«شما میخواهید با دنیا مذاکره کنید؟ شما بلد هستید که با دنیا مذاکره کنید و آیا زبان دنیا را میدانید؟» این عبارات، پرسشهایی است که فروردین ماه 1396، «حسن روحانی» در قامت کاندیدای ریاستجمهوری دوازدهم، در میان فریادها و هیاهوی هواداران انتخاباتیاش، خطاب به رقیبان بر زبان آورد! اکنون با گذشت بیش از دو سال از آن رقابتهای انتخاباتی و پیروزی کاندیدای مورد حمایت اصلاحطلبان در آن انتخابات، وقت آن رسیده است این مسئله را بیان کنیم که زبان مذاکره با دنیا چگونه است؟ ادبیات و گفتمانی که باید برای تأمین منافع ملی ملت ایران و ایستادگی در مقابل زیادهخواهیها و زیادهطلبیهای دیگران به ویژه کشورهای غربی در روابط بینالملل پیش گرفت، چه مختصاتی دارد؟ امروز در نیمه راه دولت دوازدهم، زمان آن فرارسیده است که بپرسیم آیا دولت آقای روحانی بر زبان دنیا مسلط بوده است؟ کارنامه دولت او در روابط بینالملل چگونه است و هواداران انتخاباتی حسن روحانی نزدیک به 30 ماه پس از هیاهوها و حمایتها نظرشان در این باره چیست؟ پرسشهایی که پاسخ آنها را میتوان از دو مسیر به دست آورد؛
تجربه
نباید فراموش کنیم مسئولان دستگاه دیپلماسی کشور، به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی، افرادی «غیور»، «شجاع»، «متدین»، «امین» و «خستگیناپذیر» هستند و آنچه در ادامه خواهد آمد، نه در رَدّ تلاشهای آنها، بلکه در نقد رویکرد و راهبرد سیاست خارجی دولت «تدبیر و امید» است.
وقتی افکار عمومی، «وضع تحریمهای ضد ایرانی از سوی «باراک اوباما»ی دموکرات در دوران پسابرجام، آغاز سناریوی فشار حداکثری علیه تهران با امضای «دونالد ترامپِ» جمهوریخواه پای فرمان خروج ایالات متحده آمریکا از توافق جامع هستهای، فریب و تعلل تروئیکای اروپایی در انجام تعهدات خود در برجام با سرگرم کردن افکار عمومی به «اینستکس» و سنگاندازی در مسیر تأمین منافع کشورمان در برجام با موضوعاتی چون تصویب لوایح چهارگانه» و «تحقیر انگلیسیها در خلیجفارس و آزادی نفتکش متعلق به جمهوری اسلامی ایران پس از راهزنی دریایی استعمارگر پیر، نفوذ منطقهای محور مقاومت به مرکزیت جمهوری اسلامی ایران، پاسخ قاطع به تجاوز پهپاد جاسوسی آمریکا که کار سران کاخ سفید را به دروغ و هذیان کشاند، تغییر ادبیات و افزایش تلاش اروپاییها پس از تغییر رویکرد جمهوری اسلامی ایران در قبال برجام با تدوین گامهای سهگانه برای کاهش تعهدات هستهای کشورمان و حتی پیش از اینها، نامه باراک اوباما به رهبر معظم انقلاب و اعلام پذیرش حقوق هستهای ایران در پی پیشرفتهای کشورمان در دانش هستهای» را در دو کفه ترازو قرار میدهند، نتیجه کاملاً واضح است؛ رجحان و برتری مطلق «دیپلماسی مقاومت» بر «دیپلماسی لبخند»! نتیجهای که نشان میدهد، برخلاف آنچه حسن روحانی میگفت، ادبیات حاکم بر روابط بینالملل، زبانی نیست که دولت وی برگزیده بود؛ بلکه در معادلات جهانی، طرفی پیروز خواهد بود که قدرت دیکته کردن نظر خود به طرف مقابل را داشته باشد!
اذعان
«دوستاني كه پيشنهاد مذاكره ميدادند و به آن اصرار داشتند، چرا ضمانت اجراي آن را مورد توجه خود قرار ندادند؟ اگر قرار بود كه وارد برجام شويم، بايد فرض ميكرديم كه چنانچه طرف مقابل به تعهدات خود عمل نكرد ما چه بايد انجام دهيم تا از ترس عمل ما، طرف مقابل به تعهداتش ملتزم باشد؟ به نظرم بسياري از افراد درك درستي از ماهيت روابط بينالملل و سياست واقعگرايانه ندارند و روابط بينالملل را به گفتوگو و صلحخواهي تقليل ميدهند، در حالي كه روابط بينالملل در اصل متكي به قدرت است و بس.» اگر این عبارات بدون نام گوینده آنها نقل شود، بیتردید هر شنوندهای خیال خواهد کرد این عبارات متعلق به منتقدان سرسخت دولت اعتدال است؛ اما نه، این جملات بخشی از یادداشت «عباس عبدی» از چهرههای شاخص اصلاحات در روزنامه «اعتماد» است! تا مشخص شود حتی نزدیکترین رسانهها و چهرهها به دولت نیز به اشتباه بودن ادبیات و راهبرد دولت در روابط بینالملل اذعان دارند! اعترافی که البته با ادبیاتی متفاوت در گفتارهای محمدجواد ظریف و حسن روحانی نیز قابل رصد است، آنجا که وزیر امور خارجه میگوید: «من اعتراف میکنم که اشتباه کردم و به حرف جان کری اعتماد کردم» یا آنجا که رئیسجمهور میگوید: «آمریکا با زبان و عمل میگوید که اهل مذاکره و تعهد نیست؛ اما به برخی کشورهای شرق آسیا (کره شمالی) میگوید بیا با ما مذاکره کن؛ مگر دیوانهاند که با شما مذاکره کنند؟ شما به مذاکرهای که به تأیید سازمان ملل رسیده، پایبند نیستید.»