کلیدواژه «دو قطبی» از آن مفاهیمی است که در ترکیب با نیت و اراده کاربر خود معنایابی میشود. در واقع هم دوقطبی مثبت داریم و هم منفی. تقسیمبندی «جبهه حق» و «جبهه باطل» که مصافی ازلی و ابدی در ادبیات دینی ما دارند یا دوقطبی «اسلام ناب محمدی(ص)» و «اسلام آمریکایی» که امام راحل(ره) ترسیم کردند، تعریفی روزآمد از مصاف حق و باطل در دنیای ماست.
«دوقطبی» درصحنه سیاست متداول است و میتوان نشانگانی از آن را در سیستمهای گوناگون سیاسی دنیا به وضوح دید. نمونه بارزتر آن «دموکرات و جمهوریخواه» در آمریکا و «محافظهکار و کارگر» در انگلیس است؛ قطبهایی که هر یک حزب و هوادارانی را نمایندگی میکنند.
هر چه این قطبها قانونی و دارای چارچوب باشند، بیشتر میتوانند در مبارزات سیاسی و رقابتهای جریانهای سیاسی مؤثر واقع شوند و دو حزب رقیب را در نمایندگی بخشی از مطالبات مردم و افکار عمومی یاری کنند؛ اما کاربست غیر واقعی و به عبارتی منفی از دوقطبیهای تصنعی نیز وجود دارد که گاهی بدون توجه به چارچوبها، ارزشها و ساختارهای سیاسی و فرهنگی یک جامعه مجال ظهور مییابد و از سوی دستگاه تبلیغیـ توجیهی دشمن ساخته و پرداخته میشود.
کشور ما هم که پس از پیروزی انقلاب اسلامی مردمسالاری دینی را تجربه کرده و در طول 40سال گذشته شاهد ایفای نقش مردم در تعیین سرنوشت خود بوده، از همان سال های ابتدایی تشکیل نظام اسلامی و پس از فروکش کردن آتش فتنهها، شکلگیری جریانهای سیاسی فعال را مشاهده کرده است که در دهههای نخست دوقطبیای با عناوینی مانند «چپ و راست» شکل گرفت که امروز با عنوان اصلاحطلب و اصولگرا شناخته میشود.
نمونه دیگری از این بهرهبرداری سیاسی که به ویژه در سالهای اخیر مطرح شده عبارتند از؛ جنگ و صلح، تعامل و تقابل، اینترنت جهانی و ملی و حتی دوگانه «حقوقدان و سرهنگ» و...با هدف برچسب زدن به جریان رقیب در میدان انتخابات است. این دوگانهسازیها سبب میشود طراحان و بهرهبرداران آن به خطای بزرگتر، یعنی بیان حرفها و وعدههایی روی بیاورند که زمینهساز سلب اعتماد و کاهش موقعیت اجتماعی آنان میشود. برخی مواقع هم آنقدر آش شور میشود که برای اصلاح یک موضع که در مجامع رسمی صورت گرفته، افراد دیگری وارد صحنه میشوند!
آنچه در یک جامعه اسلامی از مسئولان و دولتمردان انتظار میرود، پایبندی به اصول اخلاقی نشئت گرفته از دین مبین اسلام است. امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب در جایگاه ولایت نمونههای بارزی هستند که موصوف به این اصول بوده و محبت قلبی و نفوذ معنوی آنها در قلوب مردم نیز ناشی از این ویژگیهاست که دولتمردان در همه سطوح باید به آنها تأسی کنند. به علاوه، استفاده بیموقع، وارونه و غلط از دوگانههای کلامی به ویژه در آستانه انتخابات میتواند پیامهای نامناسبی به جامعه بفرستد که نتیجه آن متضرر شدن همه جریانهای سیاسی خواهد بود که ضروری است از آن پرهیز شود.