یادداشت: بنزین مقولهای مهم در اقتصاد ملی کشورهاست که به دلیل داشتن نقش مستقیم در سبد خانوار، تغییرات نرخ آن همواره پیامدهای اقتصادی و اجتماعی بسیاری دارد. قیمت بنزین در کشورمان در سالهای اخیر و به دنبال جهش بزرگ ارزی اختلاف قابل توجهی با قیمتهای جهانی و از جمله قیمت بنزین در کشورهای همسایه پیدا کرد و به یکی از دغدغههای اقتصادی نظام تبدیل شد. در این بین، دو نگاه نسبت به اصلاح این روند به وجود آمد که از نظر کارشناسان اقتصادی این دو نگاه قابل جمع نبود؛ یک نگاه معتقد به حل ریشهای موضوع از طریق کنترل نقدینگی و تورم بود که فرایندی درازمدت یا حداقل میانمدت را شامل میشد و افزایش قیمت حاملهای انرژی را در گامهای پایانی انجام میداد و نگاه دوم که افزایش قیمت حاملهای انرژی را به عنوان اولین گام پیشنهاد میداد. نکته مهم این است که اصل اصلاح قیمت بنزین مورد اتفاق همه صاحبنظران اقتصادی بوده و اختلاف تنها درباره شیوه و زمان این اقدام وجود داشته است. به هر حال، سران سه قوه نظرات آن دسته از کارشناسانی را پذیرفتند که به افزایش قیمت حاملهای انرژی در گام اول قائل بودند. از نگاه این دسته از کارشناسان، مدیریت مصرف سوخت امری اجتنابناپذیر بوده و برخی از دلایل آن عبارتند از: 1ـافزایش بیرویه مصرف بنزین؛ 2ـ افزایش قاچاق بنزین؛ 3ـ توزیع ناعادلانه یارانه بنزین؛ 4ـ تغییر موازنه مصرف از بنزین به گاز؛ 5ـ دشواری تأمین بنزین؛ 6ـ کسری بودجه دولت و ضرورت حرکت به سمت بودجه بدون نفت و... .
اگرچه مدیریت مصرف بنزین بسیار ضروری و لازمالاجرا بوده و مورد اتفاق همه کارشناسان و دلسوزان نظام و حتی اکثریت مردم نیز بوده است؛ ولی انتقادات بسیار زیادی به نحوه انجام این کار از سوی دولت وجود دارد. اعتمادسازی در جامعه و در میان گذاشتن موضوع با مردم، هماهنگی بیشتر با مسئولان کشور به ویژه نمایندگان مجلس، استفاده از ظرفیت رسانه ملی و دیگر رسانههای مکتوب و مجازی برای کاهش نگرانی مردم، از جمله کارهایی بود که باید انجام میشد؛ ولی متأسفانه صورت نگرفت و زمینهساز سوءاستفاده بدخواهان نظام و فرصتی برای ضربه زدن به ساختارهای اقتصادی جامعه شد. با توجه به اینکه چنین بیتدبیریها و تصمیمات غلطی در گذشته نیز سابقه داشته، سؤالی که در اینجا به ذهن خطور میکند، این است که آیا دولتمردان به علت تصمیمات عجولانهای، همچون عرضه ارز 4200 تومانی و اجرای ضعیف طرح سهمیهبندی بنزین مؤاخذه میشوند؟