موجی از مدیترانه برخاست كه اجزای آن شباهتهای بسیاری با هم دارند. ابتدا لبنان، سپس عراق و آنگاه ایران را درنوردید. اعتراضهایی كه ابتدا با مشكلات معیشتی شروع میشود و در ادامه راه تغییر ماهیت میدهد و به آشوب و شاید بدتر از آن تبدیل میشود؛ اما چگونه؟
آنچه به نام آشوب بنزینی در ایران روی داد، نه با قیمت بنزین ایجاد شده بود و نه رویكرد معیشتی مردم را دنبال میكرد. عدهای سعی خود را بر موجسواری بر ناراحتی مردم قرار داده و آماده ایجاد آشوب بودند.
مداخله به موقع رهبر معظم انقلاب، دفاع سنجیده سپاه پاسداران و همبستگی خودجوش مردمـ با وجود اینکه از ناكارآمدی دولت آزرده خاطر هستندـ آشوب را خاموش کرد.
این در حالی است که بیتوجهی به تاكتیكهای دشمنان از یكسو و ضعف مقامات دولتی در تأمین نیازهای بحق مردم از سوی دیگر هر لحظه میتواند نحلههای اعتراضی جدیدی را پدید آورد. این دقیقاً همانی است كه متخصصان براندازی در انگلیس برای آن سخت فعالیت میكنند؛ «تبدیل مردم یك كشور به دشمن خود و دولتشان.»
حركت برای بدبینی به نظام
برای تحلیل اوضاع روز و پیشبینی آینده بهتر است كانون ساخت دسیسه در جهان را بهتر ببینیم؛ هر چند قدرت سخت استعمار انگلیس دیگر نیست؛ اما قرنها ارتباط با برخی نخبگان به ظاهر شیعه و تحقیق برای تغییر جوامع مسلمان و روشهایی که برای مدیریت ادراک به کار میگیرد، همچنان کشورمان را با چالشهای بسیاری روبهرو میکند.
این توطئه كه از لبنان شروع شده و به ایران هم ختم نمیشود، تحول را از درون فکر مردم آغاز كرده است؛ هدف آن ایجاد جنگ شناختی در بازههای زمانی كوتاهمدت تا بلندمدت است و این فرایند را از مسیر مدیریت ادراك به وسیله مردم ناراضی یا ناخرسند پیش میبرد.
در جنگ شناختی نیرویی بومی به جای وفاداری به وطن خود به نحوی دچار استحاله فكری شده و برای طراح خارجی آماده خدمات حتی رایگان میشود. در همین راستا انگلیس با سازوکارهای گوناگون تلاش دارد ادراك مردم منطقه، به ویژه ایران را مدیریت كند.
در این طرح، تلویزیونهای فارسی غیر ایرانی مقدمهسازی میکنند؛ سپس همان مفاهیم از طریق اشخاص تأثیرگذار، مانند سلبریتیها به ویژه بازیگران، جنجالسازان سیاسی، متواریان از وطن و... بازنشر و بازتولید میشود. پس از آماده شدن جامعه از طریق وسایل ارتباطی، از تلفن گرفته تا فضای مجازی از سوی میلیونها کاربر تکرار و تشدید شده و در هر مرحله بر نوسان آن افزوده میشود.
«بیبیسی»، «ایران اینترنشنال»، «جمتیوی»، «من و تو» و... هر یک بخشی از نقش تحول عمیق فرهنگی را با روش انگلیسی دنبال میكنند و همه در مسیر مدیریت ادراك و تحول در نحوه برداشتهای فكری و انحراف تحلیلی مردم ایران گام برمیدارند. به طور قطعی جنگ شناختی آشوب بنزینی تمام نمیشود؛ بلکه تشدید هم خواهد شد. به صورت کلی، میتوان گفت نارضایتی عمومی خطرناكترین تهدیدی است كه همچنان متوجه ایران خواهد بود.
به بیان دیگر، آشوب بنزینی تنها یكی از فعالیتهای آنها بود که هرچند خاموش شد، اما در صورتی که جبهه فعال مردمی به ویژه در فضای مجازی و پیامرسانهای غربی (یعنی زمین بازی دشمن) طراحی و اجرا نشود و نیروهای مردمی گسترده از این ترفندها آگاه نشوند، هر از چند گاهی محصول این جنگ شناختی با فتنهای جدید پدیدار خواهد شد.
گذشته از جنگ شناختی، اعمال فشارهای اقتصادی بیشتر، چالشآفرینی در روابط ایران با جهان، تشنج در غرب آسیا به ویژه خلیجفارس و تلاش برای استفاده از شورای امنیت و... گزینههایی است که غرب برای آن باید هزینههای بسیاری بپردازد و از کارایی آن به اندازه جنگ شناختی اطمینان نخواهد داشت.
در مجموع فشار اقتصادی، جنجال حقوق بشری و... زمانی کارایی دارد که از درون هم نیرویی چراغ سبز نشان دهد. ابعاد نظامی هم هنگامی میتواند به موفقیت برسد که مردم یک کشور از دولتشان ناراضی باشند و از نظام خود مقابل حمله نظامی دشمن دفاع نکنند. پس مهمترین اقدام حاكمیت نه توجه به فشارهای دشمن، بلكه ایجاد رضایتمندی در مردم و خدمترسانی به آنهاست.
با فرض پیروزی در جنگ شناختی
با فرض رشد سرمایههای اجتماعی در ایران به وسیله افزایش رضایتمندی مردم، در جنگ شناختی پیروز میشویم. در آن صورت است كه دیگر اقدامات غرب علیه کشورمان خنثی میشود. با فرض و البته فقط فرض این اتفاق میتوان یقین داشت در تهدیدات دیگر، دست دشمن كاملاً خالی است. چرا؟
وقتی حضرات كاخنشین در لندن و واشنگتن از فشار حداكثری سخن گفتند و آن را اجرا هم كردند، از یاد برده بودند كه یك تهدید، بسیار بیشتر از اجرایش میتواند ترسناك باشد. به بیان دیگر زمانی یك تهدید قابلیت اثرگذاری دارد كه بتواند وحشتی در طرف مقابل ایجاد کند.
تشدید فشار اگر سبب خرد شدن هدف نشود، در اصل برای آن کشور، یک فرصت و نوعی ایمنی ایجاد میكند، همه مشروط بر آن است که جنگ شناختی را با مدیریت درست ادراک مردم پیروز شویم.