«ولایت فقیه» برجستهترین فراز وصیتنامه مبسوط سردار شهید سلیمانی است. این مهم از سطور آغازین وصیتنامه شروع شده و تا خطوط نهایی آن استمرار پیدا کرده است و این بیانگر عظمت ولایت فقیه در فکر او و سلوک او به حساب میآید. در واقع با نگاه به بیش از 43 سال زندگی سیاسی سردار سلیمانی میتوان گفت او با این رمز و در این چارچوب به این توفیقاتی که او را از بسیاری برجستگان سیاسی متمایز کرده، دست یافته است. در این خصوص گفتنیهای زیادی وجود دارد که اجمال آن این است:
شهید در مقدمه وصیتنامه خود مینویسد: «خداوندا تو را شکرگزارم که پس از عبد صالحت خمینی عزیز، مرا در مسیر عبد صالح دیگری که مظلومیتش اعظم است بر صالحیتش، مردی که حکیم امروز اسلام و تشیع و ایران و جهان سیاسی اسلام است، خامنهای عزیز- که جانم فدای او باد- قراردادهای» سردار سلیمانی در بخش پایانی وصیتنامه خطاب به علما و مراجع معظم تقلید ضمن تکریم بسیار از آنان، از موضع «سربازی از برج دیدهبانی» مینویسد: «من میدیدم که برخی خناسان سعی داشتند و دارند که مراجع و علمای موثر در جامعه را با سخنان خود و حالت حق به جانبی به سکوت و ملاحظه بکشانند - در حالی که حق واضح است، جمهوری اسلامی و ارزشها و ولایت فقیه، میراث امام خمینی هستند و میبایست مورد حمایت جدی قرار بگیرند. من حضرت آیتالله العظمی خامنهای را خیلی مظلوم و تنها میبینم. او نیازمند همراهی و کمک شماست و شما حضرات با بیانتان و دیدارهایتان و حمایتهایتان با ایشان میبایست جامعه را جهت دهید. اگر این انقلاب آسیب دید، حتی - بازگشت به - زمان شاه ملعون هم نخواهد بود بلکه سعی استکبار بر الحادگری محض و انحراف عمیق غیرقابل بازگشت خواهد بود» فراز نخست که به آن اشاره شد استمرار ولایت فقیه در مبارزات ممتد سردار سلیمانی را بیان میکند و فراز پایانی «دغدغه محوری» شهید تا واپسین روزهای او را بیان میکند. از نظر او نه فقط آینده تشیع بلکه آینده اسلام و مواریث اسلامی در گرو بقاء و محوریت ولایت فقیه است از این رو او معتقد است و در این وصیتنامه به آن تصریح کرده است که اگر نظام مبتنی بر ولایت فقیه آسیب ببیند حرمین در مکه و مدینه و حرمین در قدس و الخلیل از بین میروند. بر این اساس میتوان گفت هیچچیز در اندیشه و سیره سردار شهید سلیمانی عزیز به اهمیت و برجستگی ولایت فقیه و تبعیت مسلمانان از ولیفقیه نبوده است.
تعابیر سردار سلیمانی در این وصیتنامه پرنکته، درباره ولایت فقیه و ولیامر خیلی جالب و درسآموز است؛ «حکیم»، «مظلوم»، «خامنهای عزیز که جانم فدای او باد»، «تنها نسخه نجاتبخش امت»، «خیمه رسولالله»، «والله والله والله اگر این خیمه آسیب ببیند، بیتاللهالحرام آسیب میبیند»، «از اصول مراقبت کنید، اصول یعنی ولیفقیه خصوصا این حکیم، مظلوم، وارسته در دین، فقه، عرفان، معرفت»، «خامنهای عزیز را جان خود بدانید»، «مقدس»، «این ولایت، ولایت علیابنابیطالب است»، «خیمه ولایت، خیمه حسین فاطمه است»، «دور آن بگردید، با همه شما هستم»، «ولایت فقیه رنگ خداست، این رنگ را بر هر رنگی ترجیح دهید»، «با جان و دل به توصیه و تذکرات او بهعنوان طبیب حقیقی شرعی و علمی، عمل کنید» و «شرط اساسی احراز مسئولیت، اعتقاد حقیقی و عمل به ولایت فقیه است».
