از سال 1948 تاكنون 30 طرح عربي و غيرعربي در مورد حل و فصل مسئله فلسطين از سوي بازيگران منطقه و بينالملل اجرا شد. آخرين طرح قبل از انقلاب اسلامي «كمپ ديويد» نام داشت و نخستين طرح پس از انقلاب طرح «وادي عرب اردن» ناميده ميشد. معامله قرن آخرين و جديدترين طرحي است كه در دستور كار آمريكا گذاشته شده است. دكتر سعدالله زارعي، رئيس «مركز مطالعات انديشهسازان نور» در گفتوگويي تفصيلي با هفتهنامه صبح صادق به ابعاد گوناگون اين طرح پرداخته است.
* اهداف اصلي طرح معامله قرن چيست؟
به نظر ميآيد دو مسئله جزو هدفگذاريهاي اين طرح است. مسئله اول عاديسازي روابط رژيم صهيونيستي با كشورهاي عربي است. اين موضوع از قبل نيز مطرح بوده و دنبال شده است و به رغم اينكه رژيم صهيونيستي توانسته در اين سالها مناسباتي با كشورهاي عربي ايجاد كند؛ اما به آن شكلي كه فعال، اعلامي، قابل استناد و مدنظر اين رژيم باشد، محقق نشده است؛ بنابراين نياز به اين بوده كه كشورهاي عربي خارج از روابط محرمانه، به طور رسمي و علني نيز اعلام كنند كه با رژيم صهيونيستي رابطه دارند؛ به گونهاي كه اين رژيم را از انزوا كه براي آنها تبعات مشروعيتي دارد، خارج كنند.
اهميت اين هدف به اين موضوع وابسته است كه صهيونيستها با موضوع مشروعيت كه هنوز حل و فصل نشده است، دست و پنجه نرم ميكنند.
مسئله بعدي كه در طرح معامله قرن مطرح است، حل مسئله آوارگان فلسطيني است كه از موضوعات بسيار مهم محسوب ميشود. نخست از اين جهت كه دست كم پاي 7 تا 8 ميليون آواره در ميان است كه اسكان دائمي آنها در هيچ كشوري قابليت عملي شدن ندارد و هيچ كشوري اين موضوع را قبول نخواهد كرد. برخي كشورها با اينكه بيش از 80 سال است با مقوله آوارگان فلسطيني درگيرند و حتي بخشي از سرزمين خود را همراه با اختصاص بودجه در اختيار آنها قرار دادهاند، هنوز نتوانستهاند اين موضوع را حل و فصل كنند.
* با اين حساب ميتوان گفت هدف اصلي معامله قرن در مرحله نخست حل و فصل مسئله آوارگان است؟
هدف اصلي طرح معامله قرن، حل اين مسائل از طريق توافق سياسي و تغيير در جغرافياي منطقه است؛ يعني از يك سو پول زيادي به اردن، لبنان و حتي خود فلسطينيها پرداخت شود تا آوارگان فلسطيني را به عنوان شهروندان كشور ديگري شناخته شوند؛ براي نمونه آوارگان فلسطيني ساكن در لبنان شهروند لبنان شوند و 5/4 ميليون فلسطيني ساكن اردن شهروند اردن باقي بمانند. همچنين يك تبادل اراضي رخ دهد و يك اردن جديد، عربستان جديد، مصر جديد، فلسطين جديد، اسرائيل جديد، لبنان جديد و... در منطقه ايجاد شود.
