امروز، حمله ایران به شمال یا شمال غربی به قفقاز امری غیرممکن است. روس ها، ترک ها و ایرانی ها همه در قرن نوزدهم تجاوز از مرزهای خود در این منطقه را متوقف کردند. ایران می تواند در جهت شمال شرقی به ترکمنستان حمله کند، اما زمین ها در این منطقه بیابانی است و حرکت به سمت افغانستان هم به معنای جنگ در سرزمینی کوهستانی برای زمین هایی با ارزش مساوی است.
ایران یک قلعه بزرگ است که از سه طرف با کوه ها و در طرف چهارم با اقیانوس احاطه شده است و با توجه به بیابان های مرکزی، تسخیر این کشور بسیار دشوار خواهد بود. در گذشته تنها مغول ها از شمال شرقی وارد کشور و موفق به اشغال آن شدند. عثمانی ها هم به کوه های زاگرس نفوذ کردند و تا شمال تا دریای خزر پیش رفتند، اما برای نفوذ به سرزمین های مرکزی ایران تلاشی نکردند.
ایران کشوری کوهستانی در جستجوی دشت های قابل سکونت است. در شمال چیزی بیش از کوه و کویر وجود ندارد و در شرق، زیرساخت های افغانستان چندان دلفریب نیست. در جنوب هم فقط اقیانوس وجود دارد. تنها دشت های موجود در اطراف ایران سرزمین بین النهرین و بابل در عراق امروزی است. اگر ایران می توانست بر این دشت ها مسلط شود و جمعیت خود را در آنها گسترش دهد، این می توانست پایه و اساس قدرت ایران باشد. در حقیقت، پایه و اساس امپراطوری پارس همین دشت ها بودند. ایرانی ها جنگجویانی از کوه های زاگرس بودند که با فتح دشت های موجود در حوضه دجله و فرات یک امپراطوری ساختند؛ اما این به گذشته های دور مربوط می شود که هیچ مرز مشخصی و البته مقاومت قابل توجهی در غرب وجود نداشت.
امروز، حمله ایران به شمال یا شمال غربی به قفقاز امری غیرممکن است. روس ها، ترک ها و ایرانی ها همه در قرن نوزدهم تجاوز از مرزهای خود در این منطقه را متوقف کردند. ایران می تواند در جهت شمال شرقی به ترکمنستان حمله کند، اما زمین ها در این منطقه بیابانی است و حرکت به سمت افغانستان هم به معنای جنگ در سرزمینی کوهستانی برای زمین هایی با ارزش مساوی است. حمله به غرب به حوضه رودخانه های دجله و فرات و حرکت به سمت مدیترانه تنها مسیر ترغیب کننده به نظر می رسد؛ مسیری که پارسیان تا یونان و مصر در پیش گرفتند. اما ایران برای پیشروی در این جهت با یک مانع عمده یعنی رشته کوه های البرز مواجه است. این کوه ها همانطور که می توانند یک سد دفاعی باشند، می توانند مانعی برای تهاجم ایران هم باشند. پشتیبانی از نیروهای مهاجم به لجستیک نیاز دارد و ارسال تجهیزات از زاگرس در حجم گسترده تقریبا غیرممکن است. اگر ایرانی ها نتوانند عراق را اشغال یا از آن بهره برداری کنند، پیشروی بیشتر برایشان امکان پذیر نخواهد بود. برای بهره برداری از عراق، ایران به سطح بالایی از همکاری عراقی ها نیاز خواهد داشت چرا که در غیر این صورت، ایرانی ها به جای تبدیل ثروت عراق به قدرت سیاسی و نظامی، تنها آرامش عراقی ها را به هم خواهند زد.
در حقیقت، بزرگ ترین محدودیت قدرت ایرانی در دوران جدید این بوده که به محض ترک زاگرس، توانایی آرام کردن امپراطوری سابق خود را نداشته است. ایران به ثروت و منابع با کمترین هزینه نیاز دارد، اما احیای روابط با ساکنان دجله و فرات به شدت دشوار است. در بیشتر ادوار تاریخی فتح با سلطه بر این سرزمین ها برای ایران دشوار بوده چرا که دیگر قدرت ها همچون یونان در دوران الکساندر، رم، عثمانی ها، بریتانیایی ها و آمریکایی ها یا این منطقه را اشغال یا از آن به عنوان منطقه حائل با پارس ها استفاده کرده اند.
آنچه مشکلات خارجی ایران را تشدید می کند، مشکلات داخلی جدی است. کوه ها برای ملت ها امکان محافظت از خود فراهم می آورد. ریشه کن کردن کامل یک فرهنگ دشوار است. از این رو، در بیشتر موارد سکنه مناطق کوهستانی شمار زیادی از اقوام ملی و قومی هستند که خصوصیات خاص خود را دارند. ایران هم مستثنی نیست. اگرچه اکثریت جمعیت این کشور را مسلمانان تشکیل می دهند، اما تنها 55 تا 60 درصد از آنها از نظر قومی فارس هستند. هر کشور خارجی که به ایران توجه داشته باشد، از این تنوع قومی برای تشکیل اتحادهایی در داخل ایران به منظور تاثیرگذاری بر قدرت دولت مرکزی استفاده می کند.
از این رو، اولین و اصلی ترین منافع استراتژیک هر دولتی در ایران حفظ تمامیت ارضی این کشور در برابر گروه های جدایی طلب است و این مساله وجود دولتی مرکزی با دستگاه امنیتی بسیار قوی را اجتناب ناپذیر می کند. حفظ اتحاد در میان گروه های قومی در بسیاری از کشورها مهم، اما چنین امری برای ایران ضروری است چرا که هیچ جایی برای عقب نشینی از مرزهای کنونی وجود ندارد و هر گونه بی ثباتی می تواند کل ساختار امنیتی کشور را تضعیف کند. بدین ترتیب، دولت مرکزی ایران همواره با مشکل انسجام داخلی روبهرو خواهد بود و پیش از هر هدف دیگری، از ارتش و نیروهای امنیتی خود برای کسب اطمینان از این انسجام استفاده خواهد کرد.