از روز عروج «سیدمرتضی» در فکه ۲۷ سال گذشته و در این ۲۷ سال که اتفاقاً هر سال روز شهادتش با عنوان «روز هنر انقلاب اسلامی» گرامی داشته شده، هر کسی از زاویه دید و نگاه خود «آوینی» را توصیف و تعریف کرده است؛ اما واقعیت این است که سیدمرتضی آوینی همانی است که لابهلای صفحات کتابها و در مستندهایش نمایان شده است. آوینی همانی است که خودش آن را توصیف کرده و گفته بود: «از راه طیشده با شما حرف میزنم» و یادآور شده بود بعد از تجربه کردن همه مکاتب و تیپهای فکری، درنهایت گمشدهاش را در امام(ره) پیدا کرده است.
آوینی در «روایت فتح» همانی است که در «خان گزیدهها»، «گمگشتگان دیار فراموشی» و «شش روز در ترکمن صحرا» نشان داده شده است؛ بیقرار و آرمانخواه و در سوز و گداز آنچه شهیدان بر خاک و خون افتاده ۱۳۵۷ به دنبالش بودهاند؛ یعنی حاکمیت انسانیت بر انسان یا همان بعثت انسان. واقعیت این است که تمام کتابها و مستندهای آوینی یک حقیقت را نشان میدهند و بر آن اصرار میکنند و آن هم چیزی نیست جز همان آرمانهایی که مردم برایش خون دادند و خون دل خوردند؛ عدالتطلبی، اخلاق و معنویت، حاکمیت مستضعفان و پابرهنگان و…
در همه این سالها عدهای متعصب که حالا از آن طرف بام افتادهاند و داعیه روشنفکری مدرن دارند، او را برای دغدغههایش تکفیر میکردند و زیر فشار نامردیها قرار میدادند؛ اما او همان ماند که بود. حالا که نزدیک سه دهه از شهادت غریبانهاش میگذرد، راه و مرام آوینی که از مکتب امام و شهیدان شکل گرفته بود، معیار و شاخص هنر انقلابی است، و لاغیر. اگر به دنبال هنر انقلابی یا بازتعریف «هنر برخواسته از انقلاب اسلامی» هستیم، باید مثل آوینی، امام و مکتبش را بدون هرگونه حذف و اضافه بازشناسیم و بدون هرگونه تعارف با این و آن، به چنین مسیری پایبند باشیم.