* آيا آمريكاييها و صهيونيستها در طرح معامله قرن به اهداف خود خواهند رسيد؟
پاسخ دقيق به اين پرسش ارتباطي مستقيم با اين دارد كه هدف اصلي معامله قرن را چه چيزي در نظر بگيريم. اگر عاديسازي روابط با حوزه عربي را هدف اصلي طرح معامله قرن بدانيم، به اين معنا كه در اين طرح، مسئله اصلي عاديسازي روابط عربيـ اسرائيلي است، ارزيابي بنده اين است كه صهيونيستها و آمريكاييها به طور نسبي موفق بودهاند؛ زيرا تاكنون سابقه نداشته است كشورهاي عربي دور يك ميز، با اين كيفيتي كه امروز ميبينيم، گرد هم جمع شوند و رژيم صهيونيستي را به عنوان يك واقعيت بپذيرند و به صورت دستهجمعي به سمت عاديسازي رابطه حركت كنند.
كشورهاي عربي تاكنون اقداماتي انجام دادهاند كه گاهي علني نبوده است؛ مانند كار قطريها كه دفتر اقتصادي براي رژيم صهيونيستي در دوحه تأسيس كردند، يا ديدارهايي كه مقامات عماني با نتانياهو داشتند. همچنين تبادل هيئتهاي اقتصادي و سياسي كه در يكي دو سال اخير در روابط ميان كشورهاي عربي و رژيم صهيونيستي اتفاق افتاده است.
از سوي ديگر اين كشورها هميشه اعلام ميكردند كه از آرمان فلسطين و آوارگان و مواردي از اين قبيل دست نخواهند كشيد؛ اما برخلاف اين صحبتها، در معامله قرن دور يك ميز نشستند كه تكليف آن معلوم است؛ يعني قرار است آوارگان در سرزمينهايي كه هستند به صورت دائمي ساكن شوند و فلسطين به وطن دائمي يهوديها تبديل شود. اين گامي مهم براي رژيم صهيونيستي بود. در اينجا صهيونيستها اگرچه نتوانستند مسئله آوارگان را حل و فصل كنند، توانستند اين موضوع را در حوزه عربي به شدت تضعيف كنند. آنچه امروز نشان داده ميشود اين است كه فلسطين و قدس و مسئله آوارگان فلسطيني از دستور كار عربي خارج شده است و ديگر موضوع اول يا حتي دوم كشورهاي عربي نيست.
مسئله بعدي بحث مالي است؛ يعني رژيم صهيونيستي و كشورهاي عربي از دور هم نشيني توانستند فرمولها و معادلات پيشين را تغيير دهند. پيش از اين، فرمول اصلي «امنيت در برابر زمين» بود؛ يعني صهيونيستها زمين بدهند و امنيت بخرند. در مقابل تئوري و موضوع اعراب «زمين در برابر صلح» بود؛ اما در اجلاس منامه براي نخستين بار «پول در برابر امنيت» مطرح شد؛ يعني صهيونيستها مقداري پول بدهند و امنيت بخرند و همانجا كه هستند باقي بمانند. اين يك پيروزي براي صهيونيستها بود؛ بنابراين اگر هدفگذاري در اين طرح موضوع عاديسازي روابط باشد، صهيونيستها به طور نسبي موفقيتهاي مهمي را به دست آوردند.
* طرح معامله قرن چه تأثيري بر گروههاي فلسطيني داشته است؟
اين موضوع مهمي است و جاي بحث دارد. مسئله معامله قرن بر اساس آنچه گفته شد طرحي است مانند ساير طرحهايي كه تاكنون اجرا شده است؛ براي نمونه طرح «اسلو» يا «مادريد» يا طرحهاي عربي يا طرحهاي آمريكاييها مانند طرح «مريلند» و...؛ بنابراين فلسطينيها فريب نخوردند و متوجه بودند كه از اين صحبتها تاكنون زياد شده است. وعدههايي كه در سالهاي 1991 و 1993 شنيده شده و بينتيجه مانده بود و امروز دوباره تكرار ميشود. چنانكه محمود عباس طرحهاي اسلو و مادريد را موجب بياعتباري فتح ميداند كه تنها به نفع رژيم صهيونيستي تمام شد؛ زيرا به دنبال اين طرحها، فتح اگر مخالفت هموطنان خود با صهيونيستها را ميديد مجبور به زنداني كردن آنها بود كه اين موضوع سبب بحران داخلي فتح بوده است. به همين دليل بود كه در انتخابات سال 1384 فتحيها از حماسيها شكست خوردند.
