«برجام» در آستانه فروپاشي قرار دارد؛ چرا كه ايالات متحده آمريكا چه آن زمان كه «باراك اوباما»ي دموكرات در كاخ سفيد بود و سياست خارجي ايالات متحده را با تاكتيك پنهان كردن دست چدني در دستكش مخملين پيش ميبرد و در ظاهر بر حفظ توافق تأكيد ميكرد، چه در اين روزها كه «دونالد ترامپ»ِ جمهوريخواه در رأس دولت اين كشور است و فرمان خروج آمريكا از برجام را صادر كرد و هر روز در پي وضع تحريمهاي جديد عليه ملت ايران است؛ ايالات متحده هرگز به تعهدات برجامياش پايبند نبود! در حالي كه ايران به گواه گزارشهاي پر تعداد آژانس بينالمللي هستهاي برجام را موبهمو اجرا كرده و حتي اقداماتي فراتر از تعهدات مندرج در اين توافق بينالمللي را براي اثبات حسننيت خود عملياتي كرده است.
برجام، فقط يك گام تا پايان فاصله دارد؛ به آن دليل كه سه كشور انگليس، آلمان، فرانسه و مقامات اتحاديه اروپا با وجود همه ادعاهايشان درباره ضرورت حفظ برجام و با وجود همه جملات زيبا و وعدههاي خوشتراششان پيرامون وجوب ماندگاري توافق هستهاي در عمل هيچ گام مؤثر و مهمي برنداشتند.
سهم آمريكاييها و اروپاييها در به شكست كشاندن توافق جامع هستهاي آنقدر واضح است كه بسياري از سياستمداران و دولتهاي جهان كاهش تعهدات از سوي تهران و اقدام متقابل را حقِ محفوظ و طبيعي ايران دانستند؛ اظهارات «ماريا زاخاروا» سخنگوي دستگاه ديپلماسي روسيه مبني براينكه «عبور از سقف ذخاير اورانيوم غني شده(بر اساس برجام) و كاهش تعهدات برجامي از سوي ايران، نتيجه منطقي اقدامات آمريكا از جمله وضع تحريم عليه اين كشور است» يا گفتههاي «ماهاتير محمد» نخستوزير «مالزي» كه اظهار داشته است: «اين آمريكاست كه ايران را تحريك ميكند. آنها ابتدا از پيمان هستهاي خارج شدند و بعد هم اعلام ميكنند كه ناو جنگي به خليجفارس ميفرستيم! بازي اعمال تحريمها و مجبور كردن ساير كشورها به همراهي با تصميمات خود اصلاً دموكراتيك نيست. اين كار زورگويي است» تنها دو نمونه از اين اظهارات است؛ اما اينجا در تهران، پايتخت جمهوري اسلامي ايران رسانههايي هستند كه در مواضعي حيرتانگيز انگشت اتهام را نه به سوي خارج از مرزها و دولتمردان اروپايي و آمريكايي كه به سمت نيروهاي داخلي كشور نشانه ميگيرند!
روزنامه اصلاحطلب «شرق» از زبان «محسن ميردامادي» مينويسد: «قبل از دوران ترامپ كه برجام تصويب و عملياتي شد، به نظرم با رفتارمان عملاً برجام را ابتر كرديم و باعث شديم نتايج مفيدي كه كشور از برجام انتظار داشت، محقق نشود.»، «محسن امينزاده» معاون وزارت خارجهِ دولت اصلاحات نيز به همين روزنامه ميگويد: «تقريباً اجتنابناپذير به نظر ميرسد كه ايران، دير يا زود بايد به ارتباط فعال و برابري با آمريكا دست يابد و به مذاكره دوجانبه با آمريكا بنشيند... ايران در منگنه بزرگترين تحريمهاي تاريخ قرار گرفته و خروج از آن مستلزم مذاكره با آمريكاست... آمريكا سالهاست كه دنبال مذاكره مستقيم و بيواسطه با ايران است و ايران است كه از مناسبات مستقيم با آمريكا سر باز ميزند.» جملاتي كه معناي آن اين ميشود كه ايران از ميز مذاكره فاصله گرفته و پيشنهاد مذاكره را رد ميكند؛ وگرنه ميتوان با ترامپ گفتوگو و مشكلات را حل كرد!
«احمد خرم» وزير راهِ دولت اصلاحات در گفتوگو با روزنامه «همدلي» ميگويد: «گروهي كه از چند سال پيش با عنوان دلواپس شناخته ميشوند، اصولاً نميتوانند نه آرامش را و نه هر نشانهاي از موفقيت را برتابند. به همين دليل با هر مسئلهاي كه با منافع كشور ارتباط دارد، مخالفت كرده و حتي گاهي به خود اجازه اشكال مختلف تهديد را ميدهند. انگار واقعاً حيات سياسي و همچنين منفعت خود را در رويارويي با دنيا ميبيند و برجام، FATF و اينستكس را با توسل به شيوههايي تخريب ميكنند.»
روزنامه «آرمان» هم در يادداشتي با عنوان «اروپا در تلاش براي احياي برجام» به قلم «علي بيگدلي» مينويسد: «اروپا تلاش ميكند تا به هر ترتيب ممكن اين توافق (برجام) را حفظ كند... سخنان روزهاي اخير «امانوئل مكرون» نشاندهنده آن است كه اين امكان وجود دارد كه آمريكا اصل برجام را بپذيرد؛ اما مشكل اصلي بر سر آن است كه زمان تعهدات ايران در برجام خيلي كوتاهمدت است... لذا مكرون پيشنهاد 30 تا 50 سال را مطرح داشته است... همانگونه كه «هايكو ماس» وزير خارجه آلمان مطرح داشت كه ما نميتوانيم معجزه كنيم و اين آخرين پيامي بود كه اروپا به ايران داد... هايكو ماس به وزير خارجه كشورمان گفته بود كه اگر ما بخواهيم اينستكس را عملياتي كنيم و انتظارات ايران را پاسخ دهيم، ايران نيز سه تعهد را بايد عملياتي كند.» سه تعهدي كه اين روزنامه در لفافه ميگويد شاه كليد باز شدن قفل برجام است، عبارتند از: توقف توان موشكي، توقف فعاليتهاي منطقهاي ايران و به رسميت شناختن رژيمصهيونيستي!
مواضع مذكور اين سؤال را به ذهن هر خواننده و شنوندهاي متبادر ميكند كه آيا قرابت نظر و همسويي اين رسانهها با آنچه از زبان مقامات غربي و رسانههاي ضد ايراني ميشنويم، اتفاقي است يا رابطه و منافع مشتركي در اين ميان وجود دارد؟