طی ماهها و هفتههای اخیر، شاهد انتشار اخبار تأملبرانگیزی در زمینه تحرکات دشمنان جمهوری اسلامی ایران در خلیجفارس و تنگه هرمز هستیم. در همین راستا، ائتلاف تحت رهبری آمریکا به طور رسمی عملیات دریایی خودش را در بحرین آغاز کرده است. کاخ سفید در ادعایی کاملاً دروغین، مأموریت ادعایی این ائتلاف را محافظت از کشتیها و فرایند انتقال نفت اعلام کرده است. کشور بحرین که میزبان ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکاست؛ به منزله نخستین کشور عربی حوزه خلیجفارس در آگوست امسال(مرداد ماه) به این ائتلاف پیوست. عربستان سعودی و امارات هم از شهریور ماه به ائتلاف آمریکا پیوستند. استرالیا، انگلیس و آلبانی نیز اعضای غربی این ائتلاف را تشکیل میدهند. ماجرا به این نقطه ختم نمیشود! کاخ الیزه نیز در عمل به این ائتلاف پیوسته و بنابر اعلام کاخ الیزه، پایگاه دریایی فرانسه در ابوظبی به مقر اصلی مأموریتهای دریایی تحت هدایت اروپا برای محافظت از آبهای خلیجفارس تبدیل خواهد شد. ناو نظامی هلند نیز قرار است از ژانویه سال آینده (دی ماه امسال) به مدت شش ماه در ناوگان دریایی اروپا به رهبری فرانسه حضور داشته باشد.
از سوی دیگر، کشور ژاپن با ردّ پیشنهاد واشنگتن برای شرکت در ائتلاف دریایی این کشور، تصمیم گرفته است به صورت مستقل به تنگه هرمز نیرو اعزام کند. منابع رسمی در ژاپن گزارش دادهاند، این کشور تصمیم گرفته است «نیروهای خود دفاعی» کشورش را به عنوان آلترناتیوی در قبال ائتلاف واشنگتن به تنگه هرمز اعزام کند. به راستی در خلیجفارس چه میگذرد؟ علت تمرکز نظامی ایالات متحده، کشورهای غربی و همپیمانان شرقی واشنگتن در این منطقه چیست؟ آیا ادعای کشورهای دخیل در این پروژه، مبنی بر تأمین امنیت خلیجفارس و تضمین فرایند انتقال نفت با واقعیات جاری در نظام بینالملل منطبق است؟ در این زمینه نکاتی وجود دارد که لازم است مورد توجه قرار گیرد:
حضور ایالات متحده آمریکا و کشورهای اروپایی در منطقه خلیجفارس، در ذیل استراتژی «مهار ایران قدرتمند» قابل تفسیر است. این راهبرد در سیاست خارجی کلان واشنگتن در قبال ایران ریشه دارد. هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه در ایالات متحده نسبت به این «استراتژِی کلان» پایبند بوده و آن را به مثابه پیش درآمد و پیش شرطی برای اعمال فشار و متعاقباً کسب امتیاز از جمهوری اسلامی ایران تلقی میکنند. نکته حائز اهمیت این است که تشدید تحرکات واشنگتن و متحدان آن در خلیجفارس، همگام با ارائه طرح جمهوری اسلامی ایران موسوم به «طرح صلح هرمز» صورت گرفته است. بنابراین، این اقدام باید به مثابه نوعی «تهدید استراتژیک» از سوی دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان ارزیابی شود. مواضع صریح فرمانده قرارگاه مرکزی حضرت خاتمالانبیاء(ص) در حاشیه رزمایش مدافعان آسمان ولایت، در همین راستا قابل تحلیل است. «سردار غلامعلی رشید» با بیان اینکه دولت آمریکا باید با اجتناب از رفتار اشتباه در منطقه خلیجفارس و تنگه هرمز نسبت به «حفظ جان سربازان خود» مسئولانه عمل کند، تأکید کرد: «برای جلوگیری از جنگ، گفتار و ارسال پیام تنها کفایت نمیکند و به اقدام و رفتار مناسب نیاز است.»