علاوه بر اين فلسطينيها با انواعي از جنگها و محاصرههاي ناجوانمردانه مواجه شدند. در تمام اين محاصرهها نيز كشورهاي عربي نه آنها كه همسايه فلسطين بودند، مانند اردن و فلسطين و نه آنها كه در حوزه عربي تعريف ميشدند، مانند عربستان و امارات و كويت و كشورهاي آفريقايي و... هيچ كمكي به فلسطينيها نكردند و در كنار فلسطينيها نبودند؛ در حالي كه هر روز فلسطينيها ميشنيدند كه فلان مقام عرب با فلان مقام صهيونيستي ديدار كرده است.
از سال 1948 تاكنون 30 طرح اجرا شده است و فلسطينيها مشاهده كردهاند كه در همه اين طرحها كه قرار بوده است گشايشي در كار فلسطينيها ايجاد شود يا امتيازي به فلسطين داده شود، ظلم بيشتري به فلسطينيها شده و رژيم غاصب صهيونيستي يك قدم جلوتر گذاشته است.
بنابراين فلسطينيها به اين ادراك رسيدهاند كه قرار نيست انصاف يا منطقي وجود داشته باشد، بلكه محور اين مذاكرات و طرحها از جمله معامله قرن، رژيم صهيونيستي است و هر چيزي بايد با خواست اين رژيم تنظيم شود. اين موضوع سبب شده است يك بيداري مشترك و وحدت بين فلسطينيها ايجاد شود و ميتوان گفت با توجه به عمق مسئله اين موضوع ادامه پيدا خواهد كرد.
* اين پرسش مطرح ميشود كه آيا عملكرد «محمود عباس» در اين موضوع مثبت بوده است و ميتوان به او اعتمادكرد؟
بله، ميتوان به محمود عباس اعتماد كرد؛ زيرا اين وحدت كه در بين گروههاي گوناگون فلسطيني ميبينيم، جمعبندي اعضاي فتح و محمود عباس است و از جاي ديگر القا نشده است. مگر اينكه كشورهاي عربي تصميم گرفته باشند به فلسطين كمك كنند كه در اين صورت لاجرم مقابل آمريكا و رژيم صهيونيستي قرار ميگيرند و اين موضوع فعلاً امكانپذير نيست و با عملكرد اعراب تناسب ندارد. پس اين وحدت پايدار خواهد بود و عمق آن بيشتر خواهد شد. از سوي ديگر، اتكاي فلسطينيها به حكام عرب قطع شده و به اين موضوع پي بردهاند كه بايد به توان خود تكيه كنند.
* نگاه جمهوري اسلامي ايران به مسئله فلسطين و معامله قرن را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
اتصال فلسطين و ايران براي هر دو طرف يك امر استراتژيك است و اساساً جمهوري اسلامي ايران با پرچم و شاخص فلسطين ميتواند جهان اسلام را به سمت و سويي مقاومت حركت دهد. علاوه بر اين وقتي ما در كنار فلسطينيها باشيم، براي ما يك آورده بزرگ استراتژيك دارد كه نشان ميدهد جمهوري اسلامي به عنوان يك نظام شيعي تفاوتي ميان گروههاي مقاومت سني و شيعه قائل نيست و همين امر ميتواند به وحدت امت اسلامي كمك ويژهاي كند.
از سوي ديگر، اين موضوع براي فلسطينيها يك آورده فوق استراتژيك داشت؛ چرا كه در شرايط متزلزل عربي كه از شكست اعراب در سال 1967 شروع شده و اعراب كمكم از پرونده فلسطين فاصله گرفتند و به مرور اين مسئله غلظت بيشتري پيدا كرد، فلسطينيها به پشتوانه محكم احتياج پيدا كردند كه به آن تكيه دهند و حرف خود را بزنند و جز جمهوري اسلامي هيچ گزينهاي در اين فضا وجود نداشت.
