صبح صادق >>  نگاه >> گفتگو
تاریخ انتشار : ۰۶ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۴:۱۸  ، 
کد خبر : ۳۱۶۲۷۳
حسین امیرعبداللهیان دستیار ویژه رئیس مجلس در امور بین‌الملل در گفت‌و‌گو با صبح صادق

معامله قرن در برابر معادله مقاومت محکوم به شکست است

معامله قرن جایگزین طرح شکست خورده خاورمیانه بزرگ است که این بار با ادبیات جدیدی بازگو شده است و مانند همه طرحهای  ترامپ بر مسائل اقتصادی استوار است. چنانکه در اجلاس منامه از سرمایهگذاریهای اغواکننده سخن گفته شد. این طرح، بیشتر شبیه فیگوری سیاسی بوده و راه به جایی نخواهد برد. آن چیزی که معادله این معامله در منطقه را تغییر داده، مقاومت و ایستادگی است؛ معامله قرن مقابل معادله مقاومت مانند یک گربه کاغذی است نه بیشتر.

برای بررسی بیشتر این طرح با دکتر حسین امیرعبداللهیان گفتوگو کردیم که در ادامه آمده است.

 

گفت وگو: زهرا ظهروند

 

* چرا ترامپ به دنبال اجرای طرح معامله قرن است؟

به نظر من اين نكته راهبردي كه آمريكايي‌ها دنبال مي‌كنند، ادامه ايده دو دهه قبل آمريكا براي ترسيم خاورميانه بزرگ و نقشه آن است كه امروز اسم آن تغيير كرده و به ظاهر بر موضوع فلسطين و رژيم صهيونيستي متمركز شده است. نخست از نظر رويكرد كلان، اقدام ترامپ با عنوان معامله قرن، همان پيگيري طرح خاورميانه بزرگ يا خاورميانه جديد است و موضوع تازه‌اي نيست. همچنين در دو دهه گذشته قرار بود طرح خاورميانه جديد در درجه اول از لبنان كليد بخورد. زماني كه جنگ‌هاي تابستان سال 2006 ميلادي معروف به جنگ 33 روزه در ايران و معروف به «جنگ تموز» يا «حرب تموز» در لبنان و جهان عرب شروع شد، آمريكايي‌ها خيلي ذوق زده اعلام كردند كه بعد از اين جنگ، خاورميانه جديد متولد خواهد شد. صهيونيست‌ها، آمريكايي‌ها و غربي‌ها مطمئن بودند در پي اين جنگ مي‌توانند لبنان و پس از آن غزه و كرانه را در فلسطين و همچنين مناطق ديگري از كشورهاي منطقه متناسب با وضعيت ميداني تصرف كنند و اين امر منجر شود كه رژيم صهيونيستي در منطقه به صورت برآمده و برتر مطرح شده و كشورهاي اسلامي تجزيه شوند.

جوهره طرح خاورميانه جديد يا خاورميانه بزرگ بر اين متمركز بود كه رژيم صهيونيستي در اين طرح بايد برآمده و قوي‌ترين كشور شود و بتواند به عنوان متحد آمريكا و غرب خود را در نقشه جديد نشان دهد. در طرح معامله قرن، آمريكاي ترامپ مستقيم سراغ فلسطين و رژيم صهيونيستي رفت. در آنجا اين كار، پوششي انجام مي‌شد؛ اما در اينجا به صورت آشكار وارد اين موضوع و پرونده شدند؛ بنابراين آقاي ترامپ كاري كه فقط انجام داده، اين است كه اسم طرح خاورميانه بزرگ را تغيير داده است. ضمن اينكه از نظر مكانيسم پيگيري، كوشنر داماد يهودي و صهيونيست ترامپ آن را دنبال مي‌كند؛ كسي كه از مدت‌ها قبل با نتانياهو رابطه دوستي داشته است. اين رابطه دوستي به گونه‌اي است كه بعضي ديپلمات‌هاي غربي به من گفته‌اند كه به عنوان مثال در گذشته و قبل از اينكه ترامپ رئيس‌جمهور شود، وقتي نتانياهو با همسرش به آمريكا سفر مي‌كردند حتي براي سفرهاي رسمي، محل اقامت و استراحت آنها در منزل شخصي كوشنر، داماد ترامپ بوده است. اين دوستي، پيوند و صهيونيست بودن داماد ترامپ و نتانياهو سبب شد كه كوشنر، مسئوليت پيگيري و اجرايي كردن اين طرح را تقبل و با انگيزه بيشتري كار را دنبال كند

