با واکاوی دیدگاه سیاستمداران آمریکا درباره حکومت و دولتهای مردمی و آنچه در تبلیغات رسانهای آمریکا اتفاق میافتد، درمییابیم آمریکاییها همواره از موضوعاتی مانند دموکراسی و حقوق بشر، تفسیری بر اساس منافع استکباری خود دارند و در واقعیت امر هیچ اعتقادی به دموکراسی در کشورهای دیگر ندارند.
نگاهی به تاریخ اقدامات آمریکا در کشورهای گوناگون در طول یک قرن گذشته نشان میدهد آمریکاییها در بیش از ۵۰ کشور به صورت مستقیم و غیر مستقیم کودتا طراحی کردهاند. ممکن است آمریکا در سرنگونی یک دولت مردمی، کودتا را از طریق پیادهنظام و اراذل و اوباش پیش ببرد و قدرت را به کس دیگری واگذار کند؛ شبیه آنچه در کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ در تهران رخ داد، یا ممکن است کودتای نظامی را طراحی و اجرا کند؛ مانند آنچه در مصر و پاکستان در گذشته اتفاق افتاده است، یا کودتا را با اسم رمز انقلاب رنگی طراحی کند.
در مدل انقلابهای رنگی، بخشی از جامعه از طریق نفوذ در افراد تأثیرگذار سبب اعتراضات خیابانی میشوند و در ادامه اهداف شوم خود را اجرایی میکنند؛ شبیه آنچه در اوکراین و قرقیزستان رخ داد، یا مدلی که خواستند در سال ۱۳۸۸ علیه ایران اسلامی اجرا کنند که البته ناکام ماندند. در سالهای اخیر نیز مدل جدیدی از کودتا در سوریه طراحی و اجرا شد؛ به این صورت که با حمایت گسترده از شورشیان آن کشور و گسیل کردن اراذل و اوباش داخلی، همچنین حمایتهای مالی سنگین، گروه ترویستی داعش را به وجود آوردند تا حکومت مردمی بشار اسد را ساقط کنند.
آمریکا هیچگاه به دنبال حمایت از دولتهای مردمی نبوده است، بلکه دولت آمریکا همواره سعی در روی کار آوردن دولتی دارد که مطلوب این کشور و گروه اقلیتی باشد که پیروز انتخابات نبودهاند. آمریکاییها به تازگی سیاستی را در کشور بولیوی اجرا کردند و دولت قانونی که بیشترین آرای مردمی را با نظارت ۲۵۰ ناظر بینالمللی به دست آورده بود کنار زدند و فردی خود خوانده را به عنوان رئیسجمهوری بولیوی به رسمیت شناختند. دقیقاً همین مدل را در ونزوئلا اجرا کردند؛ اما موفق نشدند. در عراق نیز شواهد نشان میدهد سفارت آمریکا فعال شده است تا اعتراضات مردمی را به کودتا علیه دولت قانونی این کشور تبدیل کند.
طبق اسناد موجود سیاست آمریکا همراهی با حکومتهای پادشاهی است که معمولاً پشتوانه مردمی ندارند و برای حفظ خود به حمایت ابرقدرتی مانند آمریکا نیاز دارند تا بیشتر از منافع مردم خود به حفظ منافع آمریکا بپردازند. البته این قبیل دولتها اقلیتگرا هستند.
از این رو رفتار آمریکا میتواند درس عبرتی باشد برای همه کشورها و افرادی در داخل کشورمان که تصور میکنند با مذاکره و تسلیم در برابر سیاستها و اهداف آمریکا میتوان کشوری توسعهیافته و مستقل در همه حوزهها، به ویژه در حوزههای اقتصادی و امنیت داشت؛ در حالی که تجارب ما نشان میدهد تنها مسیر مقابله با آمریکا در پیش گرفتن راهبرد مقاومت در برابر شیطان بزرگ است؛ زیرا با این راهبرد دیگر اجازه نفوذ دوباره به آمریکا در امور در کشور داده نمیشود؛ بنابراین تضعیف مقاومت در برابر آمریکا به هر عنوان و دلیلی که باشد بازی در زمین استکبار خواهد بود.