این در حالی است که در شهریور ماه امسال نیز سرلشکر باقری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح با اشاره به موضوع سرنگونی پهپاد آمریکایی، به طور مستقیم نسبت به هر گونه خطا و تحرک ایالات متحده و متحدان آن در خلیجفارس هشدار دادند :
«روزی که پهپاد زده شد، رئیسجمهور آمریکا تا آستانه تصمیم رفت، اما اجرا نکرد و بزرگترین دروغ هم این بود که گفت برای جان ۱۰۰ نفر این کار را نکردیم، در حالی که این تصمیم حاصل برآورد اطلاعاتی ارتش آمریکا و توجیهی بود رئیسجمهور آمریکا شد و برای او روشن کردند که اگر به ایران حمله کنیم در موشکی ایران چه اتفاقی میافتد، در جزایر چه اتفاقی میافتد، در خلیجفارس و تنگه هرمز چه اتفاقی میافتد، در کشورهای منطقه که ایران بازوانی دارد چه اتفاقی میافتد.»
مواضع قاطعانه و هوشمندانه فرماندهان ارشد نیروهای مسلح کشورمان به خوبی نشان میدهد، جمهوری اسلامی ایران ضمن آگاهی نسبت به ماهیت واقعی «ائتلاف آمریکا» و دیگر ائتلافهای شکل گرفته در حوزه خلیجفارس، هرگونه تحرکی را در این زمینه به صورت هوشمندانه رصد کرده و برای مواجهه با هر گونه اقدام و خطایی از سوی طرف مقابل آمادگی کامل دارد.
در مواجهه با تحرکات آمریکا و بازیگران غربی و متحدان عربی آنها در خلیج فارس، جمهوری اسلامی ایران در هر دو حوزه «نظامی» و «سیاسی» آماده است. ارائه طرح ابتکاری «صلح هرمز» نیز در همین راستا قابل تحلیل است، هر چند اصلیترین پیششرط تحقق آن، خروج همه بازیگران فرامنطقهای از خلیجفارس و استقلال بازیگرانی، مانند عربستان سعودی و امارات متحده عربی از واشنگتن است. طرح ابتکاری صلح هرمز از قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل متحد درباره جنگ تحمیلی علیه ایران بوده و پشتوانهای حقوقی دارد؛ چراکه در بند هشتم آن موضوع همکاری کشورها برای تأمین امنیت منطقه خلیجفارس، تنگه هرمز و دریای عمان مطرح شده است. به طور حتم الزامات راهبردی بر این موضوع صحه میگذارد که امنیت منطقه نباید به دست بازیگران فرامنطقهای به ویژه نیروهای آمریکایی و اروپایی تأمین شود. همین مستند حقوقی و الزام راهبردی در مجموع سبب شد جمهوری اسلامی ایران موضوع ابتکار صلح هرمز را مطرح کند. این طرح در وهله اول باید به طرح جامع و همهجانبهای تبدیل شود و سپس جنبه اجرایی پیدا کند. ارائه طرح مذکور از سوی جمهوری اسلامی ایران، از یکسو نشاندهنده نیت جمهوری اسلامی ایران مبنی بر ایجاد صلح فراگیر و به دور از دخالت بیگانگان در حوزه خلیجفارس محسوب میشود. فراتر از آن، ارائه این طرح نوعی اتمام حجت با بازیگران منطقهای و فرامنطقهای مداخلهگری است که سعی دارند خلیجفارس را به بستری برای کسب «امتیازات استراتژیک» از ایران تبدیل کنند. بدیهی است، جمهوری اسلامی ایران هرگز اجازه تکمیل این «جورچین خطرناک» را به کاخ سفید و متحدان آن نخواهد داد. در این میان، نه تنها نیروهای آمریکایی در منطقه، بلکه متحدان و بازیگرانی که در این طرح مشارکت کردهاند نیز به شدت متضرر خواهند شد.
جمهوری اسلامی ایران در تأمین امنیت منطقه، به ویژه خلیجفارس نسبت به دو اصل «بازدارندگی» و «همیاری» پایبند است. مطابق «اصل بازدارندگی» کشورهایی مانند عربستان سعودی، امارات و بحرین که به دلیل پیروی مطلق از سیاستهای آمریکا به نوعی مولد بحران در منطقه به شمار میروند، باید بدون فوت وقت و برای جلوگیری از خسرانی بزرگ و جبرانناپذیر برای خود، از هرگونه همکاری با ایالات متحده در این طرح اجتناب کنند. جمهوری اسلامی ایران قویا و به درستی معتقد است، ائتلافسازی دریایی غرب در خلیجفارس نه تنها در راستای تأمین منافع بازیگران منطقه و تحقق اصل بازدارندگی منطقهای نیست؛ بلکه ناقض این اصل مهم محسوب میشود. شکلگیری این ائتلاف به معنای خلق بحرانهای بالقوه و بالفعلی است که در آینده میتواند امنیت انرژی در خلیجفارس و متعاقباً جهان را به چالش بکشد.