 

* نقش ارتجاع عربی در اجرای طرح معامله قرن چیست؟

عربستان سعودي، امارات و بحرين ائتلافي را براي به رسميت شناختن رژيم صهيونيستي تشكيل داده‌اند كه در اين بيان بدترين نقش ائتلاف را به بحرين واگذار كرده‌اند. بحرين تا پيش از سال 1971 جزيره‌اي ايراني بود و بعد به كشوري مستقل و امروز به جزيره‌اي سعودي تبديل شده است. وقتي عربستان سعودي مي‌خواهد بعضي از سياست‌هاي كثيف خود را امتحان كند، آن را در بحرين امتحان مي‌كند. مردم بحرين داراي بصيرت و شعور هستند و درك سياسي بالايي دارند. بنده به عنوان كسي كه چند سال در بحرين سفير بوده‌ام مي‌گويم كه در بيان خاندان آل‌خليفه بحرين، افرادي هستند كه درك درستي از تحولات دارند؛ اما در قدرت نقشي ندارند. افرادي هم كه در قدرت نقش دارند تحت فشار شديد عربستان سعودي هستند.

در نتيجه عربستان سعودي به بحرين ابلاغ مي‌كند كه بايد كنفرانس اقتصادي فراهم‌كننده مقدمات معامله قرن در منامه برگزار شود؛ بنابراين سعودي‌ها واكنش‌ها را در زمين بحرين بررسي مي‌كنند. مهم‌ترين مسئله‌اي كه دنبال مي‌شود اين است كه مي‌خواهند قبح به رسميت شناختن رژيم صهيونيستي را در منطقه از بين ببرند و به دنبال عادي‌سازي يا تطبيع روابط عربي و اسرائيلي هستند. به نظر من اين موضوعي است كه به راحتي محقق نخواهد شد؛ صرف نظر از اينكه مقامات اين كشورها در فرار و گريزهاي رسانه‌اي، تبليغاتي و امنيتي گاهي اوقات جلسات و نشست‌هايي را به صورت پنهان يا نيمه آشكار با صهيونيست‌ها برگزار مي‌كنند. ملت‌هاي منطقه به جد با اين مسئله مخالفت خواهند كرد.

 

* راهبرد محور معروف به اغربیـ عبریـ عربیب برای آینده فلسطین با اجرای طرح معامله قرن چیست؟

به نظر من امروز در جهان عرب همچنان تعاطف، همراهي و حمايت از فلسطين مسئله‌اي اصلي محسوب مي‌شود. اين موضوع را مي‌توانيد به راحتي در ميان مردم مصر، تونس، الجزاير، شمال آفريقا و حوزه غرب آسيا به ببينيد؛ اما رهبران برخي از اين كشورها كه تعداد آنها نيز بسيار محدود است، مي‌خواهند خود را نماينده كل جهان عرب معرفي كنند. به نظر من به جاي اينكه بگوييم محور عبري‌ـ عربي‌ـ غربي، آن بخش عربي را حداقل سعودي بگوييم، سعودي و حداكثر يكي دو كشور ديگر كه به صورت نيم بند در اين باره با سعودي همراهي دارند. سعودي نيز در اين طرح، بازيچه سياست‌هاي آمريكا است.

