از سال 2003 میلادی که آمریکا، عراق را به اشغال خود درآورد، لحن سعودی برای اتهام علیه ایران، شدیدتر و به تدریج موضوعات گستردهتری را شامل شده است. «سعود الفیصل» وزیر خارجه اسبق سعودی که بیش از بیست سال عهدهدار این سند بود، آشکارا و پنهان، آمریکا را برای حمله ایران تحریک میکرد. همین رویکرد را اکنون، «ترکی الفیصل» رئیس اسبق استخبارات سعودی که معمار مناسبات آشکار با صهیونیستهاست، ادامه میدهد. ترکیالفیصل با بیان اینکه ایران دنبال سیطره بر جهان است و همه افکارش را بیان نمیکند، چهرهای مبهم و ترسناک از ایران رواج میدهد. در همین راستا، عادلالجبیر که پس از پست وزارت خارجه اکنون وزیر مشاور سعودی است، وظیفه طرح اتهام مستمر علیه ایران را با یک ضربان ثابت به عهده دارد. وی ایران را حامی تروریسم، مداخلهگر در کشورهای عربی، در تلاش برای کسب و توسعه سلاحهای کشتار جمعی و موشکهای بالستیک و ترویجدهنده هرج و مرج و آشوب در منطقه معرفی میکند.
عادلالجبیر در آخرین تهدید تلویحی که چند روز قبل صورت گرفت، اعلام کرد حمله به آرامکو به وسیله سلاحهای ایرانی صورت گرفته و اجازه تکرار آن را نخواهد داد!
این رویکرد سیاست خارجی و رسانهای در دوره پادشاهی سلمان و پسرش شدت بیشتری به خود گرفته و بنسلمان حتی به شکل آشکار به کشیدن جنگ به داخل ایران تهدید کرده است. حال پرسش این است که این مواضع تند علیه ایران، از مبدأ ذکاوت سیاسی برای حفظ دست برتر در مناسبات و مذاکره با ایران اتخاذ میشود یا اینکه این مواضع اتهامی علیه ایران حاکی از اقتدار و استقلال سیاسی سعودی نیست و اساساً سعودی اراده و اجازه عادیسازی روابط با ایران را نداشته و برای بهانهسازی، فرار به جلو میکند تا تنشزدایی و مناسبات سالم با ایران شکل نگیرد؟
بدیهی است که در هر گفتوگو خارج از غوغاسالاری رسانهای، سعودی متهم درجه اول تروریسم وهابی در جهان است که با حاکمیت دیکتاتوری نامحدود، فجیعترین رخدادهای جنایت ضد بشری را به خود اختصاص داده و رد پای علنی این رژیم در تمامی بیثباتیهای غرب آسیا، شمال آفریقا، شبه قاره و قفقاز و حتی بالکان به دلایل زیادی برای اثبات نیاز ندارد و این رژیم از طریق یک مسابقه تسلیحاتی، در واقع خرید انبوه سلاحهای پیشرفته، صنایع تسلیحاتی آمریکا را جان میبخشد و مجری کامل برنامههای جنگافروزی در کشورهای منطقه است و در جایگاهی توهمی و طلبکارانه، خود را قیم کشورهای عربی و اسلامی میداند؛ از اینرو این ابعاد نکوهش شده در سیاست خارجی سعودی،که بارها از زبان حامیان آمریکایی و غربی آن ابراز شده، ابراز ذکاوت دیپلماتیک نیست. از سوی دیگر، عربستان سعودی در قیاس با یک یا دو دهه گذشته در عرصههای منطقهای و جهانی بسیار ضعیف شده و فرسایش یافته و اکنون پس از شکستهای متعدد در عراق، سوریه، لبنان و فلسطین، در باتلاق یمن در مرحله تهدید موجودیتی قرار گرفته و بدیهی است که باید برای نجات خود، تقلایی نشان دهد و از جنجال تبلیغاتی فاصله بگیرد. همه شواهد و اسناد تاریخی تا امروز، گواه یک حقیقت تلخ است که بنیانگذاری این رژیم در یک پروژه استعماری از سوی انگلیس با مبنای حمایت از سیطره وهابیان بر