اين روزها هر جاي شهر را كه نگاه كنيد، بيلبورد و تبليغ يك فيلم توجهتان را جلب ميكند؛ فيلمي كه توانست در جشنواره فيلم فجر نيز نظر مردم، داوران و سينماگران را به خود جلب كند.
«شبي كه ماه كامل شد» فيلمي است كه جايزههاي بسياري را به خود اختصاص داد و حالا مدتي است روي پرده نقرهاي سينماها و با محدوديت رده سني 12 سال در حال اكران است؛ فيلمي كه شايد بتوان آن را يكي از شاهكارهاي چند سال اخير سينماي ايران دانست؛ با موضوعي بسيار جذاب و عاشقانه كه در نهايت به موضوع مهم امنيتي به نام تروريسم ختم ميشود.
با توجه به اينكه در اين مطلب به شرح ماجراي فيلم اشاره شده در صورتيكه هنوز فرصت مشاهده فيلم را پيدا نكردهايد، مطالعه مطلب را به شما توصيه نميكنيم.
نرگس آبيار كه چند سالي است به جز داستاننويسي، ساخت فيلمهايي از قبيل «شيار 143» و «نفس» را در كارنامه خود دارد، اين بار توانست در ساخت اين فيلم سينمايي نه چندان ساده، سربلند و موفق بيرون بيايد و تحسين همگان را برانگيزد.
آنچه در «شبي كه ماه كامل شد» ميبينيم، بر اساس داستاني واقعي نوشته شده است. دختري معصوم از خانوادهاي بسيار معمولي در جنوب شهر تهران در سفري به سيستان و بلوچستان، اتفاقي با پسري به نام عبدالحميد آشنا ميشود و در نهايت با وجود اختلافات فرهنگي و مخالفت مادر، با اصرار عبدالحميد، با هم ازدواج ميكنند.
كارگردان از ابتدا تلاش ميكند تا بيننده را آرامآرام به داستان اصلي هدايت كند و اين اتفاق كاملاً با طمأنينه و ظرافت صورت ميگيرد؛ از تذكر مادر عبدالحميد كه روز خواستگاري به فائزه ميگويد پسرش به درد او نميخورد تا تلفن برادر عبدالحميد و دعوايشان بر سر انتخاب فائزه براي ازدواج. اينها همگي به بيننده اين گِرا را ميدهد كه جرياني فراتر از عشق ميان دو جوان در فيلم مطرح است.
با احضار عبدالحميد از سوي مأموران، آن هم روز بعد عروسي، داستان وارد فاز اصلي خود يعني تروريسم ميشود؛ اما همان هم آرامآرام به تصوير درميآيد و مخاطب ناگاه از داستاني عاشقانه وارد موضوعي خشونتبار نميشود اين امر نشاندهنده هوش و درايت نرگس آبيار است كه ميتواند اين چنين با ظرافت مخاطب را با خود همراه كند.
قدرت نويسندگي در كنار فرم و قالب
در اين فيلم سينمايي نيز مانند ديگر فيلمهاي آبيار، قدرت نويسندگي او به كمك فرم و قالب ماجرا آمده و سبب ميشود تا چيزي حدود 2 ساعت و نيم مخاطب را روي صندلي بنشاند؛ در حالي كه گذر زمان حس نميشود.
به تدريج با مشخص شدن اتفاقاتي كه در خانواده عبدالحميد ميگذرد، فائزه و صد البته بيننده متوجه ميشوند او در دامي افتاده است كه خلاصي از آن راحت نيست و آن هم تنها با يك تصميم ساده! يعني ازدواج با مردي كه هيچگونه شناختي از خانوادهاش نداشته است. پس از اينكه فائزه متوجه ميشود برادران همسرش جزو سركردههاي گروه تروريستي هستند، تلاش ميكند تا پاي آنها را از زندگياش قطع كند؛ اما اين ماجرا مانند باتلاقي است كه هر چه بيشتر در آن دست و پا بزني، بيشتر فروخواهي رفت و اين واقعيت افتادن در دام چنين گروههايي است.