اتفاق مهمي كه طي دو سال و اندي كه ترامپ رئيس‌جمهور آمريكا شده، رخ داده اين است كه او براي پيشبرد سياست‌هاي خاورميانه‌اي، نقطه اتكاي مالي خود را بر عربستان سعودي و از نظر سياسي‌ـ امنيتي بر رژيم نامشروع صهيونيستي متمركز كرده است؛ يعني سياست‌هاي منطقه‌اي خود را روي دو پايه تنظيم كرده كه يكي از پايه‌هايش عربستاني است كه «محمد‌بن‌سلمان» در آن نقش‌آفريني و جنگ‌افروزي مي‌كند، زنان و كودكان را در يمن مي‌كشد كه البته از بحران مشروعيت در داخل عربستان و حتي خاندان آل‌سعود رنج مي‌برد. به عبارتي يك پايه سياست منطقه‌اي ترامپ، عربستاني است كه حاكمان فعلي آن با مشكلات و چالش‌هاي جدي در حوزه مشروعيت در كشورشان مواجه هستند و در اين سال‌ها كودتا پس از كودتا درون اين خانواده شكل گرفته است. پايه دوم سياست آقاي ترامپ، رژيم صهيونيستي است كه ذاتاً نامشروع است.

عربستان نيز سياست خود را بر دو پايه قرار داده كه يك پايه آن، آمريكاي ترامپ و پايه ديگرش، اسرائيل نتانياهو است. وضعيت ترامپ در آمريكا با اين سياست‌هاي متزلزل و رفتارهاي عجيب و غريب كه دارد، بر همگان روشن است. علاوه بر چالش ميان ترامپ و دموكرات‌ها، او حتي در ميان هم‌حزبي‌هاي خود و ساير سياستمداران و نخبگان آمريكا نيز، جايگاه بالايي ندارد و هنوز جاي پاي او در كشور آمريكا محكم نيست؛ ولو اينكه رئيس‌جمهور آمريكاست. در واقع عربستان يك پايه سياست خود در منطقه را بر ترامپ متزلزل و پايه ديگر را بر نتانياهوي نامشروع متمركز كرده است. نتانياهو و اسرائيل نامشروع نيز دو پايه اقتدار خود در اين مقطع را يكي در عربستان كه مشكل حاكميتي دارد و از درون دچار بحران است و پايه ديگر را بر ترامپي كه با بحران‌هاي جدي در درون كشور خود مواجه است، قرار داده‌اند.

اين مثلث شوم به دنبال اين است كه منطقه را اداره كند. به عبارت ديگر سه ضلع متزلزل كه هر سه از بحران مشروعيت در جامعه خود رنج مي‌برند، مي‌خواهند منطقه را مديريت كنند. نتيجه آن ايجاد و آشوب و بي‌ثباتي در منطقه است اين جمهوري اسلامي ايران و متحدان آن هستند كه با درايت و اقدامات سنجيده و مقتدرانه امنيت را در منطقه برقرار كرده‌اند.

 

* رابطه اجرای معامله قرن با طرحهای سازش چیست و آیا معامله قرن در ادامه طرحهای سازش است؟

همان‌طور كه اشاره كردم از نظر رويكرد كلان، معامله قرن پيگيري طرح خاورميانه بزرگ با ادبياتي ديگر است؛ اما درون اين معامله قرار است در حوزه‌هاي گوناگون اتفاقاتي رخ دهد كه پيگيري طرح سازش يكي از آنهاست؛ وقتي به طرح‌هاي سازش از جمله «كمپ ديويد»، «اسلو» و حتي توافق‌هاي به عمل آمده در حوزه عربي نگاه مي‌كنيد، مي‌بينيد اينها بر دادن زمين به رژيم صهيونيستي و در مقابل گرفتن امنيت از آن و بده‌بستان‌هاي اين‌چنيني تمركز داشتند، در واقع محور گفت‌وگو‌ها و طرح‌هاي سازش اين بود كه مي‌گفتند مقاومت، سلاح را زمين بگذارد تا در مقابل آن امنيت بدهيم، يا اينكه مقاومت، سلاح را زمين بگذارد و در مقابل آن، زمين را هم به ما واگذار كند و ما نيز متقابلاً نسبت به تأمين امنيت و معيشت اقدام مي‌كنيم.

