دکترین «استکبارستیزی» حضرت امام(ره) در طول چهار دهه اخیر با مخالفانی همراه بوده است که هر یک به نوعی تلاش داشتند از گسترش و نفوذ اندیشه حضرت امام(ره) جلوگیری کنند. این جریانها را از یک منظر میتوان به سه دسته «مدعیان دروغین مبارزه»، «مخالفان مبارزه» و «تجدیدنظرطلبان در مبارزه» تقسیم کرد.
۱ـ مدعیان دروغین مبارزه
در بین نیروهای سیاسی دهههای اخیر، جریانهایی بودند که با وجود مخالفت با جریان خط امام(ره)، خود را پیشقراول و سردمدار مبارزه با استکبار جهانی و امپریالیسم بینالملل معرفی میکردند. در رأس این گروههای سیاسی در ایران که در مجموع جزء اردوگاه چپ مارکسیستیـ مائوئیستی محسوب میشدند، میتوان به سازمان مجاهدین خلق(منافقین) و چریکهای فدایی خلق اشاره کرد که در دهه ۵۰ و ابتدای دهه ۶۰، مواضعی سوپرانقلابی داشته و شعارهایی تند علیه اردوگاه غرب و در رأس آن آمریکا سر داده بودند. این جریان حتی تا آنجا پیش میرفت که نهضت اسلامی ملت ایران به رهبری حضرت امام خمینی(ره) را حرکتی ارتجاعی و برخاسته از اردوگاه امپریالیسم معرفی میکرد که تنها به ظاهر مدعی مبارزه با استکبار است.
خیلی زود مشخص شد مبارزه با امپریالیسم جهانی نیز تنها وسیلهای برای رسیدن به اهداف بزرگ منفعتطلبی و قدرتطلبی این جریان بوده که متناسب با شرایط و مقطع زمانی انتخاب شده بود و با تغییر شرایط و مبتنی بر اصل فرصتطلبانه «هدف وسیله را توجیه میکند»، این شیوه و ابزار کنار گذاشته شد و این بار منفعت در آن بود که به آغوش امپریالیسم بینالملل رفته و از قلب تمدن غرب و با حمایت همهجانبه سران استکبار جهانی به مبارزه علیه انقلاب اسلامی ادامه دهند.
۲ـ مخالفان مبارزه
در مقابله با دکترین استکبارستیزی حضرت امام(ره) جبهه دیگری نیز وجود داشت که به طور کامل با آن مخالفت میکرد. آنها بیشتر دانشآموختگانی بودند که دوران تحصیل خود را در فرنگ گذرانده و مفتون و دلبرده حکومت لیبرالیستی غرب شده و نگاه منفی به غرب و استکبار جهانی نداشتند. این افراد که خود را در پس عنوان فریبدهندهای چون ملیگرایی پنهان کرده بودند، به واقع لیبرالهایی داخلی بودند که چارچوب و مبانی تمدن غرب را قبول داشته و آمال و آرزوهای خود را در حرکت کشور به سوی نظام لیبرال سرمایهداری غرب میدیدند. این جریان نظام نابرابر بینالملل را نادیده گرفته و نگاهی مثبت به سیاستهای تجاوزطلبانه و استیلاطلبانه غرب داشتند؛ از اینرو از استعمال واژه «استکبار جهانی» برای خطاب قرار دادن غرب و در رأس آن آمریکای جنایتکار پرهیز داشتند.
این جریان که در ابتدای انقلاب فرصتهای مناسبی برای کسب قدرت سیاسی داشتند، به علت همراهی نکردن با ملت، خیلی زود از سوی ملت کنار گذاشته شده و در محاق قرار گرفتند.
سیاست گرایش به غرب را میتوان در عملکرد دولت موقت و با محوریت گروه نهضت آزادی به خوبی مشاهده کرد. جمله معروف «مهندس مهدی بازرگان» که در واکنش به بیانات حضرت امام(ره) گفته بود: «اگر آمریکا شیطان بزرگ است، شوروی شیطان اکبر است»، تنها نمونهای از این موضعگیریها به نفع غرب است. طبیعی بود که چهرههای این جریان نتوانند اقدام دلیرانه دانشجویان خط امام(ره) در تسخیر سفارتخانه آمریکا در تهران راـ که به لانه جاسوسی استکبار جهانی علیه انقلاب اسلامی تبدیل شده بودـ تاب آورند، از همینرو پس از انتشار خبر تسخیر لانه، بلافاصله با عصبانیت تمام استعفا دادند.
۳ـ تجدیدنظرطلبان در مبارزه
دسته سوم از طرفداران غرب و مخالفان دکترین «استکبارستیزی»، کسانی بودند که از ابتدا جزء مخالفان نبودند؛ بلکه از حامیان و موافقان استکبارستیزی به شمار میآمدند. برخی از اینها خود جزء کسانی بودند که روزگاری نه چندان دور از دیوارهای سفارت آمریکا بالا رفته و خود را صاحبان حماسه انقلاب دوم میدانستند؛ اما سیر تغییرات و تحولات این جریان به نحوی شکل گرفت، که این جریان به تدریج دچار استحاله شده و به صف مخالفان دکترین استکبارستیزی پیوستند و امروز از ضرورت مذاکره و برقراری رابطه سخن میگویند.
محور اصلی جریان تجدیدنظرطلبی را باید از میان آن بخش از جریانهای سیاسی جستوجو کرد که در دهه ۱۳۷۰ به تدریج در مسیر آشنایی با تفکرات معرفتیـ سیاسی غرب دچار وادادگی و استحاله شده و جذب آن شدند. این تمایل و تعلق، بیش از هر چیز خود را در حوزه نگرشها نشان داد و به تدریج اظهارنظرها و دستنوشتههایی از این جریان صادر شد که از تجدیدنظرطلبی در آرمانهای حضرت امام(ره) حکایت داشت.
عامل دیگری که سبب شد تا بخشی از افراد و جریانهای سیاسی کشور به تدریج از گفتمان استکبارستیزی فاصله گرفته و درباره ایجاد رابطه و فتح بابی برای مذاکره سخن برانند، آلودگی به زخارف دنیا، دنیاگرایی و منفعتطلبی بود. این فرایند که به تدریج با پایان یافتن جنگ تحمیلی و با اولویت یافتن مسئله سازندگی و آبادانی کشور در دهه 70 آغاز شد، برخی از انقلابیون دیروز (یا متظاهران به انقلابیگری) را آنچنان به مسائل اقتصادی و دنیوی آلوده کرد که ترجیح دادند برای حفظ منافع حاصله، باورها و آرمانهای خود را نیز به فراموشی سپرده و در آن تجدیدنظر کنند. که در رأس باورهای مورد تجدیدنظر، مسئله استکبارستیزی بود.