«فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَّقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَن دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا ولله عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ الله غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ»، حج عبادتي است كه در آن فرد به معراج ميرسد. محيط مبارك و امن مكه كه خداوند آن را «خانه مردم» ميداند و هزاران ملائكه الهي در اين سرزمين بال گستردهاند و ذكر خدا ميگويند و حاجي را وارد محيطي آكنده از عطر معنويت ميكنند. عرفات، مشعر و منا سه مكان متصل به هم هستند كه وقتي حاجي به اين مكانها وارد ميشود، زمان سنگين شده و وضعيت رمزگونهاي به مسافر بيتالله مستولي ميشود. عرفات براي شيعيان با دعاي پرنكته عرفه امام حسين(ع) پيوند دارد و اين فقط در عرفات نيست كه عرفه با حرارت خوانده ميشود؛ بلكه شيعيان در هر كجا باشند با «عرفه» خود را به عرفات ميرسانند.
شيعيان و به ويژه ايرانيان يك شب در عرفات بيتوته دارند، بعد وارد مشعرالحرام ميشوند و به گروه 10 تا 20 نفره در نقطهاي از اين صحرا كه در بين كوهها محصور است، بيتوته و توقف دارند. شب بايد كاملاً به پايان برسد و شعاع خورشيد ديده شود تا حاجيان مشعر را به سمت منا ترك كنند. اما منا سرزمين خاطرههاست. ماجراي حضرت ابراهيم و اسماعيل و هاجر در همين محدوده و حوالي آن روي داده است و اين سرگذشت تاريخي ذهن حاجيان را به شدت درگير ميكند. علاوه بر تقصير، قرباني و رمي جمرات در منا روي ميدهد و وقتي اين دوره كوتاه ولي بسيار پرماجرا و سنگين به پايان ميرسد، مؤمن سبكبال به سمت كعبه ميشتابد تا «حاجي» شود و در واقع به مقصد برسد. اينها همه در روح و رفتار حاجي روي ميدهد و از اين جهت حاجي در فشار شديد قرار ميگيرد. خيلي از كارهاي ساده كه در ايامي حتي مستحب محسوب ميشوند، مانند نگاه كردن در آينه بر او حرام ميشود تا خودي باقي نماند. اين وجه فردي حج است كه به «فناء» فيالله ميانجامد.
اما اين همه حج نيست. حج يك عبادت جمعي است كه با انضباط «بسيار خاص» و در زمان خاصي روي ميدهد و «امت» را فرصتي ميدهد تا وضع خود را بازبيني كند. آنان كه در مكه جمع ميشوند، در واقع نمايندگان صفوف و دستههاي مختلف مسلمانان هستند و به واقع كنگرهاي را شكل ميدهند كه در آن همه بخشهاي «امت پيامبر خاتم» بدون امتياز از يكديگر و بدون انتخاب شدن از سوي حاكمان كشورهاي اسلامي كه اكثراً ناصالحند و بدون انتخاب از سوي طيفي خاص به طور خيلي طبيعي به اين كنگره آمدهاند. از سوي ديگر، اينها برخاسته از «مذهبيترين» و مقيدترين و در نتيجه فاضلترين مردمند كه به مكه سرازير شدهاند و چه كسي صاحب صلاحيتتر از آنان براي اظهارنظر درباره مسائل جهان اسلام. اين هم دموكراسي است؛ اما دموكراسي فاضلان؛ كساني كه صاحب صلاحيت هستند و از اين مهمتر از آنجا كه عزيمت به حج جز در مواردي خاص كه زياد نيست، به خودي خود اتفاق نميافتد و به قول معروف بايد طلبيده باشند، بنابراين جمعي كه دستي از غيب پشت سرشان است و از «بهترين»هاي امت به حساب ميآيند، به مكه آمدهاند. اينها يادگاران حساسترين رخدادهاي تاريخي مسلمين هستند كه خاطرات تاريخي را تداعي ميكنند. همراهان پيامبر(ص) كه به مكه پاي نهادهاند و دنبال برتريجويي و امتيازطلبي نيستند و اساساً آمدهاند تا كمكي باشند؛ از اين رو قرباني ميكنند و بسياري از آنان برآورنده «التماس دعا»هايي هستند كه همشهريانشان به اميد اجابت بر دوش آنان گذاشته و آنان با روي باز پذيرفتهاند.