بايد توجه داشت كه در طرح معامله قرن اولاً يك بزرگنمايي شده است و از اين طرح به عنوان موضوعي كه در طي قرن جاري و به ادعاي آنها با صد سال پيگيري تبديل به معامله‌اي بزرگ شده ياد مي‌كنند. ثانياً آن را مهم‌ترين اتفاقي مي‌دانند كه در قرن حاضر در حال رخ دادن است؛ اما اگر درون طرح قرار بگيريم، اين طرح مانند بسياري از اقدامات ديگر ترامپ تاجر با وجود در نظر گرفتن ابعاد سياسي، تبليغاتي، رسانه‌اي و امنيتي، بر مسائل اقتصادي متمركز است؛ يعني از ماه‌ها قبل، غزه را محاصره انساني كرده‌اند، حتي ورود يك قرص به غزه براي معالجه بيمار به سختي صورت مي‌گيرد و اين محاصره را به قدري فشرده مي‌كنند كه همه احساس كنند براي معيشت در فلسطين بايد اقدامي كنند؛ در اين زمان از مرحل اول معامله قرن كه بر مباحث اقتصادي و سرمايه‌گذاري متمركز است،‌در منامه پرده‌برداري مي‌كنند. وقتي در نگاه كلان به چند ده ميليارد دلار براي ايجاد طرح‌هاي بازسازي، اقتصادي و زيربنايي كه عمدتاً بايد از سوي عربستان سعودي و امارات تأمين شود و آمريكايي‌ها از جيب خود هزينه‌اي نخواهند كرد نگاه مي‌كنيد، مي‌بينيد اين طرح‌ها تأمين‌كننده اهداف سياسي امنيتي آمريكاست؛ اما در ظاهر وانمود مي‌كنند كه مي‌خواهند وضعيت معيشت مردم فلسطين را بهبود بخشيد.

بنابراين اگر بخواهيم ويژگي بارز اين طرح را در مقايسه با طرح‌هاي قبلي بگوييم، اين است كه در اين طرح از معيشت، رفاه و سرمايه‌گذاري براي فلسطيني‌ها صحبت مي‌كنند تا طرحي فريبنده‌ براي فلسطينيان باشد؛ اما اينها عمدتاً روي كاغذ بوده و معلوم نيست در مرحله عمل چه رخ مي‌دهد.

طرح‌هاي قبلي كه آمريكايي‌ها صدها ساعت براي آن وقت گذاشته و با متحدان خود گفت‌وگو مي‌كردند، به هيچ نتيجه‌اي نرسيدند. اين طرح كه آمريكايي‌ها در مورد آن حتي با متحدان اروپايي خود گفت‌وگو نكرده و حتي كسي با فلسطيني‌ها نيز صحبت نكرده و طرحي كاملاً يك طرفه كوشنر و نتانياهو است، از همين ابتدا شكست خورده است، ولو اينكه ممكن است صحنه‌هاي تئاتر قشنگي را براي آن طراحي كنند و بتوانند چند تصوير بسته از اين جلسات را منتشر كنند تا ترامپ در مبارزات انتخاباتي از آن استفاده كند.

