عنوان هدفي عالي، انگيزه‌اي قوي براي نفاق‌ورزي منافقان به شمار مي‌آيد. اين عامل در قرآن كريم اين‌گونه بازگو شده است: «و آنهايي كه مسجدي اختيار كردند كه مايه زيان و كفر و پراكندگي ميان مؤمنان است و [نيز] كمينگاهي است براي كسي كه قبلاً با خدا و پيامبر(ص) او به جنگ برخاسته بود و سخت سوگند ياد مي‌كنند كه جز نيكي قصدي نداشتيم؛ [ولي] خدا گواهي مي‌دهد كه آنان قطعاً دروغگو هستند.» در اين آيه شريفه ايجاد تفرقه عاملي مهم براي شكل‌گيري نفاق است.

منبع: thaqalain.ir

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات