این روزها شرایط خاصی بر جهان حاکم است. حضور ویروس کرونا موجب شده است بسیاری از مردم در سراسر جهان مجبور شوند دست از کار بکشند و شب و روز در خانه بمانند. با بررسی رسانهها و شبکههای اجتماعی متوجه میشویم بهترین کار در خانه ماندن است. شاید در خانه ماندن ظاهری ساده داشته باشد، اما در کُنه ماجرا که فرو میرویم، متوجه کاری بسیار دشوار و طاقتفرسا میشویم. سؤال اینجاست چرا با در خانه ماندن دچار تکرار میشویم و حوصلهمان سر میرود؟ جواب شاید این باشد که ما هیچگاه تجربهای طولانیمدت برای بودن کنار افراد خانواده نداشتهایم و راهکاری هم برای گذراندن این دوران نداریم.مرد و زنی که دارای نقش همسری برای هم و نقش والدین در قبال فرزندانشان هستند، ممکن است روزهای اول آنقدرها هم ناراضی نباشند؛ بازی با فرزندان و همنشینی با همسر در چند روز اول میتواند اتفاق خوب و دلچسبی باشد، اما پس از چند روز فضا تکراری میشود و حوصلهای برای بازی و تفریح وجود ندارد.اساساً مشکل ما این است که توانایی لذت بردن از موقعیتهای مختلف زندگیمان را نداریم؛ آنقدر گرفتار کار و زندگی شدهایم که حتی برای تعطیلی کوتاهمدت هم بار سفر میبندیم و راهی جاده میشویم؛ اما خانهای که گاه سالها برای داشتنش برنامهریزی میکنیم و هزار سختی برای به دست آوردنش میکشیم، فقط قرار است سقفی باشد بالای سرمان یا آنکه پنگاهمان شود؟به هر ترتیب، هرچه باشد و هرقدر هم سخت بگذرد، این روزهای در خانه ماندن اجباری نعمتی است تا بتوان بسیاری از برنامههای عقبافتادهای را که همیشه به دنبال فرصتی بودیم تا به سرانجام برسانیم، تمام کنیم. کتابهایی را که خریدهایم و مدتهاست در انتظار خوانده شدن در کتابخانهمان خاک میخورند، تصمیمگیری درباره موضوعاتی که قبلاً فرصت فکر کردن به آنها را نداشتهایم و…حتی اگر هیچ کدام از این کارها را هم انجام ندهیم، همین که تلاش کنیم در این توقف اجباری نسبت به همدیگر احساس بهتری داشته باشیم، خانه محل امن و آرامش خواهد شد. این دوران فرصت خوبی برای خودشناسی و درک متقابل است.