کمتر کسی از میزان تدین و سلامت نفس، سلامت رفتاری، وجدان کاری، سابقه فعالیتهای علمی و فرهنگی، فعالیتهای اجتماعی، عملکرد قبلی و برنامههای آتی یا شاخصههای فردی دیگری مانند؛ ولایتمداری، خودباوری، صداقت، خلوص نیت و سایر خصوصیات روحی و رفتاری کاندیداهای محترم میپرسند.
این روزها دوباره تنور مباحث انتخاباتی روشن شده و هر روز در حالی بر گرمای آن افزوده میشود که تجارب قبلی در میزان گرمابخشی آن نقش چندانی ندارد و گویا قرار است باردیگر تاریخ نه چندان خوشایند، انتخاب نادرست نمایندگان مردم و نقل گلایهمندیهای پس از آن تکرار شود.
حتماً شما هم در سنوات قبل بارها این جملات و امثال آن را شنیدهاید، این کاندیدا آدم بسیار خوبی است، اما کسی او را نمیشناسد و رأی نمیآورد، پس من هم به او رأی نمیدهم، این کاندیدا خوب است، اما من نون و نمک شخص دیگری را خوردهام و لذا او اکنون حق به گردن ما دارد؛ این کاندیدا خوب است، اما فلانی فامیل است و باید هوایش را داشته باشیم؛ این کاندیدا خوب است، اما آن دیگری سید است یا مثلاً قهرمان ورزشی و بازیگر مشهور سینما و یا حتی خوشتیپ و جوان پسند است؛ این کاندیدا خوب است، اما فلان کاندیدا وعده داده که کارهای زیادی را انجام خواهد داد، جوانانمان را سرکار خواهد گذاشت و شهر و روستایمان را آباد خواهد کرد، او چنان دست و دلباز است که هر روز صدها نفر را اطعام میکند، هدیه میدهد و برایمان برنامههای متنوع اجرا میکند و از آنجا که به قول معروف «سیلی نقد به از حلوای نسیه است» پس ما به او رأی میدهیم.
این کاندیدا خوب است، اما تمام عمرش درگیر کار اجرایی بوده و حرف چندانی برای گفتن در مجلس ندارد و یا بالعکس بیشتر عمرش کارهای علمی و راهبردی انجام داده و سابقه کار اجرایی چندانی ندارد و لذا نمیتواند در مجلس موفق باشد، فلان کاندیدا هم که چند دهه قبل نیروی همسطح یا زیردست من بوده و شایسته نمایندگی نیست و در نهایت اینکه طرف (کاندیدا) خرج نمیکند و انتظار دارد به او رأی بدهند و به مجلس راه پیدا کند.
اینها همه در جامعه مطرح میشود اما، متأسفانه طی این سالها کمتر ذهن منتقدمان سوال میکند، مگر حقوق یک نماینده مجلس چقدر است که برخی از کاندیداها، حاضر میشوند این همه (گاهی چندین برابر مجموع حقوق چهار ساله دریافتی از مجلس) هزینه کنند، یا به عبارت بهتر، آنها چه هدفی را دنبال میکنند که حاضرند برای رفتن به مجلس یا حتی شوراهای اسلامی شهر و روستا و امثال آن، به هر اقدام قانونی و مشروع و بعضاً غیرقانونی و نامشروعی دست بزنند و میلیاردها تومان هزینه کنند؟ یا اصلاً نمیپرسیم این پولهایی که هزینه میکنند را از کجا میآورند؟
مهمتر اینکه؛ کمتر کسی از میزان تدین و سلامت نفس، سلامت رفتاری، وجدان کاری، سابقه فعالیتهای علمی و فرهنگی، فعالیتهای اجتماعی، عملکرد قبلی و برنامههای آتی یا شاخصههای فردی دیگری مانند؛ ولایتمداری، خودباوری، صداقت، خلوص نیت و سایر خصوصیات روحی و رفتاری کاندیداهای محترم میپرسند.
اصولاً مگر وظیفه اصلی نماینده مجلس کمک به قانونگذاری اصولی و نظارت بر حسن اجرای قوانین مصوب نیست؟ پس چگونه بسیاری از آنها وعدههایی میدهند که در حوزه اختیاراتشان نیست و عمدتاً هرگز عملی هم نمیشود؟
مگر نه اینکه اگر هر مقدار قوانین و مقررات با عیب و نقص کمتری تدوین و تصویب و با دقت بیشتری عملی شوند، کارها در همه بخشها و موضوعات به شکل مطلوب تری انجام خواهد شد؟ و مگر نه اینکه اگر هر کس در هر موقعیتی که قرار دارد، کار خودش را به درستی انجام دهد، دیگر مشکل چندانی برای پیگیری باقی نخواهد ماند، پس به چه علت برخی از کاندیداها به وظایف ذاتی خودشان نمیپردازند.
آیا رأی دهندگان عزیز فراموش کردهاند که با انتخابشان در واقع سرنوشت آینده خود، فرزندان و کشورشان را- نه فقط برای چهار سالی که نماینده آنها در قانونگذاریها مشارکت میکند، بلکه به واسطه پیامدهای یک قانون گذاری نامناسب و بد تا دهها سال بعد اثرات آن متوجه ما و کشور خواهد شد- تعیین میکنند؟
آیا وقتی فریب ظاهر، اقدامات عوامپسندانه یا وعدههای توخالی برخی از کاندیداها را میخوریم، واقعاً حق داریم و مجاز هستیم از ناهنجاریهایی که بعداً بروز پیدا میکند گلایهمند باشیم و شکایت کنیم؟
اگرچه خوردن شام و ناهار و بهرهبردن از هدایای کسانی که معلوم نیست هزینههای تبلیغاتی خودشان را از کجا آورده و یا با چه هدفی در فعالیتهای تبلیغاتی خودشان حاتمبخشی میکنند، شبههناک است و شاید خوردن و استفاده کردن از آن جایز نباشد، اما حداقل باید بدانیم که این نان و نمک شبههناک، دین و مسئولیتی را بر گردن ما نمیگذارد و ما شرعاً و اخلاقاً وظیفهای برای رأی دادن به اینگونه افراد نداریم.
به عبارت دیگر نه تنها در اینگونه موارد وظیفهای بر عهده ما نیست، بلکه حق نداریم در برابر وعدههای توخالی و یا خدای ناخواسته در قبال دریافت یک هدیه ناچیز و یا خوردن یک یا چند وعده شام و ناهار، وجدان و عزت نفسمان را زیرپا بگذاریم و آینده خود و فرزندانمان و یا جامعه و مملکتمان را با دادن رأی به افراد فاقد شرایط، ویران و یا دچار آسیب نماییم.