رهاورد بازگشت دوباره شبکههای اجتماعی در روزهای اخیر، بیش از هر چیز بمباران روایتها و اخباری بود که مدعی کشته شدن دهها و صدها نفر بیگناه در اعتراضات بنزینی بود. شبکههای تلویزیونی و کانالهای تلگرامی فرصت پیدا کردهاند با دستیابی به تصاویر و اطلاعات جدید، جورچین جدید خود، یعنی «کشتار کور» را کامل کنند.
اما این کشتار کور، چه اِمارههایی دارد و نتایج اثبات آن در جامعه چه خواهد بود؟ قتل، تیراندازی کور یا همان Mass shooting طی سالهای اخیر برای تشریح حوادثی به کار میرود که قربانیان آن خشونت با سلاح گرم، بدون هیچ گونه انتخاب مشخصی از سوی شلیککنندگان هدف قرار میگیرند و کشته میشوند و هدف قاتل یا قاتلان، صرفاً ترساندن یا انتقام گرفتن از جامعه است.
پس از ظهور داعش و انجام عملیاتهایی در اروپا و آمریکا، عبارتهای مترادف با کشتار یا تیراندازیهای کور به طور مکرر در رسانهها استفاده میشود و در تشریح آن، کشتار بیهدف غریبههای بیگناه، اما با انگیزههای متفاوت از سوی شلیککننده برجسته میشود.
روند انتشار محتوا و تصاویر در مهمترین شبکههای تلویزیونی فارسیزبان خارج از کشور، همچون «ایران اینترنشنال» یا «بیبیسی فارسی» نشان میدهد، راهبرد تبدیل اقدامات تدافعی نیروهای پلیس و بسیج در مقابل حملات فوجی و غارت ملخی بخش آموزش دیده و ساماندهی شده آشوبگران، به کشتار کور بیگناهان یک موضوع جدی و هدفمند است.
مهمترین مصادیق همذاتپنداری و باورپذیری مخاطبان که طی روزهای گذشته به علت ترس از آسیب دیدن، ترجیح داده بودند موضوع را از طریق رسانهها دنبال کنند، در دو مصداق انتخاب یا خلق قربانیان خاص و بیان روایتهای تأثربرانگیز خلاصه میشود.
طبیعتاً انتشار تصاویر نوجوانان و جوانان زخمی یا کشته شده برای بیشتر مخاطبان این شبکهها میتواند تأثربرانگیز و منقلبکننده باشد و کمتر کسی با دیدن این صحنههای احساسی، میتواند نسبت به تحلیل منطقی و عقلانی آن اقدام کند؛ اما واکاوی این تصاویر و اطلاعات نشان میدهد بخش زیادی از آنها در دسته «فیک نیوز» قرار میگیرند که از جمله آنها نحوه کشته شدن دختری ۱۴ ساله به نام «نیکتا اسفندانی» در تهران است.
البته تصور نشود که تاکتیک کشتهسازیهای دروغ، فقط مربوط به وقایع اخیر است. حداقل از آشوبهای تیر ماه سال ۱۳۷۸ میتوان روایتهای مخدوش و جعلی را در رسانهها دید؛ برای نمونه در روز یکشنبه ۲۰ تیر ماه سال ۱۳۷۸، روزنامه «نشاط» برای تحریک افکار عمومی از کشته شدن یک دانشجو در حوادث کوی خبر داد؛ اما بعدها معلوم شد فرد مذکور نه تنها کشته نشده، بلکه حتی جراحتی هم ندیده، چون اصلاً در این ماجرا حضور نداشته است!
فتنه ۸۸ اوج این سناریو بود و هر روز، اخبار متعددی از کشته شدن افراد بیگناه به ویژه جوانان و زنان (مانند سعیده پورآقایی یا ترانه موسوی) منتشر میشد و در نوع خود نیز تأثیرات قابل توجهی روی بخشی از افکار عمومی داشت. این روند در اعتراضات پر بازتابی، چون اعتصاب کارگران هپکو نیز تکرار شد و در حالی که جوان ۲۴ سالهای به نام «مصطفی حمیدی» در روز ۱۸ دی سال گذشته در اراک خودکشی کرده بود، شبکههای تلویزیونی و کانالهای تلگرامی ضد انقلاب از مشابهت نام این فرد با یکی از کارگران کارخانه هپکو که ۴۰ ساله است، سوءاستفاده کردند.
طبق این اطلاعات مخدوش، فرد خودکشی کرده کارگر معترض هپکو و فعال کارگری معرفی شد که پس از بیان اعتراض خود، به دست نیروهای امنیتی به قتل رسیده است!
دومین اقدام این رسانهها، انعکاس روایتی تأثربرانگیز و تلخ از سرنوشت به اصطلاح معترضان است. مصاحبه با خانواده یا دوستان و آشنایان این افراد، کمک کرده تا مردم بیننده یا شنونده ضمن ابراز همدردی با فرد کشته شده، او را یک قربانی گران شدن بنزین تلقی کنند. چنین تصوری، ضمن همذاتپنداری با وضعیت سخت فرد کشته شده، تنفر و عصبانیت از نظام و ضابطان قانونی را پدید میآورد.
