درباره واقعی بودن رشد بازار فعلی یا وجود حباب در آن، واقعیت این است که ما هیچ تعریف مدونی در دانش مالی برای مسئله حباب یا مسائلی شبیه به آن نداریم و آنچه در بازار مالی اتفاق میافتد، عموماً اینطور است که گاهی بین قیمت و ارزش، اختلاف شدیدی به وجود میآید که ناشی از انتظارات معاملهگرها نسبت به آینده است و در حال حاضر شاهد چنین پدیدهای در برخی شرکتهای بورس هستیم. شاکله بورس یعنی شرکتهای بزرگ بازار، علاوه بر اینکه قیمت و ارزششان منطبق است، حتی قیمتشان کمتر از ارزش واقعی شرکتهاست. شرکتهای بزرگ ما با دلارهای ارزان سالهای فراوانیِ صادرات نفت ایجاد شدهاند و الان دیگر ایجاد آنها امکانپذیر نیست؛ اما درباره شرکتهای کوچک، با توجه به اینکه تعداد سهام این شرکتها عموماً کم است، وقتی تقاضای بیشتری در آنها به وجود میآید، معمولاً به بالارفتن بیش از اندازه قیمت آنها منجر میشود که طبیعی است و در سالهای قبل نیز شاهد این مسئله بودهایم.
واقعیت این است، در حال حاضر دلایلی که برای رشد بازار داریم دلایل مالی و اقتصادی قوی است؛ چراکه نرخ سود بانکی کاهش پیدا کرده و این کاهش ادامهدار است که البته سیاست بسیار درستی از طرف بانک مرکزی اتخاذ شده است. بازارهای ارز، سکه، املاک و مستغلات و بعضاً بازارهای دیگر نیز شاهد رکودی هستند که یا ناشی از عدم اقبال عمومی به آنها یا ناشی از بحران کروناست؛ به همین دلیل بخشی از نقدینگی راهی بازار سرمایه شده است. انتظارات آینده نیز انتظارات تورمی است؛ یعنی با توجه به وضعیت کلی اقتصاد کشور، انتظار یک تورم قابل ملاحظه در ماههای آینده وجود دارد که همین الان نشانههای آن را در مواد غذایی و بازار مشاهده میکنیم.
به همین دلیل گروهی از سرمایهگذاران بزرگ ریسک کردهاند و بخشی از سپردهها و سرمایههای خود را از بازارهای دیگر به بازار سرمایه منتقل کردهاند و در کنار آن افراد با توانایی مالی عادی و متوسط رو به پایین نیز سپردهها و پساندازهای کوچک خود را به این بازار آوردهاند. از اینجا به بعد، بازار بیش از اندازه و بیش از هر زمان دیگری وابسته به این است که دولت چه تصمیمی درباره آن بگیرد و آن را چگونه هدایت کند که اگر دولت با انجام عرضههای اولیه، شرکتهای پرپتانسیل خود را عرضه کند و به هلدینگها، بانکها، بیمهها، صندوقهای بازنشستگی و تمام بخشهای عمومی غیر دولتی یا دولتی که در اختیار دارد، دستور دهد که تمام شرکتهای کوچکی را که الان قیمتهای آنها خیلی بالا رفته است، عرضه کنند، بازار میتواند برای مدت بسیار طولانیتری هم رشد کند و دوره رشد چندساله داشته باشد؛ اما اگر بازار را بسته نگه داریم و سهام شرکتهای جدید وارد نشود و سهام این شرکتهای کوچک را هم با هر عنوان، مثلاً عرضه بلوکی یا غیر بلوکی، در بازار عرضه نکنند و قیمت آنها سریع به حد قابل قبولی افزایش پیدا کند، در این حالت باید نگران بازار باشیم که ممکن است دورههای اصلاح و استراحت قابل توجهی را در پیش داشته باشیم.
بنده به عنوان فعال اقتصادی و کسی که آرزو داشتم مواردی مثل ابلاغیه رهبر معظم انقلاب درباره اصل 44 و اقتصاد مقاوتی و شاکله آن، یعنی مردمی شدن اقتصاد رخ دهد، از حضور مردم در بازار سرمایه سپاسگزار و قدردان آن هستم. به هر حال مردم میتوانستند سرمایه خود را در بازارهای غیر مولد به کار گیرند، اما الان حاضر هستند سرمایه خود را در یک بازار شفاف در اختیار بنگاههای اقتصادی قرار دهند که نتیجه آن رشد، توسعه و اشتغال است و این سیاست دولت است که وقتی مردم وارد این بازار میشوند، شرایط کمریسکی را به وجود آورد؛ البته خود مردم هم موظف هستند پیش از اینکه وارد بازار شوند و خرید کنند، درباره بازار و ریسکهای آن مطالعه کنند. اگر وقت و تجربه کافی ندارند از روشهای غیرمستقیم، مثل سبد سهام و صندوقهای سرمایهگذاری مشترک استفاده کنند و حتماً با کارگزارها و خبرههای بازار مشورت کنند و از تصمیمگیری بر اساس اطلاعات فضای مجازی، کانالها و افرادی که هویت مجهولی دارند و به دنبال کاسبی و دلالی هستند، دوری کنند. بازار سرمایه مثل هر کار دیگری نیازمند مطالعه و دانش کافی است و مردم حتماً باید به این نکته توجه کنند و انتظار نداشته باشند بازار به صورت دائمی رشد داشته باشد؛ چراکه قطعاً هر دوره رشدی با یک دوره اصلاح و استراحت به پایان میرسد.
نباید فراموش کرد که از ویژگیهای یک بازار بورس اصولی این است که تمام بنگاههای بزرگ ما در آن وارد شوند و ترکیب بازار سرمایه در صدر صنایع با ترکیب GDPکشور هماهنگ شود. در حال حاضر شاکله بورس ما را شرکتهای مواد خام محور، مثل محصولات پتروشیمی، معدنی و صنایع پالایشی تشکیل میدهند و اگرچه در یک سال گذشته نمایندگان جدیدی از بخشهای اقتصادی دیگر مثل خدمات یا کشاورزی وارد بازار شدهاند، اما همچنان جای آنها بسیار خالی است. تنوع بخشیدن به بازار از طریق پذیرش شرکتهای بخشهای مختلف اقتصادی و نزدیک کردن آن به ترکیب GDP کشور گامی بزرگی است که در حال حاضر ما از بخش بالادستی نفت، گاز و پتروشیمی چیزی نداریم و در زمینههای دیگر مثل کشاورزی، صنایع تبدیلی، گردشگری و حملونقل فضا و جای کار بسیار است و هنوز نمایندههای بسیاری بیرون از بازار هستند که امیدوار هستیم زمانی که آنها وارد بازار میشوند، بورس بتواند با تحولات خود و جابهجایی قیمتها کار اصلی را که تخصیص بهینه سرمایه به بخشهای مختلف اقتصاد است، انجام دهد.