اندیشههای رئالیستی آن هم از نوع ماکیاولیستی مبنای فکر و عمل در سیاست خارجی آمریکا را تشکیل میدهند؛ یعنی «قدرت» هدف و غایت نهایی است که در هر شرایطی و با هر وسیلهای حتی نامشروع و غیرقانونی باید به آن نایل شد و آن را حفظ کرد و درصدد افزایش آن بود. این تمام آن چیزی است که درباره سیاست خارجی آمریکا و دستور کارهایی که در کاخ سفید و از سوی دولتمردان، دیپلماتها، سیاستمداران، استراتژیستها و سازمانهای اطلاعاتی، امنیتی و نظامی ایالات متحده طراحی و دنبال میشود، میتوان بیان داشت. به بیان سادهتر، سیاست خارجی آمریکا در روابط بینالملل بر اصل «هدف وسیله را توجیه میکند»، مبتنی است.
اما در دولت ترامپ «نئورئالیسم»، مبنای عمل است که استمرار آن بیش از پیش میتواند به آشوب و بینظمی در روابط بینالملل منجر شود. به زبان بسیار سادهتر، نئورئالیسم بر این باور است که نظام بینالملل، نوع و قواعد بازی را مشخص میکند. در این راستا، آنچه در داخل کشورها میگذرد، اهمیت نداشته و نمیتوان بر ایدئولوژی و رژیم حاکم تأکید داشت. کشورها همیشه برای بقای خود به دنبال قدرت هستند و دو هدف عمده را دنبال میکنند؛
۱ـ در داخل به فکر افزایش تواناییهای اقتصادی، سیاسی و نظامی هستند.
۲ـ در خارج، به تقویت اتحادهای خودی و تضعیف اتحادهای مقابل فکر میکنند.
عملکردهای دولت ترامپ در آمریکا که به هیچ قید و بند حقوقی، سیاسی و دیپلماتیکی در روابط خارجی پایبند نیست، به ویژه در حوزه سیاستخارجی از نقطه نظری خاص دقیقاً با منطق نئورئالیسم قابل ارزیابی است. به زبان نئورئالیستی، مَثَلِ دولت ترامپ مثل همان فردی است که از یک معامله زمین، سودی را کسب میکند. این فرد یا دولت، سود کسب شده را همیشه با سود کسب شده رقبا مقایسه میکند. از این رو حتی اگر فایده و سودِ کلانی کسب کرده باشد، چون با رقبا مقایسه میکند، در حسرت سود رقباست و حسرت داشتههای همسایه (رقیب) را میخورد تا اینکه شُکرِ داشتههای خود را بکند!
از نظر دولت ترامپ که مظهر و زبان گویای سیاستگذاری و سیاستورزی در آمریکاست، نباید به آنچه داشت قانع بود. بنابراین باید با هر وسیلهای به دنبال ارتقای قدرت بود؛ غافل از اینکه این روحیه و طرز فکر و عمل، بیشازپیش آمریکا را در معرض «زوال هژمونیکی» قرار داده است. سیاست خارجی آمریکا که در طول تاریخ همواره پر از دوگانههای رفتاری و عملی بوده است (عملی که انجام میشود، کم و بیش برخلاف حرفی است که زده شده است)، در دوره ترامپ، با شدت و دامنه بیشتر استمرار داشته است. رفتار دولت آمریکا با کردهای شمال سوریه که تا دیروز به مثابه متحد درجه یک به آنها مینگریست و امروز پشت آنها را خالی کرده و در میدان نبرد با ترکیه رهایشان کرده است، یکی از مصادیق جدید رفتارهای دوگانه دولت آمریکاست که البته منحصر به ترامپ نبوده؛ بلکه در دولتهای قبلی نیز اینگونه بود. اینکه دولت آمریکا از یک طرف فرمان خروج نیروهای آمریکایی از سوریه و منطقه را با این توجیه که هیچگونه آوردهای برای آمریکا نداشتهاند، صادر میکند و همزمان سه هزار سرباز را به عربستان اعزم میکند، معنایی جز این ندارد که منافع آمریکا اعم از امنیتی، سیاسی، اقتصادی و... تنها از راههای غیرمتعارف و تضاد و تناقض و ابهامآفرینی در روابط بینالملل تأمین میشود که این یعنی برای آمریکا فضای «آشوب و آنارشی و قانون جنگل» جزء اولویتها و راهبردهای کلیدی است تا ثبات و امنیت و نظم بینالمللی. اصلاً آنچه موجب رشد و پیشرفت آمریکا شده، بینظمی و ناامنسازی است.