فلسفه هيئتهاي مذهبي مبتني بر بازخواني و ذكر نام و مرام اهل بيت(ع) و در رأس آن حضرت اباعبداللهالحسين(ع) شكل گرفته است. بيشك بيتوجهي به حقيقت اين فلسفه موجب خواهد شد تا دچار نوعي قشريگري و فرماليسم شده و در ظواهر اعمال و مناسك باقي بمانيم و تهي از معنا، به عملي مشغول شويم كه ما را به سوي حقيقت هدايت نميكند!
تلاش براي توجه به اين فلسفه با طرح پرسشهايي همراه خواهد بود كه همواره در ذهن دوستداران مكتب اهل بيت(ع) وجود دارد؛ از جمله اينكه چرا بايد از قيام امام حسين(ع) و ماجراي كربلا با اين وسعت ياد كرد؟ چرا گريه بر اباعبداللهالحسين(ع) تا اين حد سفارش شده است؟ در اين زمانه چه نيازي به يادآوري ماجراي كربلا و نهضت حسيني داريم؟ قيام امام حسين(ع) پاسخگوي چه نيازي از نيازهاي نسل جوان امروز است؟ پرسشهايي قابل تأمل كه پاسخ به آنها ميتواند معياري براي تعريف هويت و شاخص هيئت انقلابي باشد.
طرح اين پرسشها ما را به حقيقتي بزرگتر ميرساند يعني سبك زندگي حسيني راهنمايي ميكند. در حقيقت ذكر نام اباعبدالله(ع) يادكرد حادثهاي مانده در تاريخ نيست كه غبار گذر روزگار آن را به فراموشي بسپارد. تكرار نام حسين(ع) يادآوري و بازخواني نوعي از مرگ نيست، بلكه سخن از سبك زندگي است؛ از چگونه زيستني كه نهايت آن مردني شرافتمندانه است! الگويي كه ميتواند براي بشريت سرگردان همه اعصار تاريخ نجاتبخش باشد.
بازخواني دفتر عاشورا آشنايي با جريان عدالتخواه تاريخي است كه مسئولانه زيستن را ياد ميدهد و خود را وقف ايستادگي در برابر ظلم و ذلت كرده و روحيه مبارزه و انقلابيگري را به كالبد جامعه مرده تزريق ميكند. سرور و سالار شهيدان پيامآور حريت و آزادگي، تلاشگر بزرگ براي اقامه امر و به معروف و نهي از منكر و احياگر اسلام نابي است كه در شام فراگير حاكميت اموي، نويد بخش صبح ظهور حكومت علوي است!
حركت امام حسين(ع) تنها نهضتي انفعالي و واكنشي به وضع موجود نيست، بلكه فراتر از آن ارائه الگويي براي همه ملتهاي در بند محسوب ميشود كه «خوب زيستن» دغدغه آنان است. غايت حركت حسيني تحقق تمدني اسلامي به شمار ميآيد كه در آن زندگي عاشورايي «الگوي زيست مسلماني» بشريت است. در آن تمدن همه مفاهيم متعالي از عدالت و آزادي و صلح و امنيت و معنويت و اخلاق تجلي خواهند يافت.
از اين ديدگاه، هيئتي انقلابي است كه در مسير تحقق تمدن اسلامي و تعيين «الگوي زيست حسيني» قدم بر ميدارد. هيئتي ميتواند خود را مفتخر به عزاي حسيني بداند كه اعضاي آن در مسير تحقق حكومت اسلامي و حفظ و صيانت و ارتقاي آن قدم بردارند.
تربيت يافتگان هيئت انقلابي انسانهايي مسئول و دردمند هستند كه در برابر مشكلات اجتماعي و اقتصادي جامعه بيتفاوت نيستند. كساني كه در حوادثي تلخ چون سيل و زلزله و... پيشگامان خدمت به مردمند و خانه به دوشاني هستند كه غم سيلاب ندارند! همانهايي كه غم نان مردم دارند و تابستان، جوانيشان را در اردوي جهادي روستاهاي محروم كرمان و سيستان و... ميگذرانند! جواناني كه در عرصه جهاد علمي نيز پرچمداران گمنام شعار «ما ميتوانيم» بوده و بيمزد و بيمنت براي چرخش چرخ صنعت و اقتصاد كشور تلاش ميكنند.
بصير مرداني كه در كوران فتنههاي سال 1378 و 1388، جبهه حق و باطل را تشخيص دادند، عماروار پاي امام زمانشان ايستادند و خط نفاق و فتنه را رسوا كردند؛ همانهايي كه مرزهاي اسلام در شام و عراق و يمن را با جواني و شجاعتشان به مراقبت و پاسداري ايستادهاند! شهيداني كه در مسير اعتلاي كلمه حق، جان آغشته به خون سرخ گلويشان را در مسلخ عشق به جانان هديه كردند! تربيت يافتگان هيئت انقلابي همت و باكري و زينالدين و... احمديروشنها و حججيها هستند!... همانهايي كه اهل انتظارند! «فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر...»