خيليها خواستهاند و ميخواهند حج سياسي نباشد؛ اما چندان موفقيتي نداشتهاند. صهيونيستها با ساختن برج سر به فلك كشيده «چشم شيطان»، در چند قدمي كعبه و وهابيها با گماردن «چفيه قرمزها» در اطراف كعبه و... در ميان حاجيان سعي كردهاند كعبه به حاشيه برود يا كاملاً غير سياسي شود؛ اما واقعاً تاكنون چندان به نتيجه نرسيدهاند. همين كه گزيدهاي از مسلمانان به نقطهاي ميشتابند و خالصانه الله را ميخوانند و رنگ و نژاد و زبان را پشت سر ميگذارند، بزرگترين مفهوم سياسي است و هدف اساسي ارسال رسل و انزال كتب است. اگر به صد زبان بخواهند اين حج را بدون «حاجت سياسي» معرفي كنند، شدني نيست مگر آنكه براي سياست تعريفي جديد و البته عجيب و غريب ارائه كنند كه «جامعه سياسي» امري جداگانه از حوايج انسانها و فضايل آنها تلقي شود. معلوم است كه وارونه ديدن انسان يا وارونهنمايي از آن موضوعي است كه نميتواند مبناي تجزيه و تحليل شرايط حال و آينده قرار گيرد.
وقتي حكومتي اعلام ميكند، كسي حق ندارد در حج شعار سياسي بدهد، همه ميدانند اين يعني اعمال «سياست در حج» و البته اين با اعمال «سياست حج» تفاوت دارد. در معدل انسانهاي به حج آمده از قشرها و ملتهاي مختلف، وهابيت «اقليت» است. اين را حاكمان عربستان ميدانند و به اين دليل به طور طبيعي نميتوانند به نيابت از مسلمانان اداره حج را به عهده داشته باشند، هر چند براي خود واژه «خادمالحرمين الشريفين» جعل كرده باشند.
اين اقليت براي آنكه مشكل خود را حل كند، با فريبكاري ميگويد، در حج شعار سياسي ندهيد و به دروغ آن را به تعدد افكار در مسلمانان و گوناگوني مذاهب اسلامي ربط ميدهد و حال آنكه هر اختلافي در جهان اسلام وجود داشته باشد، جنبه و هويت سياسي ندارد. امروز همه مسلمانان، صهيونيسم و آمريكا را «دشمنان اسلام» ميدانند و در آن به «وحدت» رسيدهاند. همه مسلمانان، فلسطين را مهمترين مسئله جهان اسلام و آزادي كامل آن را آرمان مهم خود به حساب ميآورند. همه مسلمانان «حل داخلي» مسائل جهان اسلام و «مداخله نكردن بيگانگان» را طلب ميكنند؛ همه مسلمانان بر حركت به سمت اسلام اصيل تأكيد ميكنند؛ همه مسلمانان، از عدالت به عنوان «ارزش برتر» جانبداري ميكنند. اينها موضوعات مشترك ميان مسلمانان هستند و جعفري، حنبلي، زيدي، شافعي، اسماعيلي، مالكي، علوي، حنفي و... بر سر آن كمترين اختلافي ندارند و مگر غير از اينها را مسلمانان مطالبه ميكنند و مگر سياست غير از همه اينهاست؟
وهابيت از سياست پرهيز ميدهد، چرا كه پاي فكر و عمل او در همه اين موارد ميلنگد و تنها زماني كه حج از همه اينها تهي باشد، او ميتواند جلوهاي داشته باشد. اين بحث شيعه و سني نيست كه اگر بود بقيه فرق اسلامي اجازه داشتند ديدگاهها و حوايج سياسي خود را مطرح و طلب كنند كه ميبينيم آنها بيش از شيعيان از ورود سياسي منع شدهاند.