یکی از کارکردهای رسانهها، تاریخسازی است. در این میان، سینما به دلیل قابلیتهای روایی و دراماتیک، ابزار مؤثری در روایت وقایع گذشته و حال و خیالپردازی برای آینده بوده است؛ اما آنچه رخ داده، اغلب در جعل تاریخ بوده است؛ مسئلهای که همواره محور اصلی فعالیت سینمای غرب به شمار میآمده است. این دستگاه رؤیاپردازی در لوای تفریح، تحریف را در دستور کار قرار داده و در نتیجه جای ظالم و مظلوم و جلاد و شهید را جابهجا میکند. نمونه بارز، نوع تصویرسازی درباره ایران است؛ رذالتهای خودشان علیه ایران را نیکو جلوه دادهاند و استقلال و استقرار عزت نفس ایرانیان را به شکلی ضلالتبار به تصویر کشیدهاند! برای نمونه در فیلم و سریالهایشان ایران را نماد و تجلی خشونت و حمایت از تروریسم معرفی میکنند. در فیلمهایی مانند «مریم»، «خانهای از شن و مه»، «سنگسار ثریا» و... از کشور ما چهرهای زشت و ترسناک ترسیم کردند. حتی در فیلمی مانند «پلیس آهنی» حمله نظامی به ایران را «عملیات نجات» معرفی میکنند! در آثاری از قبیل «اورشلیم؛ شمارش معکوس»، «سقوط کاخ سفید» و سریالهای «خانم وزیر»، «میهن» و... فعالیت هستهای ایران را برنامهای برای دستیابی به بمب اتم القا کردند.
البته از دستگاه دروغپردازی مانند هالیوود نمیتوان انتظاری جز این داشت. نقض حقوق سایر ملتها و نژادها همواره یکی از رویکردهای سینمای آمریکا بوده است؛ اما عجیب اینکه در سینمای ما کمتر فیلمی با رد و نشانی از له شدن حقوق کشورمان تولید شده است.
تراژیکترین حوادث تاریخ معاصر علیه ملت ایران رخ داده است. هدف قرار دادن هواپیمای مسافربری ایران، واقعه هفتم تیر، بمبگذاری در دفتر نخست وزیری، به کار بردن تسلیحات شیمیایی بر ضد مردم ایران، ترور دانشمندان هستهای و کشتار صدها نفر از شهروندان ایرانی به دست گروهکهای دست پرورده آمریکا، موضوعات بسیار نابی برای تبدیل شدن به فیلم سینمایی یا سریال تلویزیونی هستند؛ اما غیر از معدود آثاری درباره جنایات منافقان، درباره این همه نقض حقوق ایرانیان کمتر فیلمی در داخل کشورمان ساخته شده است.
حتی حضور ضد ترور ایران در منطقه نیز آنچنان که شایسته است به تصویر کشیده نشده است. نجات عراق و سوریه از سلطه گروههای تروریستی مانند داعش قطعاً وابسته و مدیون ایران است؛ اما سینمای ما به جز یک فیلم جدی و دو سه فیلم آماتور، فعالیت دیگری در این زمینه نداشته است؛ در حالی که آمریکاییها در فیلمهای گوناگونی حضور نظامی خود در کشورهای جهان را عامل نجات و عملیات علیه تروریسم نمایش دادهاند.
متأسفانه بخشی از سینمای کشورمان نیز در جهت تحریف تاریخ و به سود غرب عمل کرده است. طی دو دهه اخیر، جریانی در سینمای ایران راه افتاد که میتوان نام آن را فیلمهای حقوق بشری دانست. فیلمهایی که به طور رسمی تکمیلکننده پروژههای متهمسازی ایران به نقض حقوق مردم در این سرزمین هستند. اتفاقاً همین نوع فیلمها نیز راهی جشنوارههای متعدد شدند. این فیلمها علاوه بر بازنمایی تصویری اغراقآمیز از عقبماندگی و بحران مدیریتی در ایران، دقیقاً بر محورهای مدنظر غرب برای محکوم کردن کشورمان متمرکز شدند. مسائلی مانند اعدام، آزار و اذیت و محدودیت زنان، فشار بر اقلیتها و... مضمون اصلی این فیلمها را تشکیل میدهد؛ در حالی که یکی از وظایف نمایندگان سینمای ما در سطح جهان این است که ملت ایران را اصلیترین قربانیان نقض حقوق بشر در جهان و مهمترین حامی نجات انسانها معرفی کنند که نکردند! شاید باید منتظر نسل جدید فیلمسازان باشیم که این تعهد را به جا بیاورند.