کمتر از دو ماه دیگر تا برگزاری انتخابات مجلس یازدهم وقت باقی است. انتخابات در جمهوری اسلامی ایران همیشه حساسیت و اهمیت خاصی داشته است؛ اما به دلایل متعددی باید گفت، انتخابات آتی از حساسیتی دوچندان برخوردار است. آشوب آبان ماه، مهمترین مؤلفهای است که در این زمینه نقشآفرینی میکند. برای فهم ارتباط میان آشوب و پدیده انتخابات، باید به ویژگیها، ماهیت و پیامدهای این دو توجه کرد.
انتخابات به طور کلی و زیربنایی، یکی از عوامل عینی و شاخصی برای سنجش میزان اقتدار و مقبولیت و مشروعیت نظام است. جمهوری اسلامی به منزله نظامی بر آمده از خواست مردم در سپهر مردمسالاری دینی، انتخابات را یک فرصت و عامل مقوم میداند و از آن استقبال میکند. بار مبارزه با رژیم طاغوت بر دوش مردم بوده و آنان سنگبنای انقلاب و در پی آن با رأی 98 درصدی خود، جمهوری اسلامی را گذاشتند و در ادامه نیز این مردم بودهاند که در بزنگاهها و مواقع خطیر، پای نظام ایستاده و آن را از گردنههای مهلک به سلامت عبور دادهاند. این شمایی کلی و خلاصهای از نقش مردم در جمهوری اسلامی است. اگرچه آشوبهای آبان ماه بر بستر اعتراض اقتصادی - درباره افزایش قیمت بنزین - شکل گرفت؛ اما به سرعت ماهیت آن آشکار شد. آشوبگران که از مدتها پیش مترصد چنین فرصتی بودند، با شدت و حدت هر چه تمامتر وارد میدان شده و عملاً در راستای براندازی اقدام کردند. حمله به مراکز اقتصادی - عمومی و خصوصی - اماکن دولتی، اماکن انتظامی و بعضاً نظامی - مانند پایگاههای بسیج - حتی اماکن مذهبی و ایجاد اختلال در روند مجتمعهای تولیدی از جمله این اقدامات بود. حملاتی که علاوه بر تخریب و آتشافروزی، جان افراد بی گناه و رهگذر را هم نشانه گرفته و خانوادههایی را داغدار کرد. با این ویژگیها، آشوب و اغتشاش 180 درجه با انتخابات زاویه دارد و دو نقطه کاملاً متضاد هستند.
مسئله مهم دیگری که در این میان وجود دارد، نگاه دشمن به صحنه است. دولت ترامپ که راهبرد «فشار حداکثری» را در دستور کار خود قرار داده، آشوبهای آبان ماه را نشانهای از موفقیت این راهبرد فرض کرده است و در پاسخ به انتقادها از شکست این راهبرد، آشوبها را آدرس داده و آنها را برای سیاست خارجی خود فاکتور میکند. آنهایی که به ریزهکاریها و پیچیدگیهای اجتماعی - سیاسی در محیط ایران آشنا هستند، میدانند که آنچه در هفته پایانی آبان رخ داد، بیش از آنکه نتیجه موفقیت سیاست ترامپ و فشار اقتصادی باشد، ناشی از ناشیگریهای داخلی و اجرای نامناسب طرح اقتصادی بنزین بود.
به هر تقدیر اکنون دولت ترامپ دچار این توهم شده که سیاست فشار حداکثری مؤثر بوده و نتیجه این توهم، تلاش برای تداوم و افزایش فشار است. یکی از اقدامات ضروری و مهم، خارج کردن آمریکا از این توهم است. هیچ ابزار و فرصتی بهتر از انتخابات برای این امر وجود ندارد. حضور پرشور و گرم مردم در انتخابات، این پیام راهبردی و استراتژیک را به آمریکاییها ارسال میکند که سیاست فشار حداکثری شما برای خسته کردن مردم و بریدن آنها از نظام بیاثر بوده و چارهای جز عقبنشینی و تجدید نظر در راهبرد خود ندارید. این پیام بسیار کلیدی و سرنوشتساز بوده و میتواند شرایط میدان بازی میان ایران و آمریکا را به شدت دستخوش تغییر و تحول کند.
از این رو انتخابات دوم اسفند، پیش و بیش از آنکه سرنوشت صندلیهای سبز بهارستان را تعیین کند، مربوط به سرنوشت مردم و کشور است. انتخابات پرشور و حضور گسترده مردم در آن، میتواند همچون عصای موسی، سحرهای دشمنان را خنثی کرده و فرصتساز شود.
این نکته نیز قابل توجه و مهم است که کارایی و انتظارات از مجلسی که با مشارکت و رأی بالا شکل میگیرد، با مجلسی که محصول مشارکتی ضعیف است، بسیار متفاوت خواهد بود. در شرایطی که مردم خواهان تغییر اساسی در برخی سیاستهای اجرایی کشور هستند، اولین گام این تغییر از گذرگاه انتخابات دوم اسفند عبور میکند. با توجه به این مسائل، در پایان باید گفت آنان که به هر دلیلی مردم را از انتخابات و حضور در پای صندوق رأی دلسرد و ناامید میکنند، خواسته یا ناخواسته در خدمت راهبرد فشار حداکثری ترامپ هستند.