چه باید گفت؟
مهمترین راهبرد در این میان، رصد و تشریح نحوه جمع شدن، برنامهریزی و عملیات هستههای اصلی آشوب در روزهای گذشته است. همانطور که برخی گزارشهای تهیه شده در صدا و سیما و خبرگزاریهای رسمی کشور نشان داد، اشرار ساماندهی شده، دارای یک کالک عملیاتی مشخص در هر منطقه بودند و از مسدود کردن بزرگراههای اصلی شهر و استان تا حمله به مراکز خاص، مانند انبار بنزین و ایستگاههای ارتباطی تا پایگاههای نظامی را برنامهریزی کرده بودند.
نابودی بیش از ۷۰۰ بانک که عمدتاً برای جلوگیری از ورود غیرمجاز، حفاظ و تجهیزات مناسب داشتند، نشان میدهد، این کار از عهده افراد عادی برنمیآید. همچنین استفاده گسترده افراد ناشناس اما آموزش دیده از سلاح (که باید همچون موضوع اندیمشک مصادیق قابل فهم و باورپذیر آن جمعآوری شود) و تیراندازی کور به دو طرف حاضر در خیابان، از نشانههای مهم و خدشهناپذیر پروژه مذکور است.
گفتوگو با اهالی مناطق درگیر در این حادثه نیز به خوبی روشن خواهد کرد چنین یورش ملخی و تخریب گسترده در عرض چند دقیقه، نمیتواند کار افراد عادی باشد که عمدتاً نظارهکننده و در نهایت در حال شعار دادن هستند؛ به ویژه آنکه به گفته شاهدان بیشتر مناطق، عمده افراد تخریبگر بومی آن منطقه و حتی شهر نبودهاند.
این توصیف صاحب جایگاه پمپ بنزین چهاردانگه اسلامشهر که کارگرش به نام «مجتبی ساجدی» بر اثر ترس ناشی از حمله اشرار، سکته کرد و جان باخت، قابل توجه است که گفته بود: «حملهکنندگان انواع و اقسام وسایلها مثل هوابرش و قیچی آهنبر داشتند. یک سری روی دهانشان ماسک داشتند؛ انگار به صورت پیمانکاری آمده بودند خراب کنند و بروند.»
شاید هنوز هم این موضوع نیازمند تبیین باشد که چطور رسانهای چون شبکه تلویزیونی «ایران اینترنشنال» که با پول بنسلمان و حکومتی که یک روزنامهنگار را در سفارتش مثله میکند، راهاندازی شده و تریبون خود را در روز به رگبار بسته شدن مردم بیگناه در اهواز، به سخنگوی تروریستها میدهد، حالا در نقش مدافع خون بیگناهان فعالیت میکند!
طبیعتاً در خلال چنین جو سنگین و حملاتی که با تهییج و تشویق نوجوانان و جوانانـ به ویژه از طرف لیدرهای زنـ برای حمله و غارت شکل میگیرد، تعداد معدودی نیز قربانی آشوبهای سازماندهی شده میشوند تا جمهوری اسلامی به مثابه یک حکومت بیرحم در جهان و به ویژه در میان کشورهای منطقه معرفی و تبلیغ شود.
چه باید کرد؟
یکی از مهمترین و ضروریترین اقدامات، جلوگیری از تداوم سکوت و بیتحرکی دولت و دیگر نهادهای مسئول است؛ چراکه نقشه راه دشمن افزون بر مخدوش کردن اعتبار یک نظام مردمی، سوق دادن جامعه به سمت «آژیتاسیون عمومی» است.
به طور عمده اصطلاح فوق درباره بیمارانی به کار برده میشود که علایم سراسیمگی یا بیقراری روانی دارند و با انجام یک سری حرکتهای ناخواسته و بیهدف، تنش روانی و اضطراب خود را بروز میدهند. این حرکات، از اقدامات سادهای مانند قدم زدن در اطراف اتاق و فشردن دستها، آغاز و در صورت عدم رسیدگی به اقداماتی چون پاره پاره کردن یا جویدن پوست تا حد ایجاد خونریزی و آسیب زدن جدی به خود تبدیل میشود.
دلجویی و رسیدگی به خانواده آسیبدیدگان و فوت شدگان و نیز بیان مستند و شفاف پشت پرده این ساماندهی و طراحی ماهها و سالهای قبل که نیاز داشت به هر بهانهای سر باز کندـ و این بار، گرانی بنزین عامل آن بودـ کمک خواهد کرد ناراحتی و خشمی که رسانههای بیگانه در حال ایجاد و بزرگ کردن آن هستند، تخلیه شده و به اقدامات و رفتارهای آژیتاسیونی تبدیل نشود.
طبیعی است که اغتشاشات بنزینی اخیر نه اولین و نه آخرین آشوب و حرکتی است که در کشورمان شکل گرفته یا خواهد گرفت؛ از این رو راهبرد سکوت یا استفاده از عبارتهای تکراری و توصیفهای بدون استدلال و طراحی مناسب، کمکی به حل یا جلوگیری از تکرار خشنتر آشوبها نخواهد کرد.
طبیعی است که همچون فتنهها و اتفاقات گذشته، نیروهای مدافع نظام و انقلاب هم از شر اشرار صدمه دیدهاند و هم از هجمه بازوهای رسانهای زخم زبانها و غصهها بر دلشان نشسته؛ اما برای ترمیم این موضوعات در کنار عنایت حق تعالی باید اقدامات مؤثری برای ترسیم این آسیبها در دستور کار قرار گیرد.