در تمام مدت فيلم، آبيار تلاش ميكند رگههايي از جذابيت اول داستان يعني عشق و علاقه فائزه و عبدالحميد را در دل ماجراهاي پرپيچ و خم داستان حفظ كند و به مخاطب بگويد كه عبدالحميد مردي بود مانند هر مرد ديگر كه زن و فرزندانش را دوست داشت؛ اما در نهايت تحت تأثير برادري قرار گرفت كه در زمان ازدواج مخالفش بود و اين تأثير آن چنان شدت داشت كه نه تنها سبب شد عبدالحميد دست به كشتار مردم بيدفاع بزند، بلكه او را راضي كرد تا همسرش را در حالي كه هنوز هم او را دوست داشت، شبانه و در رختخواب به قتل برساند.
داستان در خطهاي از كشورمان رخ ميدهد كه آنجا را به محروميت و فقر ميشناسيم؛ اما در قسمتهايي نيز واقعيت مردمان بلوچ كه مردمي دلسوز، مهربان و مهماننواز هستند به خوبي به تصوير كشيده شده بود؛ مردمي كه در عين سختي با شرافت زندگي ميكنند. دايي و به ويژه مادر عبدالحميد نمادي از مردم خوب اين خطه كشورمان هستند.
نمره بالاي «شبي كه ماه كامل شد»
با وجود اينكه آبيار نمره بسيار بالايي در «شبي كه ماه كامل شد» گرفت، برخي موارد را نيز ميتوان از جمله ضعفها يا خطاهاي اين فيلم دانست؛ به تصوير كشيدن شهادت برادر فائزه به دست گروه تروريستي، پاياني كه ميتوانست بهتر از اين نشان داده شود و كمرنگ بودن نقش مأموران امنيتي، از جديترين انتقاداتي هستند كه به ساخته آبيار وارد شده است.
مادر فائزه در حالي از شهادت پسرش خبردار ميشود كه همه فاميل را براي ديدن تصوير پسرش دعوت ميكند و اين اتفاق در حالي رخ ميدهد كه همگي بر سر سفره نشستهاند. اين چنين به تصوير كشيدن خشونت، ميتواند از نظر روحي تأثير منفي بسياري بر مخاطب بگذارد.
مورد ديگر عجله در پايان داستان است. ما در تمامي لحظات با فائزه همذاتپنداري ميكنيم؛ از شاديهاي عاشقانهاش گرفته تا ترسها و اضطرابهايش؛ اما در نهايت خيلي سريع با شهادتش روبهرو ميشويم؛ آن هم با المانهايي كه انگار بيهدف انتخاب شدهاند؛ مانند عروسك پر سر و صدايي كه اتفاقاً نميتواند فائزه را هم بيدار كند. شايد تنها چيزي كه در اين ميان مخاطب را آرام ميكند، اين است كه مرگ از آن زندگي مضطرب، دلهرهآور و با چنين خانوادهاي بهتر است؛ اما در هر حال اين عجله و شتاب هيچ همخوانياي با طمأنينهاي كه در سرتاسر فيلم شاهدش هستيم ندارد.
تفكرات گروه ريگي مورد ديگري است كه در فيلم با آن مواجه هستيم. گروهي كه همه به جز خود را كافر و طردشده ميداند. اين تفكرات چندين بار به هدف تقبيح آن از سوي كارگردان و از زبان عبدالمالك، و به ويژه در جايي كه اعضاي گروه دور آتش نشستهاند، مطرح ميشود؛ اما هيچگونه پاسخي براي اشتباه بودن اين تفكر جز ذات و فطرت خود بيننده در فيلم به كمك او نميآيد، به جز مواردي كه دايي و مادر آنها، تا حدي از اينگونه اعتقادات انتقاد ميكنند؛ اما اين انتقادها محكم و كافي نيست. شايد بهتر بود با بهره گرفتن از نقش دايي، تقبيح بيشتري به جز اصل ماجرا صورت ميگرفت.
كامل شدن ماه را در پايان فيلم و زماني كه فائزه قرار است به دست عبدالحميد كشته شود مشاهده ميكنيم كه به نظر ميرسد تداعيگر عنوان فيلم است، اما محمدتقي فهيم منتقد سينما معتقد است كه منظور از ماه، فائزه است كه نمادي از يك زن و مادر فداكار است كه تلاش زيادي براي نگه داشتن زندگياش كرد؛ اما در نهايت نتوانست شوهرش را از ورطه هلاكتي كه در آن افتاده بود بيرون بكشد و خودش با شهادتش توانست به درجه اعلي از مقام زن برسد.