جزیره العرب در ازای همراهی آنان در اشغال فلسطین از سوی صهیونیسم، تأمین ارزان یا مجانی نفت برای غرب و همراهی با سیاستهای استعماری و غربی از سوی این رژیم پادشاهی است و امروز در ادبیات توهینآمیز و آشکار ترامپ، حمایت نسیه از پادشاهی سعودی از سوی نظامیان آمریکا، موکول به پذیرش همه هزینهها و باجدهیهای مکرر و تحمل توهینهای تحقیرآمیز ترامپ است، با اینکه مقامات دیپلماتیک ایران بارها در گذشته و اکنون از زبان دکتر ظریف از آمادگی برای سفر به ریاض و مذاکرات دوجانبه و عادیسازی روابط سخن گفتهاند، این ریاض و مقامات آن بودهاند که از پذیرش این حسن نیت ایرانی طفره رفتهاند. نکته مهم دیگر به مقطع زمانی ماههای اخیر مرتبط است که سعودی متعهد به موفقسازی سیاست ترامپ برای صفر کردن صادرات نفت ایران شده و فراتر از تولید اضافی بر سهمیه اوپک، در اقدامات ضد امنیت آبراهی و ضد کشتیهای ایران نیز به نظامیان آمریکایی خدمترسانی میکنند و در آخرین مورد که به کشتی سابیتی در دریای سرخ حمله موشکی صورت گرفته است، خدمات فنی و رادار و الکترونیک و اطلاعات دریایی ارائه کردهاند تا رژیم صهیونیستی امکان ناامن کردن مسیرهای کشتیهای نفتی ایران را مهیا کند؛ از اینرو از زبان مقامات ایرانی تأکید شده است، عاملان این اقدام تروریستی، مجازات خواهند شد و عربستان با وجود اینکه از طریق واسطههای گوناگون به دنبال فتح باب مذاکره با ایران است، برای اینکه در قبال حمله به کشتی سابیتی در دریای سرخ است خالی نباشد، اتهام به ایران را که سلاحهای حمله به آرامکو ایرانی هستند، چاشنی مواضع خود کرده است تا در سیاست مجازات ایران، دچار شوک امنیتی، اقتصادی و نفتی جدیدی نشده، از اینکه این رژیم و حتی حامیان آمریکایی سرافکنده قدرت بازدارنده ایران نشوند، فرار به جلو را بهترین تاکتیک طلبکارانه میدانند تا هم تنبیه نشوند و هم ناچار به ورود به گفتوگو و مذاکره دیپلماتیک نباشد. در چنین شرایطی جریانهای لیبرال و غربزده که کمترین غیرت و شناخت را از تحولات خارجی دارند، بدون توجه به شاخصهای بدیهی و مقدماتی برای تنشزدایی، مشوق امتیازدهی به این رژیم هستند. این در حالی است که عناوین مطالبهگری سیاسی سعودی و اتهامات مطرح شده، دقیقاً همان عناوین برجامهای آمریکایی و غربی است و دستور کار هرگونه مذاکره را، راهبرد ترامپ برای تسلیم کردن ایران میدانند. رژیم سعودی در حالی که به دنبال میانجیهای متعدد است تا از خشم ایران در امان بماند، همزمان در عراق و لبنان، به شکل فعال به عنوان تأمینکننده هزینه کامل مالی و موج رسانهای و فضای مجازی ضد ایرانی و ضد مقاومت در یک پروژه کودتای نرم سیاسی، در کنار آمریکا، رژیم صهیونیستی و... ایفای نقش میکند و شانس خود و حامیان غربی را میآزماید؛ ولی در هر تلاش جدید، با سرافکندگی بیشتر و خسارتی جدید، بر پرونده سیاسی خود در منطقه، برگی جدید اضافه میکند. واقعیت این است که همانگونه که در رژیم صهیونیستی، مقامات نظامی، سیاسی و امنیتی از اینکه آمریکا همه متحدان خود را تنها میگذارد، زانوی غم بغل کردهاند، در ریاض نیز این کابوس حاکم است؛ ولی چارهای جز اجرای خواستههای استعماری ندارند.