 

* آیا رژیم صهیونیستی با طرح معامله قرن به دنبال محدود کردن نفوذ منطقهای ایران است؟

تحول مهمي كه در اين سال‌ها به ويژه از سال 2011 ميلادي كه بيداري اسلامي يا به تعبير برخي عرب‌ها، بهار عربي شروع شد رخ داده، افزايش نفوذ انقلاب اسلامي و دست برتر محور مقاومت در منطقه است. علي‌رغم اقدامات گسترده‌اي كه محور سعودي‌ـ صهيونيستي‌ـ آمريكايي براي مقابله با محور مقاومت انجام داد كه آخرين نسخه‌ آن رونمايي از داعش در عراق، سوريه، لبنان، افغانستان با هدف به هم ريختن منطقه و در نهايت هجمه‌اي بزرگ و جدي به جمهوري اسلامي ايران بود، با حضور مقتدرانه و مدبرانه جمهوري اسلامي ايران در كنار و با متحدانش طراحي آمريكايي‌ها در منطقه شكست خورد.

آمريكايي‌ها به دنبال اين هستند كه همچنان با روي ميز گذاشتن طرح‌هاي گوناگون سياسي، ميداني و امنيتي سبب توسعه و تأمين امنيت رژيم صهيونيستي شوند و مي‌دانند كه در چهار دهه گذشته جمهوري اسلامي ايران با صداي بلند از فلسطين حمايت كرده است. ما از فلسطين براي حفظ و تأمين امنيت منطقه خود، كمك به مردم مظلوم فلسطين و تأمين حداكثري امنيت و منافع ملي كشورمان حمايت كرديم؛ يعني به جاي اينكه امروز صهيونيست‌ها پشت ديوار مرزهاي ما باشند و بتوانند در خيابان‌هاي تهران دانشمندان هسته‌اي ما را ترور كنند، امروز جمهوري اسلامي ايران از چند جبهه، در پشت ديوارهاي بتني سر به فلك كشيده رژيم نامشروع صهيونيستي است و اين جنگ اراده‌ها ميان ايران و متحدان جبهه مقاومت و طرف مقابل است. ما فكر مي‌كنيم آن چيزي كه به ثبات و امنيت پايدار در منطقه كمك مي‌كند، دقيقاً به اين مربوط است كه روزي منطقه ما عاري از وجود رژيم نامشروعي همچون غاصبان صهيونيست باشد.

 

* عمدهترین موانع تحقق معامله قرن چیست و آیا این معامله تحقق مییابد؟

حقيقت اين است كه معامله قرن مفاد خيلي روشن و شفافي دارد. آمريكايي‌ها نيز نمي‌دانند كه مي‌خواهند چه كار كنند و آنچه مطرح است بيشتر يك تبليغات، شانتاژ تبليغاتي و يك فيگور سياسي است. هنوز آمريكايي‌ها و متحدان آنها نمي‌دانند كه مفاد اين طرح چيست. موضوعي را مطرح كرده‌اند و هر روز يك چيز به آن اضافه يا از آن كم مي‌كنند و نتوانسته‌اند به متني قابل ارائه برسند.

از عمر زخم وارد شده بر بدن فلسطين بيش از 71 سال مي‌گذرد و اين زخم كهنه و مزمن است. قطعاً اينكه يك طرح آن هم از سوي داماد جوان كه تجربه ترامپ، بتواند 70 سال معضل را حل كند و رژيم صهيونيستي را نجات دهد ممكن نيست. ضمن اينكه حداكثر توان ترامپ همين طرح معامله قرن است؛ اما آنچه معادلات منطقه را تعيين مي‌كند «مقاومت» است. اين سلاح مقاومت است كه از رژيم صهيونيستي تا بن دندان مسلح در مقابل غزه كوچك و دست خود را در هر جنگي كه عليه غزه شروع مي‌كند، بالا مي‌آورد. اين حزب‌الله است كه با اقتدار، معادله‌اي را در منطقه رقم زده و رژيم صهيونيستي قادر نيست كوچك‌ترين نيم نگاهي به اراضي لبناني داشته باشد. بنابراين معامله قرن در مقابل معادله مقاومت، نه تنها ببر بلكه گربه كاغذي هم نيست.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات