امروزه گردشگری در بعد داخلی و در حوزه جذب گردشگر خارجی به موضوع مهم فرهنگی و البته اقتصادی در جوامع بشری تبدیل شده است. کشورهای گوناگون به گردشگری نگاه انتقال فرهنگی و اقتصادی و درآمدزایی دارند؛ اما چرا این مقوله مهم در کشور ما کمتر مورد توجه قرار گرفته است؟
بر اساس آمارهای سازمان جهانی گردشگری، ایران دهمین کشور دنیا از نظر جاذبههای باستانی و تاریخی و پنجمین کشور دنیا به لحاظ جاذبههای طبیعی است. در کنار این موضوع میتوان به جاذبههای مذهبی هم توجه کرد. با وجود این جاذبههای قوی، آمارهای رسمی حاکی از سفر سالانه ۶ تا ۹ میلیون ایرانی به خارج از کشور است؛ البته این عدد در سال ۱۳۹۵ حدود ۹ میلیون نفر بوده که با گرانی ارز در سال ۱۳۹۶ و ۱۳۹۷ تا ۳۰ درصد کاهش یافته و به حدود ۶ میلیون رسیده است؛ در حالی که در همین سالها، تنها ۴ میلیون گردشگر خارجی به ایران آمدهاند.
فارغ از اینکه حضور گردشگران خارجی در کشور، چه نقشی در انتقال فرهنگی، معرفی جاذبههای ایران، مقابله با فضای رسانهای ایرانهراسی و ورود ارز به کشور دارد، پرسش اساسی اینجاست که چرا ایرانیها بیش از اینکه برای گردشگری داخلی فرصت بگذارند، به خارج از کشور روانه میشوند؟
اگرچه در ایام مهمی مانند نوروز یا تعطیلات تابستانی آمارهای سفرهای داخلی افزایش مییابد؛ اما این موضوع لزوماً به معنای گردشگری نیست؛ زیرا بخش مهمی از سفرهای اینچنینی برای دیدار و دید و بازدید با اقوام صورت میگیرد و به معنای گردشگری و بازدید از اماکن دیدنی نیست. ایران به دلیل جغرافیای گسترده و بهرهمندی از تنوع چهار فصل، این فرصت را به همه میدهد که برای مثال در یک روز تابستانی، در کمتر از یک ساعت بتوانند از کویر خشک و گرم در جنوب تهران به پیست برفی در شمال تهران برسند؛ موقعیتی که شاید در کمتر کشور یا حتی شهری بتوان مشابه آن را یافت.
در نهایت اینکه رونق تولید و توسعه کسبوکارهای خرد میتواند با رشد گردشگری مد نظر قرار گیرد. افزایش بومگردی، خرید صنایع دستی، رونق بازارچههای محلی و توسعه صنعت غذایی محلی از جمله آثار و برکات رشد گردشگری داخلی و حتی خارجی است که میتوان توجه جدی به آنها داشت؛ البته همه اینها منوط به کمک متصدیان بخش گردشگری در کشور است تا با سرمایهگذاری، تبلیغات و فراهم کردن زیرساختها این زمینهها را مهیا کنند.