همچنين مواضع جمهوري اسلامي موجب نزديكي بيش از پيش ايران و نيروهاي فلسطين شد و فلسطينيها به چشم خود ديدند كه جمهوري اسلامي تا چه حد قدرتمند است و در دفاع از حقوق فلسطينيان جدي است؛ موضوعي كه در ماجراي سوريه نيز به تمام دنيا اثبات شد و فلسطينيها هم اين موضوع را با گوشت و خون خود حس كردند.
از اين رو معامله قرن به نوعي يك روشنگري در داخل اراضي اشغالي و براي همه گروههاي فلسطيني بود كه دوست و دشمن خود را بشناسند. كما اينكه فلسطين با اتكا به محور مقاومت يك نقطه افتخار پيدا كرد و اعلام ميكند «من محيط اسرائيل را نااميد كردم، من خواب را از چشم اسرائيليها گرفتم، من موازنه امنيتي ايجاد كردم»، اين حرفها براي فلسطينيهاي زير فشار بسيار قيمت داشت.
مسئله كمكهاي نظامي ايران به فلسطينيها چنين وضعيتي داشت كه سبب هويت دادن و افتخار دادن به فلسطينيها شد و پس از ورشكستگيهايي كه در ارتباط با عربها داشتند، صحنه ناگهان تغيير كرد و با تمام وجود به سمت جمهوري اسلامي آمدند طي دو دهه آينده كه پيشبيني حضرت آقا اين است كه رژيم صهيونيستي تمام و فلسطين آزاد خواهد شد، ميتوانيم روابط گرمي با فلسطينيها داشته باشيم. اين مسئله بسيار مهم است كه اين رابطه گرم باشد و اميدوار هستيم نه فقط با آن رابطه گرم وضعيت فلسطين تغيير پيدا كند؛ بلكه گرمي حرارت فلسطينيها به مصر نيز برسد و حتي روي مسائل مصر نيز اثرگذار باشد؛ زيرا اگر فلسطينيها در فلسطين پيروز شوند، مصر يا لبنان از اين وضعيت خارج خواهند شد و يك ظرفيت اساسي براي انقلاب اسلامي ايجاد ميشود.
* به نظر جنابعالي پيامدهاي معامله قرن چيست؟
به طور خلاصه ميتوان براي طرح معامله قرن چند نقطه ضعف اساسي برشمرد:
1ـ واقعيات موجود از جمله مسئله آوارگان را ناديده گرفته است؛ چرا كه به اندازه جمعيت يهودي داخل فلسطين نزديك به 7 تا 8 ميليون آواره وجود دارد و نميتوان اين موضوع را با پرداخت پول حل كرد. كما اينكه هنوز اين مسئله نيز پاسخ داده نشده است كه قرار است چه كسي يا كساني اين پول را پرداخت كنند؟!
2ـ اين طرح از بيرون تحميل شده است. ضمن اينكه حتي ديدگاههاي صهيونيستي در اين طرح در نظر گرفته نشده است؛ زيرا اين رژيم معتقد است در معامله قرن، فلسطيني قوي در كنارش ايجاد ميشود.
3ـ همچنين موضوع قدس شريف به طور كامل حل نشده باقي خواهد ماند.
4ـ واقعيت بزرگي به نام جبهه بزرگ مقاومت در اين طرح ناديده انگاشته شده است؛ چرا كه جبهه مقاومت قطعاً با تمام توان در مقابل اين طرح ايستادگي خواهد كرد. شاهد آن توان سوريه است كه مستكبرين با وجود زمينههايي نتوانستند اهداف خود را در اين كشور پيش ببرند.