طرح معامله قرن كه به دنبال سايكسـ پيكوي جديد در منطقه است به گونهاي طراحي شده كه محدودههاي مرزي كشورها دوباره دستخوش تغيير شود. اين همان مسئلهاي است كه آمريكاييها از سال 2003 به بعد و با اجراي طرحهاي گوناگون مانند خاورميانه جديد و خاورميانه بزرگ به دنبال آن بودهاند.
اين طرح شامل دو بخش مجزا از يكديگر است كه همين عاملي در تعيين چشمانداز آينده آن به شمار ميآيد:
1ـ مباحث اقتصادي و تجاري؛
2ـ مسائل سرزميني؛
در رابطه با موضوع اول، جرقه آن با نشست منامه و با سناريوي «رفاه مطلق» براي فلسطينيان زده شد. در اين مرحله آمريكا با همراهي كشورهاي عربي و رژيم صهيونيستي طرح «زمين در برابر پول» را مطرح كرد. همچنين در اين نشست مسائلي مانند ايجاد شهركهاي صنعتي و ايجاد شغل و امكانات مناسب براي فلسطينيها وعده داده شد تا از طريق سناريوي «تطميع» بتوانند فلسطينيان را براي پذيرش بخش اول معامله قرن متقاعد كنند. اگرچه بخش اقتصادي اين طرح مورد حمايت كشورهاي عربي از جمله عربستان بود، به دليل نپذيرفتن گروههاي فلسطيني و برخي كشورهاي اسلامي ناكام ماند.
درباره موضوع دوم و مسائل سرزميني، ابتدا بايد به اين نكته اشاره كرد كه فلسطينيها و صهيونيستها روي شش موضوع مهم با يكديگر اختلاف اساسي دارند: حدود حكومت فلسطين، مالكيت بيتالمقدس، بازگشت آوارگان فلسطيني، شهركهاي يهودينشين، تقسيم آب و امنيت.
آنچه در بخش دوم موضوع مورد بحث است، چهار موضوع از شش موضوع مورد اختلاف فوق است. همين امر عاملي براي عقيم ماندن اين طرح و روشن نبودن چشمانداز آن در آينده است. بدين گونه كه آنچه مسائل مورد اختلاف فلسطينيها و صهيونيستهاست، همگي در طرحي به نام معامله قرن گردآوري شده است. در بحث محدوده حكومت فلسطين، صهيونيستها اين عقيده را دارند كه بايد به «مذاكرات طابا» پايبند بود. بر اساس اين طرح، 94 تا 96 درصد از كرانه باختري در اختيار فلسطين و80 درصد شهركنشينان تحت حكومت صهيونيستي قرار ميگرفت و در ازاي اين، رژيم صهيونيستي 1 تا 3 درصد از خاك تحت اشغال خود را به فلسطين واگذار ميكرد.
در بحث مالكيت بيتالمقدس، پايتختي قدس و شهركنشينان صهيونيست، اين رژيم به پيمان «كمپ ديويد 2» معتقد هستند. غاصبان صهيونيست به هيچ وجه حاضر به پذيرش پايتختي قدس براي فلسطينيها نيست. صهيونيستها در كمپ ديويد 2 پيشنهاد كردند كه 95 درصد كرانه باختري و كل نوار غزه در كنترل فلسطينيان باشد و در ازاي آن 69 شهرك يهودينشين كه 85 درصد يهوديان را در خود جاي ميداد به اسرائيل واگذار شود. طبق اين معاهده بيشتر قدس شرقي به جز حومه اين شهر و بخشهاي غير يهودي آن تحت كنترل رژيم صهيونيستي قرار ميگرفت. در مقابل فلسطينيان به قطعنامه 194(اين قطعنامه مربوط به حق بازگشت آوارگان فلسطيني، غير قانوني بودن شهركسازي و ضرورت توقف فوري آن تأكيد دارد) اشاره دارند.
اما درباره موضوعات مورد اختلاف كه در معامله قرن نيز به آن اشاره شده، پشت پرده خطرناك اين طرح است كه مانند طرح نقشه راه سال 2005 بوش پسر است. نقشه راه جزئي از طرح صلح خاورميانه آمريكا بر مبناي تجزيه كشورهاي منطقه بود. معامله قرن نيز به دنبال تغيير مرزهاي برخي كشورهاي عربي و وسعت دادن به سرزمينهاي اشغالي است.
بنابراين در جمعبندي كامل بايد به اين موضوع اشاره كرد كه با توجه به شكست نشست منامه و نپذيرفتن آن از سوي كشورهاي اسلامي و گروههاي فلسطيني، همچنين وجود اختلافات گسترده در بحث ماهيتي و سرزميني نميتوان چشمانداز روشن و موفقي براي معامله قرن متصور بود. هر چند آمريكاييها سال 2020 را براي اجراي معامله قرن در نظر گرفتهاند، اختلافها، نبود انسجام كافي در ميان كشورهاي حامي طرح و نامشخص بودن موقعيت و منافع فلسطينيها در اين طرح، معامله قرن را با چالشهاي بزرگي در زمينه اجرا روبهرو كرده است؛ بنابراين و براي به ثمر رسيدن اين توافق، صهيونيستها دو اقدام خاص در آينده انجام خواهند داد:
1ـ استفاده از سياست تهديد و تطميع؛
2ـ دادن امتيازهاي حداقلي به فلسطينيها براي همراهي با طرح مزبور.