هرکدام از این کلمات و عبارات، بخشی از تفکر سردار شهید را نسبت به ولایت فقیه و حضرت امام خامنهای «مدظلهالعالی» بیان میکند. بهطور خلاصه او رهبری را حکیم، محور، نعمت اعظم، خدایی، طبیب حقیقی، مطاع و در عین حال مظلوم میداند. اینها اعتقادات یک مدرس در یک مدرسه نیست. اینها یافتههای یک پژوهشگر حین پژوهش نیست، اینها اعتقادات و باورهای فردی است که حدود 40 سال مستقیما با مسایل مهم در داخل و خارج کشور درگیر بوده و هر روز تجربهای اندوخته و حالا در پایان یک عمر فعالیت بیوقفه و برای پس از شهادتش میگوید و راستی چه نیاز به این عبارات، در حالی که زندگی او همه این عبارات را در عمل به اثبات رسانده است؛شهید نخواسته کار را ناتمام بگذارد و حق مطلب را وانهد. او بعنوان «شهید» گواهی داده است. اگر او فقط در دوره دنیایش این مطالب را میگفت، خالی از «شائبه» نبود اما حالا از آن دنیا و در حالی که هیچ تعلقی به این دنیا ندارد، با ما- همه ما- سخن میگوید.
واژه «مظلوم» در عبارات شهید سلیمانی کمی رازگونه است. البته عبارات وصیتنامه این واژه را تا حد زیادی توضیح داده است. از نظر او دکترین «ولایت فقیه» و «ولی فقیه زمان» آنطور که «حق» آن است درک و به آن «آنطور که حق آن است»، عمل نمیشود. از منظر او ولایت فقیه محور اسلام، تشیع، ایران و جهان است و همه خیرها وابسته به توجه و عمل به آن است. او در تجربه علمی و عملی خود دیده است که ولایت فقیه و امام خمینی«ره» و امام خامنهای«مدظلهالعالی» کلید گشایش همه مشکلات و مرهم همه آلام است و در عین حال میبیند که در بخشهای مهمی از جامعه و جهان اسلام از علما گرفته تا مسئولین کشور و تا نخبگان ایران و نخبگان جهان اسلام، مورد غفلت و کمتوجهی قرار گرفته است.
امروز همه دوستان و دشمنان به بزرگی کار و موفقیتهای سردار شهید سلیمانی اعتراف دارند و همه میدانند که رمز اصلی کارهای بزرگی که او کرده و موفقیتهای بسیار بزرگی که او به دست آورده است، عمل به نسخههای رهبری و رابطه عاشقانه او با ولایت فقیه بوده است.
شهید در این وصیتنامه میخواهد با زبان هم به ایران و جهان اسلام بگوید کلید موفقیتها تبعیت از نسخههای رهبری است. وقتی شهید میبیند به واسطه کمتوجهی به نقش و تأثیر عظیم ولی فقیه و عدم توجه به محوریت این ودیعه الهی در حل مسایل، ایران و جهان اسلام گرفتار انواعی از مشکلات است، دردمندانه از «مظلومیت» ولی فقیه و مظلومیت حضرت امام خامنهای «مدظلهالعالی» سخن میگوید.
وصیتنامه سردار شهید سلیمانی، تفسیر بسیار متقنی از «فراجناحی» بودن ارائه میدهد. بعضی فراجناحی را نفی جناحها و بعضی آن را خط دیگری در مقابل جناحهای کشور و انقلاب میدانند و در واقع به فراانقلاب و فرا نظام دعوت میکنند. وصیتنامه شهید سلیمانی تفسیر دیگری که بسیار هم دلنشین است، بیان میکند. فراجناح بودن از منظر شهید سلیمانی و وصیتنامه بسیار پرمحتوای او، حرکت حول محور ولایت فقیه و حضرت آیتالله العظمی خامنهای است. او در وصیتنامه و البته در سلوک 43 ساله سیاسی خود جناحها را رد نکرده بلکه جناحگرایی را رد کرده و میگوید جناحها باید حول محور رهبری باشند و نه تنها با این «خیمه» اختلاف نداشته باشند بلکه باید با این اختلافات خود را مدیریت کنند.
از نظر سردار شهید اعتبار هر فرد و جناح به تبعیت آن فرد یا جناح از ولایت فقیه باز میگردد. او ولایت فقیه را اولین اصل میداند و هر حرکت و اقدام فراتر از آن را انحراف میداند و از آن پرهیز میدهد. او در وصیتنامه خود میگوید جناحها باید مظلومیت را از چهره ولی امر بزدایند و خود غباری بر آن نباشند. بنابراین «فراجناحی» بودن، یک رویه و مسئولیت است نه خودجناحی در برابر جناحها. از منظر شهید جناحها و جناحیها همه باید وقتی به رهبری و نصایح و تدابیر او میرسند، فراجناح باشند و مبادا جناح در نزد آنان خود به یک محور تبدیل شود.
از نظر شهید سلیمانی جناحها باید اقدامات خود را بر مبنای چهار اصل ولایت فقیه، نظام جمهوری اسلامی، حمایت از مردم و مقابله با دشمنان تنظیم کنند و خود را اصلی در مقابل این اصول قرار ندهند. فراجناحی از منظر سردار سلیمانی عبور جناحها از خود در روز حادثه و پناه بردن همه آنان به «خیمه ولایت فقیه» است.