اگرچه سابقه آشنایی جامعه ایرانی با فضای مجازی به دو دهه قبل بازمیگردد؛ اما عملاً از ابتدای دهه ۱۳۹۰ خورشیدی به دلیل ظهور موفق شبکههای اجتماعی، مسئولان کشور به فضای مجازی به عنوان رسانهای قدرتمند توجه کردند و به صورت پیوسته بر تعداد مسئولان فعال در این فضا افزوده شد و امروز کمتر مسئول سیاسی و اقتصادی کشور را میتوان یافت که در این فضا حضور فعالی نداشته باشد.
ریشه این اقبال گسترده مسئولان را باید در ضریب نفوذ بالای فضای مجازی بین مردم دانست؛ زیرا بر اساس آخرین برآوردها، بیش از ۶۰ میلیون شهروند ایرانی کاربر فضای مجازی هستند و عملاً به لطف پیامرسانها و شبکههای اجتماعی، منبع اصلی و اولیه تهیه خبر و تحلیل آنها اینترنت است که این خود به معنای کاهش رونق رسانههای سنتی در جامعه ایرانی است؛ از این رو مسئولان برای حضور بیشتر نزد افکار عمومی و کسب توجه بیشتر نسبت به خدمات خود، بر فعالیتشان در این فضا افزودهاند.
حضور بیشتر مسئولان در رسانههای تعاملی و ملزم شدن آنها به پاسخگویی، اگرچه از مواهب فناوری اطلاعات و دموکراسیهای نوین شمرده میشود، اما تب دیده شدن و بزرگنمایی خدمات برخی مدیران و مسئولان و فعالیت سلیبریتیگونه آنها خود زمینهساز بروز مشکلات جدی برای کشور شده است.
در این زمینه میتوان به نمونههای متعددی اشاره کرد که توئیت جنجالبرانگیز حساب مجازی منتسب به مرحوم هاشمیرفسنجانی با عنوان «دنیای فردا دنیای گفتمانهاست، نه دنیای موشکها» از جمله آنهاست؛ اما این تنها نمونه توئیتهای جنجالبرانگیز مسئولان کشور نیست و مسئولان مختلف بهتناوب در توئیتهای خود حاشیههای مختلفی را ایجاد کردهاند و جدیدترین آن توئیت اخیر سخنگوی وزارت بهداشت کشورمان است که عملاً روابط دیرینه چین و ایران را هدف قرار داد.
فارغ از پیامدهای امنیتی فعالیت خانگی مسئولان در بستر رسانههای فیلترشده مانند توئیتر و استفاده آنها از فیلترشکن، به نظر میرسد برای جلوگیری از تکرار حاشیههای رسانهای ناشی از توئیتهای خانگی و شبانه مسئولان فاقد «سواد رسانهای»، باید یک مکانیزم یکپارچه کشوری برای نظارت بر محتوای حسابهای کاربری رسمی مسئولان تعریف شود و مانند دیگر کشورهای توسعهیافته، هر مسئول در حال خدمت صرفاً در قالب یک حساب کاربری تعریفشده قادر به فعالیت باشد.